2024/12/03
۱۴۰۳ سه شنبه ۱۳ آذر
پیشنهادات ما
قتل زن تنها به‌خاطر سرقت موبایل

قتل زن تنها به‌خاطر سرقت موبایل

متهم که به قصاص محکوم شده ادعا می‌کند قاتل نیست و گوشی را از فردی دیگر خریده بود.

دوات آنلاین -کامران که پا به 32 سالگی گذاشته از هشت سال قبل به اتهام قتل یک زن ایرانی در بند 3 زندان رجایی‌شهر کرج به سر می‌برد. او می‌گوید قاتل نیست و چون گوشی مقتول را خریده و از آن استفاده می‌کرده به عنوان قاتل در زندان است اما اعتراف‌های اولیه او در جلسات بازپرسی و بازسازی صحنه قتل و دیگر شواهد موجود در پرونده مهر تائید بر قاتل‌بودن او می‌زند.

 

بر اساس محتویات پرونده، شهین زن 65 ساله تنهایی بود که اوایل مهر 91 در محله شوش تهران به قتل رسید. فرزندانش وقتی موفق نشدند با او تلفنی حرف بزنند با پلیس تماس گرفتند و به کمک آنها و آتش‌نشان‌ها در خانه او را شکستند و بعد از ورود به خانه با جسد این زن که براثر خفگی به قتل رسیده بود روبه‌رو شدند. وسایل خانه‌اش بهم ریخته و پول و گوشی تلفن همراهش سرقت شده بود. در جریان تحقیقات پلیسی رد مردی افغان به دست آمد و او بعد از سه ماه فرار بازداشت شد.

 

تحقیقات پلیس نشان می‌داد که او چندبار برای خرید و نظافت خانه مقتول به آنجا رفته و شب قتل اطراف آنجا دیده شده است. او بعد از اعتراف به سرقت منجر به قتل و بازسازی صحنه قتل روانه زندان شد، اما در جریان محاکمه، قتل را منکر شد و قضات دادگاه با توجه به اسناد و مدارک پرونده حکم قصاص او را صادر کردند و در دیوان عالی کشور تائید شد. پرونده به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شده و او از 8 سال پیش زیر تیغ مانده و منتظر حکم قصاص است.

 

اعدام هم‌بندی‌هایم را دیدم

در این سال‌ها که در زندان است، شاهد اجرای حکم قصاص هم‌بندی‌هایش بوده اما دیدن دوباره همسرش باعث شده امیدش را از دست ندهد و به آزادی امیدوار باشد.

 

*کامران چرا به ایران آمدی؟

در افغانستان کارم کشاورزی بود اما به خاطر شرایط بد اقتصادی برای کار در ساختمان‌های نیمه‌کاره به ایران آمدم. در مدتی که در ایران بودم، بزرگ شدن دخترم را ندیدم، او بیمارشد و فوت کرد و آخرین لحظات کنارش نبودم و پشیمانم.

 

*چرا زندانی شدی؟

قتل یک زن ایرانی و اکنون  8 سال است که در بند 3 زندان رجایی‌شهرکرج هستم.  گوشی سرقت‌شده از مقتول را از مردی دستفروش در مولوی خریده و از آن استفاده می‌کردم. بعد از دستگیری اعتراف کردم اما وقتی محیط زندان را دیدم، نمی‌توانستم تحمل کنم و در دادگاه گفتم که قاتل نیستم و امیدوار بودم همه  بیگناهی‌ام را باورکنند، اما مدارک موجود در پرونده مهر تائیدی برقاتل بودن من بود.

 

*حکم قصاص گرفتی؟

بله. یکبار اعتراض کردم که حکم در دیوان شکست و دوباره که محاکمه شدم، باز هم حکم قصاص گرفتم.

 

*وقتی فهمیدی قصاصت تائید شده چه حسی داشتی؟

یک روز از بلندگو صدایم زدند تا به واحد مددکاری بروم. برگه‌هایی را مقابلم گذاشتند و انگشت زدم، وقتی به سلولم بازگشتم برگه‌ها را دادم به یکی ازهم‌سلولی‌هایم. آن را خواند و گفت حکم قصاصم صادر شده است. روحیه‌ام را باختم و تا دو شبانه‌روز نمی‌توانستم آب و غذا بخوردم و کنج سلول نشسته و بیرون نمی‌رفتم. این حال و روزم تا چند ماه ادامه داشت.

 

*با خانواده‌ات ملاقات کرده‌ای؟

چندبار با زنم تلفنی حرف زدم و یکبار در این هشت سال برادرم را دیدم. من جزو زندانی‌های بی‌ملاقاتی‌ام و در این سال‌ها علاوه بردلتنگی برای همسرم، برای دخترم و رفتن سر مزار او بی‌تابی می‌کنم. همسرم در این سال‌ها به من وفادار مانده و طلاق نگرفته و تنها امیدم به زندگی است.

 

*شاهد اعدام همسلولی‌هایت بوده‌ای؟

بله. در بند 3 زندان رجایی‌شهر هستم که همه زندانیان افغان در آنجا نگهداری می‌شوند و همه زیر تیغ هستند. آنها ایرانی یا هموطنان خود را به قتل رسانده‌اند. تعدادکمی از آنها رضایت گرفته‌اند و بیشتر شاهد اعدام‌شان بوده‌ام. در چند ماه اخیر نیز پنج نفرشان اعدام شدند و حالم بدتر شد. هربار از بلندگوی زندان نام اعدامی‌ها را برای اجرا می‌خوانند، منتظرم اسم مرا هم بخوانند تا برای اجرا بروم.

 

*با خانواده مقتول ملاقات داشته‌ای؟

چندبار در صلح و سازش آنها را دیدم و خواستم مرا ببخشند که آنها فقط می‌پرسیدند ،چرا مادرشان را کشتم.

 

*روزهای زیر تیغ؟

خیلی سخت است. زمان‌های ماندن در زندان رنگش سیاه است و انگار نمی‌خواهد سفید شود. مرگ و زندگی‌ام به دست فرزندان مقتول است. از یک سال قبل با گوش‌دادن به آیه‌های قرآن توانسته‌ام هفت جزء قرآن را حفظ کنم. امیدوارم روزی برسد که 30 جزء قرآن را حفظ کنم.

 

*برخورد مسوولان زندان با زندانیان خارجی چطور است؟

ارتباط آنها با زندانیان خارجی مثل همه زندانیان است و بین ما و زندانیان ایرانی فرق نمی‌گذارند. ما می‌توانیم مثل بقیه زندانی‌ها ورزش کنیم، دارالقرآن و بخش‌های فرهنگی برویم  و آنجا فعالیت داشته باشیم. هر وقت مشکلی برایمان در زندان رخ ‌دهد، اجازه داریم نزد مسوولان آنجا برویم و از مشکلات خودمان بگوییم. ما مثل بقیه زندانیان ایرانی حق ملاقات هفتگی داریم و می‌توانیم تلفنی با خانواده‌یمان حرف بزنیم. علاوه بر آن واحد مددکاری و مشاوره زندان برای جلب‌رضایت شاکیان ما تلاش می‌کند. حتی اگر مسوول عالی‌رتبه قضایی برای بازدید از بخش‌های زندان بیاید از بند زندانیان قصاصی خارجی هم دیدن و با ما گفت‌وگو کرده و برای حل مشکلات‌‌مان اقدام می‌کند، اما برخی زندانیان ایرانی از ما خوششان نمی‌آید و با ما درگیر می‌شوند.

 

*حرف آخر؟

امیدوارم بخشیده شوم و زنم را ببینم.

 

منبع: روزنامه جام جم

12jav.net

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.