سکوت در برابر اتهام قتل نوعروس
تنها احتمالی که برای ماموران وجود داشت این بود که کسی خانه را به قصد سرقت زیر نظر گرفته و وقتی دیده شوهر هلاله از خانه بیرون رفته وارد خانه شده و این جنایت را رقم زده است.
دوات آنلاین-حوادث ناگوار ممکن است هر کجا و هر زمانی به وقوع بیپوندد یکی از این حوادث تلخ ماجرای قتل یک نوعروس به نام هلاله است که همشهری سرنخ گزارش زیر را دربارهاش نوشته است:
پرونده قریب دو سال در جریان رسیدگی است و پدر و مادر هلاله در تمام این سال ها هر ثانیه چشم انتظار مجازات قاتل فرزندشان هستند. دختر جوانی که فقط چند ماه بعد از عروسی به طرز فجیعی در یک ویلا در منطقه مشاء دماوند با ضربات چاقو به قتل رسید.
هرچند پیگیری قضایی متهم به قتل خیلی سریع نتیجه داد و یک مرد جوان که شغلش چوپانی بود در همان حوالی به اتهام قتل هلاله دستگیر شد اما متهم هرگز اتهام قتل را نپذیرفت و با وجود ادله محکمی که علیه او وجود داشت حتی یک بار هم به قتل هلاله اعتراف نکرد. همین باعث شد که پرونده قتل هلاله سالها در جریان دادگاه و دادسرا و دیوان عالی کشور در رفت و آمد باشد و سرانجام با توجه به ادله و مدارکی که علیه مرد چوپان وجود داشت علم قاضی برای صدور حکم قصاص کفایت کرد. حالا خانواده هلاله منتظرند که پس از سال ها چشم انتظاری مجازات قاتل فرزندشان را ببینند.
نقص های پرونده
روزی که ایمان به اتهام قتل دستگیر شد فقط ۱۷ سال داشت. حالا او یک جوان ۲۶ ساله است و برای چندمین بار در این سالها به دادگاه کیفری آمده تا باز هم پای میز محاکمه بایستد و در برابر اتهام انتسابی از خود دفاع کند.
پرونده ایمان تا به حال دو بار به دیوان عالی کشور رفته و با توجه به نقصهایی که دیوان عالی به پرونده وارد کرده بود، حکم صادر شده در دادگاه بدوی نقض و پرونده راهی شعبه هم عرض می شود.
حالا شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران بعد از رفع نقصهای پرونده بار دیگر مسئول رسیدگی به پرونده قتل هلاله خواهد بود. نقصهای این پرونده عبارت بود از سن متهم که در هنگام صدور حکم در دادگاه بدوی هم چنان زیر ۱۸ سال بود.
بعد از رفع این نقص و عبور متهم از سن ۱۸ سالگی، دیوان عالی از شعبه هم عرض تقاضا کرد که با توجه به عدم پذیرش متهم نسبت به بزه انتسابی بار دیگر او را برای معاینات تخصصی در خصوص تایید صحت عقل و سلامت روان به پزشکی قانونی بفرستد.
به این ترتیب معاینات تخصصی روی متهم انجام شده و گزارش پزشکی قانونی حاکی از این است که متهم در صحت و سلامت کامل عقل بسر می برد و مسئولیت تمام اعمالش را بر عهده دارد. در ادامه نتیجه صادر شده متهم به دادگاه ارجاع شد. هرچند رفع این نقصها و عدم پذیرش متهم سال ها به طول انجامید اما حالا دیگر به همه چیز برای برگزاری محاکمه مجدد مهیاست.
جسدی غرق خون
صدای فریاد شوهر هلاله در دشت مشاء پیچید. با توجه به این که آن منطقه، ییلاقی بوده و ساكن دائمی ندارد، مدتی طول کشید تا جمعیت از کمک خواهی او باخبر شوند و به دادش برسند.
شوهر هلاله وحشتزده و بی رمق روی زمین کنار جسد غرق خون همسرش نشسته بود و حتی توان صحبت کردن هم نداشت. هلاله به طرز مشکوکی با ضربات متعدد چاقو از پای درآمده بود و مردمی که با صدای فریادهای همسرش به ویلای آنها در دماوند آمده بودند به سرعت موضوع را به اطلاع پلیس رساندند.
ماموران کلانتری دماوند خیلی سریع خودشان را به محل حادثه رساندند و تحقیقات خود را از گفت و گو با شوهر هلاله آغاز کردند. مرد جوان به ماموران گفت: «ساعت شش ونیم صبح بود که با همسرم از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم. من ساعت هشت با خواهرم قرار داشتم و می خواستیم با هم به خرید برویم. حدود ساعت هشت صبح بود که از خانه بیرون رفتم اما وقتی ساعت ۱۱ به خانه برگشتم همسرم را غرق خون دیدم. نمیدانم چه کسی این بلا را سرش آورده. چون ما با هیجکس خصومتی نداشتیم و از طرف کسی هم تهدید نشده بودیم.
تنها احتمالی که برای ماموران وجود داشت این بود که کسی خانه را به قصد سرقت زیر نظر گرفته و وقتی دیده شوهر هلاله از خانه بیرون رفته وارد خانه شده و این جنایت را رقم زده است. به همین دلیل پلیس گشت منطقه بررسی محل های اطراف ویلا را خیلی سریع در دستور کار خود قرار داد.
دستگیری یک چوپان
یکی دو روزی از قتل دختر جوان گذشته بود که ماموران گشت منطقه به یک چوپان جوان برخورد کردند که گوسفندان خود را در همان حوالی به چرا برده بود. از او سوال و جوال کردند و متوجه شدند مرد جوان هر روز گوسفندانش را به همان چراگاه میبرد.
از او پرسیدند پس با این حساب تو باید در مورد اتفاقی که در مورد اتفاقی که در ویلایی در همان نزدیکی برای یک زن جوان رخ داده باخبر باشید و او اظهار بیاطلاعی کرد. با توجه به این موضوع که قابل باور نبود کسی که هر روز در همین نزدیکی چند ساعتی را میگذراند از موضوع بیاطلاع باشد ماموران به او مظنون شدند و حدس زدند چوپان جوان دروغ می گوید. مشاهده آثار ضرب و جرح که روی صورت و گردن چوپان بود، ظن ماموران را به او بیشتر کرد. بنابراین چوپان بازداشت و به اداره پلیس منتقل شد. زمانی که چوپان ۱۷ ساله به اداره پلیس منتقل شد، بار دیگر از مرگ زن جوان اظهار بی اطلاعی کرد. از سوی دیگر، گزارشی که از پزشکی قانونی به دست ماموران پلیس رسیده بود حاکی از آن بود که معاینه جسد نشان میدهد که مقتوله قبل از مرگ با قاتل درگیر شده و موهای قاتل زیر ناخنهای او کشف شد.
بعد از دستگیری، از چوپان جوان آزمایش دی ان ای به عمل آمد و مشخص شد موهای کشف شده از زیر ناخن مقتوله به چوپان تعلق دارد.
همچنین گزارش کارشناسان بررسی صحنه جرم، با کشف یک زنجیر گردنبند طلا زیر بدن مقتوله همراه بود که احتمال می رفت این زنجبر متعلق به قاتل باشد که هنگام درگیری با مقتوله از گردنش جداشده و در صحنه جنایت جا مانده است. علاوه بر این، آثار بجامانده در صحنه جرم نشان می داد که بعد از قتل فردی با کتانی در محل حضور داشته که رد پای او بر جای مانده و با توجه به این که تنها رد پای یک جفت کفش در محل دیده می شده، قطع به یقین آن را رد پای قاتل دانستند. پلیس با در دست داشتن این اطلاعات به بازجویی از مرد چوپان پرداخت و در اولین قدم زنجیر کشف شده در صحنه جنایت را به متهم نشان داد و پرسید که این را می شناسی، متهم در یک لحظه به شدت یکه خورد و گفت: «این زنجیر من است. دست شما چه کار می کند.»
وقتی ماموران به او گفتند که این زنجیر را در صحنه قتل پیدا کرده اند، متهم به حضورش در خانه زن جوان اعتراف کرد و ماجرای روز حادثه را این طور تعریف کرد: «آن روز، من در حال چوپانی بودم که یک جوان اهل افغانستان به من گفت به او کمک کنم تا چند کپسول گاز را با او به داخل خانه آن زن ببرم. من هم قبول کردم که کمکش کنم اما همین که وارد خانه آن زن شدم، او را غرق خون دیدم که روی زمین افتاده بود. می خواستم از آن جا فرار کنم اما آن جوان مانع شد و با هم درگیر شدیم و آثار زخم روی دست و گردن و صورتم هم به همین دلیل است. اما هرطور بود فرار کردم و احتمالا همان موقع هم بود که زنجیرم را آن جا جا گذاشتم.»
یک جفت کتانی خونی
ظن ماموران به مرد چوپان در هر مرحله از بازجویی بیشتر و بیشتر می شد. برای همین تصمیم گرفتند خانه او را وارسی کنند. در تحقیق از خانه محل زندگی چوپان، ماموران یک دست لباس و کتانی خونین پیدا کردند که طرح کف کتانی دقیقا با رد بجامانده از کتانی در صحنه جرم مطابقت داشت امامتهم با وجود ادله روشنی که علیه او وجود داشت، باز هم به کتمان حقیقت ادامه داد و به ماموران گفت: «جوانی که مرا به بهانه کمک گرفتن به خانه زن جوان برد دقیقا یک کتانی مثل کتانی من به پا داشت. رد پای بجا مانده کنار جسد متعلق به کفش های اوست»
پرونده قتل هلاله با وجود عدم اعتراف متهم به دادگاه کیفری ارسال شد و حکم قصاص برای متهم صادر شد اما با نقض حکم از سوی دیوان عالی کشور به دلیل وجود نقصهای پرونده پس از رفع نقص از پرونده بار دیگر محاکمه در شعبه هم عرض انجام شد.
در دادگاه
محاکمه مجدد مرد چوپان در شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست به قاضی بابایی برگزار شد. در ابتدای جلسه اولیای دم تقاضای خود را مبنی بر قصاص متهم به دادگاه ارائه کردند.
قاضی بابایی خطاب به متهم می گوید: «اتهام شما مباشرت در قتل عمدی است آیا این اتهام را قبول داری؟»
متهم: «خیر من این اتهام را قبول ندارم. من کسی را نکشته ام و بارها این موضوع را در این چند سال گفته ام.»
قاضی: «اما هیچ ردی از مردی که ادعا میکنی تو را به خانه زن جوان برده وجود ندارد. مگر می شود چنین فردی وجود داشته باشد اما هیچ نشانی از او بر جای نماند؟»
متهم: «نمی دانم.»
قاضی: «در مورد کشف شدن موهایت زیر ناخن مقتول چه می گویی؟»
این موضوع نشان می دهد و با او درگیر شدی.»
متهم: نه من قبول ندارم من فقط با آن جوان درگیر شدم.»
قاضی: «پس چرا زنجیر گردنبندت زیر بدن مقتول بود؟ اگر با او درگیر نبودی و با فرد دیگر درگیر بودی باید زنجیرت جای دیگری می افتاد.»
متهم سکوت می کند.
قاضی می گوید: «در محل جنابت ردپایی بجز رد پای کتانی تو وجود نداشته. اگر فرد دیگری در آن جا بود باید جای پای او هم می ماند.»
متهم باز هم حرفی برای گفتن ندارد.
قاضی بابایی با توجه به این که متهم بعد از چندین سال هنوز هم به کتمان حقیقت می پردازد ختم جلسه دادرسی را اعلام می کند. قضات دادگاه بعد از این که با یکدیگر وارد مشورت می شوند، با توجه به ادله محکم موجود در پرونده علیه متهم و با استناد به علم قاضی، حکم قصاص را برای متهم پرونده صادر می کنند.
12jav.net