نگاهی به کتاب «یادداشتهای یک پزشک جوان»
اثری متفاوت از میخائیل بولگاکف
اعتیاد در کنار پیرنگهای دیگر مانند بلوغ و تکامل شخصیت نویسنده، پررنگترین چیزی است که بولگاکف در این داستانها به آن میپردازد. آن هم اعتیاد قشری از جامعه که گمان میبریم با توجه به آگاهیشان از پیامدهای اعتیاد از چنین آسیبی دورند
دوات آنلاین-«یادداشتهای یک پزشک جوان» اثر میخائیل بولگاکف، خالق رمان تحسینشده «مرشد و مارگاریتا» است که برخلاف بیشتر آثار دیگرش در آن نشانی از آشوبهای انقلاب روسیه نیست.
این کتاب برگرفته از خاطرات شغلی بولگاکف از ۱۸ ماه طبابتش در روستایی دورافتاده در روسیه است که به قول خودش یک سفر یکروزه طاقتفرسا تا شهری که او پیش از شروع کارش در آن زندگی میکرد، فاصله دارد. این اثر مخاطرات شغلی پزشک جوان را به تصویر میکشد و مجموعهای از یادداشتهای پراکنده بولگاکف است که با اسم مستعار در مجلات پزشکی مختلف به چاپ رسیده و بعد از مرگش جمعآوری شده است؛ به همین دلیل برخی ناهماهنگیها در آن به چشم میخورد؛ چون بولگاکف هیچگاه فرصت ویرایش و جمعآوری آنها را پیدا نکرد و شاید اگر زنده بود، هرگز اجازه چاپ چنین اثری را نمیداد. با اینکه جغرافیای داستان در روسیه است و سالهای زیادی از نوشتن این یادداشتها میگذرد اما داستانها هنوز تازه و امروزی هستند.
اعتیاد در کنار پیرنگهای دیگر مانند بلوغ و تکامل شخصیت نویسنده، پررنگترین چیزی است که بولگاکف در این داستانها به آن میپردازد. آن هم اعتیاد قشری از جامعه که گمان میبریم با توجه به آگاهیشان از پیامدهای اعتیاد از چنین آسیبی دورند. اما پزشک داستان نمیتواند شرایط سخت روستا را بدون کمک مواد مخدر تاب بیاورد و به مرفین اعتیاد پیدا میکند.
از آنجا که بولگاکف این یادداشتها را به سفارش جراید آن روزهای روسیه نوشته و مخاطبش خوانندههای آسانپسندتری بودهاند، نوع روایتش سادهتر از دیگر آثارش مانند مرشد و مارگاریتا، دل سگ یا برف سیاه است. به طوری که اگر نام نویسنده را روی کتاب نبینیم، نمیتوانیم از روی سبک نوشتاری پی به نام نویسنده اثر ببریم؛ درحالیکه دیگر آثار این نویسنده همیشه با تمثیلهای ثقیل روبهروست و فضای سوررئالی که او برای تعریف روایتش برمیگزیند سبک آشنای مشترک او را که در دیگر آثارش وجود دارد، در ذهن تداعی و به نوعی ما را با یک نویسنده صاحبسبک مواجه میکند.
اهمیت این اثر بولگاکف در کنار متفاوتبودن، شناخت شخصیت واقعی نویسنده و درک رنجهایی است که او را وادار میکند قلم دست بگیرد و رنجهایش را توصیف کند. یادداشتهای یک پزشک جوان به نوعی بیوگرافی و خاطرات بولگاکف است. بولگاکف در این کتاب به شرح موقعیت بیماران و مواجهه خودش با آنها میپردازد.
او در شب اول اقامتش در آن منطقه روستایی که با نزدیکترین لامپ الکتریکی ۳۲ مایل فاصله دارد، با مشکل دختری روبهرو میشود که پایش در خرمنکوب گیر کرده است. یک پای دختر کاملا له شده و پای دیگرش در قسمت ساق شکستگی دارد و نبضش هم به سختی میزند.
در آن نیمهشب پزشک جوان سخت خودش را میبازد و در ابتدا مرگ بیمارش را آرزو میکند تا دردکشیدنش را نبیند ولی به سرعت خودش را پیدا میکند و جان بیمارش را نجات میدهد.
روز دیگر زائویی را به درمانگاه میآورند که جنینش در وضع مناسب و طبیعی نیست، زائویی با وضعیت جنین عرضی که بولگاکف زن را در حضور قابلهاي محلی به نام آنا معاینه میکند.
با دیدن حال و روز زن، دست و پایش را گم میکند و به بهانه کشیدن سیگار از اتاق خارج میشود. اما درواقع میخواهد به کتاب درسیاش مراجعه و راهحلی برای مشکل زن پیدا کند.
وقتی بولگاكف به اتاق و نزد بیمار بازمیگردد، ماما برایش توضیح میدهد که چگونه باید عمل را انجام دهد، بولگاكف در 10دقیقهای که حرفهای ماما را به دقت گوش میکند، به گفته خودش چیزهاي فراوانی یاد میگیرد که در کتابهای درسی یاد نگرفته است.
بولگاکف در این کتاب مینویسد چگونه در مسیر ویزیت یک بیمار در خانهاش مورد حمله گرگها قرار گرفته بود. بیتجربگی و مبارزه او با کولاک شبانه در روسیه و چالشش برای زیرپاننهادن سوگند پزشکی در این سطور نمایان است. اما حتی در این فضای سنگین و داستانهای پراضطراب، بولگاکف طنز مخصوصش را کنار نگذاشته است و این هوشمندی و ویژگی قلم بولگاکف عاملی میشود تا بتوانیم تلخی موقعیت را به شیرینی زبانش ببخشیم.
وقتی او این داستانها را از سر میگذراند، فقط ۲۴ سال دارد و تازه از دانشگاه کیيف فارغالتحصیل شده است. بیتجربه و خام مانند کودکی که تنها در ازدحام جمعیت رها شود.
اهمیت این یادداشتها علاوه بر مستندبودنشان که به نوعی شکلگیری شخصیت بولگاکف را نشان میدهد، توجه به موضوع تنهایی به عنوان طرح قالب داستانهای این کتاب است. با مطالعه داستانهای این کتاب میتوان پی برد که بولگاکف از روزی که دست به قلم برده، در داستاننویسی تبحر داشته؛ هرچند بهلحاظ ادبی این اثر به پای آثار دیگرش نمیرسد اما نزدیکترین اثر او به شخصیت پزشکش است. گرچه او سرانجام در فشار خردکننده اعتیاد، تیفوس و جنگهای داخلی روسیه، حرفه پزشکی را ترک کرد تا نویسنده شود اما اگر به لابهلای سطور آثارش دقیق شویم، شخصیت پزشک و تجربههایی که از سر گذرانده را پیدا میکنیم.
12jav.net