2024/04/25
۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
سارقان جسد پیرمرد را در اسید حل کردند

سارقان جسد پیرمرد را در اسید حل کردند

جسد او که بعد از گذشت چند ماه ورم کرده بود را به حمام خانه اش بردیم و کاملا در اسید حل کردیم و اسید را هم در چاه حمام ریختیم.

دوات آنلاین-اعضای باند سرقت خیابان هاشمی خیلی وقت بود که زاغ سیاه خانه پیرمرد یهودی را چوب می زدند و منتظر فرصتی بودند تا به خانه او دستبرد بزنند. بالاخره یک روز که فرصت را برای ورود به منزل پیرمرد مناسب دیدند وارد خانه او شدند. سارقان هیچ وقت فکر نمی کردند که بستن دست و پای پیرمرد ممکن است موجب مرگ او شود. با این وجود پس از آن که متوجه شدند عامل به قتل رسیدن صاحبخانه شده اند باز هم دست از اعمال جنایتکارانه خود برنداشتند و این بار با از بین بردن جسد پیرمرد با اسید، سعی کردند جسد او را سر به نیست کنند تا بتوانند بقیه اموال او را صاحب شوند. متهمان که سرانجام به دام قانون گرفتار شدند. در دادگاه کیفری محاکمه شدند و حکم آنها به تائید دیوان عالی کشور رسید.

 

یک سند جعلی

خانه‌ای در خیابان هاشمی  به فروش رسید اما مدتی بعد اداره ثبت استاد جعلی بودن سند ملک را تایید کرد. این موضوع جرقه‌ای شد برای کشف جنایتی سر به مهر که چند وقت قبل از انتقال سند درست در همان خانه مورد معامله قرار گرفته بود.

 

خریدار این ملک با اطلاع از جعلی بودن سند اقدام به طرح شکایت از فروشنده کرد اما او هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد طرف معامله یک باند تبهکار قرار گرفته است. جاعلان که ملک را با کلاهبرداری به آن مرد فروخته بودند مدتی فراری شدند اما با اطلاعاتی که مرد خریدار در اختیار ماموران پلیس قرار داد و با توجه به سابقه‌ای که داشتند بالاخره به دام ماموران پلیس افتادند و از جنایت سیاه خود پرده برداشتند.

 

برای دزدی رفتیم

در حالی که اعضای باند مخوف هیچ ردی از جنایت خود بر جای نگذاشته بودند، مقابل پلیس قرار گرفته بودند تا در مورد علت جعل سند توضیح دهند. استعلام ثبت نشان می داد که این ملک در حقیقت به نام فردی یهودی خورده است که چند وقتی است کسی از او خبری ندارد.

 

ماموران در اولین تحقیقات خود از متهمان پرسیدند که چه بلایی بر سر صاحب ملک آمده و سند خانه چطور به دست آنها افتاده است؟ آنها اول ادعا کردند که سند را سرقت کرده اند. اما این سوال پیش می آمد که چطور ملک را برای فروش به خریدار نشان دادند؟ این موضوع نشان می داد که آنها از نیامدن صاحب ملک اطمینان کامل دارند، چرا که در حین معامله اگر صاحب ملک می آمد، تمام نقشه های آنها نقش بر آب می شد.

 

ضد و نقیض گویی های اعضای باند شک ماموران را بیشتر کرد و برای رسیدن به حقیقت بازجویی های تخصصی خود را آغاز کردند. بالاخره متهمان راه کتمان حقیقت را در پیش روی خود بسته دیدند و به اجبار راز سر به مهر جنایت سیاه خود را بازگو کرده و به قتل پیرمرد اعتراف کردند.

 

عامل اصلی جنایت جوانی به نام مجید بود. او در اولین اعترافات خود به ماموران پلیس گفت: «همه ما برای مردی به نام شهروز کار می کردیم. شهروز همان کسی است که خانه را با سند جعلی به نام خود زده بود و می خواست آن را بفروشد. او سردسته باند سارقان منطقه بود و هر چند وقت یک بار یکی از خانه های محله را زیر نظر می گرفت و اگر احساس می کرد صاحبخانه پول و اموال ارزشمند در خانه دارد. یکی دو نفر از بچه ها را اجیر می کرد که به خانه مورد نظرش بروند و از آن جا سرقت کنند. اموال مسروقه را شهروز تقسیم می کرد و همه چیز زیر نظر او بود.»

 

مجید در ادامه گفت: «یک روز شهروز به من و دو نفر دیگر از دوستانم که در حال حاضر بازداشت شده اند گفت خانه‌ای را زیر نظر گرفته و از هر لحاظ مناسب دستبرد زدن است. شهروز  می گفت پیرمردی یهودی در آن خانه زندگی می کند و آمار او را دارد. شهروز چند وقتی زاغ خانه این پیرمرد را زده بود میدانست پیرمرد اوضاع مالی رو به راهی دارد. او می گفت پیرمرد تنها زندگی می کند و هر قدر تعداد ساکنین خانه کمتر باشد اوضاع برای ورود به خانه مناسب تر می شود. از ما هم خواست یکی دو روز خانه پیر مرد را تحت نظر داشته باشیم و بفهمیم چه زمانی از خانه بیرون می رود.

 

ما باید ساعت های رفت و آمد پیرمرد را برای شهروز مشخص می کردیم. چند روزی که گذشت ما متوجه شدیم پیرمرد خیلی کم از خانه بیرون می آید و این موضوع را به شهروز گفتیم. پیرمرد گاهی برای خرید از خانه بیرون می رفت و ساعت رفت و آمد مشخصی نداشت. شهروز  هم به ما گفت مهم نیست وقتی پیرمرد خانه است وارد خانه شوید و دست و پایش را ببندید. می گفت سعی کنید در ساعاتی از روز که همسایه ها بیرون از خانه هستند، وارد خانه پیرمرد شوید تا اگر سر و صدا کرد کسی صدای او را نشنود.»

 

به این ترتیب مجید و دو نفر دیگر از دوستانش وارد خانه پیرمرد شدند. مجید در ادامه گفت: «مطابق قراری که از قبل با هم گذاشته بودیم، وقتی به خانه پیرمرد رفتیم، من سریع به سمت او رفته، دهانش را بستم و بعد هم دوستانم به من کمک کردند و دست و پای پیرمرد را هم بستیم. در خانه اش دلار، پول، طلا و مقداری اشیای عتیقه داشت و ما همه آنها را برداشتیم و زدیم به چاک.»

 

بوی تعفن

حدود 4 ماه از ماجرای سرقت اعضای باند می‌گذشت که بار دیگر سردسته باند به مجید و بقیه گفت باید بار دیگر به خانه پیرمرد بروند.

 

شهروز به آنها گفته بود چند وقتی است از خانه آن پیرمرد بوی بدی می‌آید و شنیده‌ام همسایه‌ها از بوی تعفن کلافه شده‌اند. او از سارقان می‌خواهد تا بار دیگر به خانه پیرمرد بروند و ببینند اوضاع از چه قرار است.

 

مجید در توضیح رفتن دوباره به خانه پیرمرد گفت: قرار شد دوباره به همان روش قبل به خانه پیرمرد برویم. وقتی برای بار دوم وارد خانه‌اش شدیم دیدیم پیرمرد در همان حالتی که ما دست و پایش را بسته بودیم فوت کرده و گوشه خانه افتاده است. ماجرا را به شهروز گفتیم و او گفت حالا که بعد از چند ماه کسی سراغ او را نگرفته پس از این به بعد کسی پیگیر او نمی شود. او می گفت فرصت خوبی است که پیرمرد را سر به نیست کنیم و بقیه اموالش را بالا بکشیم. برای همین به ما گفت مقدار زیادی اسید تهیه و جسد پیرمرد را در اسید حل کنیم تا از بین برود.»

 

متهم در ادامه اعترافات هولناک خود گفت: «اسید را خودم تهیه کرده بودم. دیگر رفت و آمد به خانه پیرمرد برایمان عادی شده بود. جسد او که بعد از گذشت چند ماه ورم کرده بود را به حمام خانه اش بردیم و کاملا در اسید حل کردیم و اسید را هم در چاه حمام ریختیم. بعد هم شهروز به ما گفت حالا دیگر باید به فکر این باشیم که کار فروش خانه پیرمرد را انجام دهیم و سریع پای خود را از این ماجرا بیرون بکشیم چون ممکن است گرفتار شویم. برای همین کار جعل سند را انجام داده و خانه را فروختیم.»

 

صدور حکم حبس

بعد از این که راز قتل پیرمرد فاش شد، ماموران پلیس اقدام به پیدا کردن ردی از خانواده یا بستگان پیرمرد کردند. مدتی بعد برادرزاده پیرمرد را که زنی میانسال ساکن شهرهای شمالی بود، پیدا کردند.

 

آن زن به عنوان ولی دم از شاکیان شکایت کرد و گفت: ما بستگان زیادی نداریم. اکثر اقوام ما در خارج از کشور زندگی می کنند و من هم درگیر زندگی و فرزندانم هستم. خیلی دیر به دیر به تهران می آمدم و به عمویم سر می زدم.»

 

با این حال زن میانسال شکایت خود را علیه متهمان پرونده ثبت کرده و منتظر ماند تا رای دادگاه صادر شود. پرونده قتل پیرمرد در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی رسیدگی شد.

 

مجید که با بستن دهان، دست و پای پیرمرد باعث مرگ او شده بود به عنوان متهم ردیف اول پرونده و مباشر قتل در جایگاه دفاع از خود گفت: «من قصد کشتن پیرمرد را نداشتم. ما فقط می خواستیم از خانه او سرقت کنیم و تا چند ماه بعد از سرقت هم نمی دانستم که او فوت کرده است. من فکر نمی کردم که بستن دست و پای پیرمرد موجب فوت او شود.»

 

قاضی زالی از او پرسید: «با خودت فکر نکردی بستن دهان پیرمردی با آن سن و سال و رها کردن او با دست و پای بسته ممكن است منجر به مرگ او شود؟ »

 

متهم در پاسخ گفت: «من در آن لحظه به این موارد فکر نمی کردم. فکرم فقط این بود که زودتر نقشه سرقت را عملی و از آنجا فرار کنیم تا گرفتار پلیس نشویم.»

 

اتهام دیگر اعضای باند هم معاونت در قتل، شرکت در سرقت، فروش اموال مسروقه، جعل و جنایت بر میت از طریق حل کردن جسد او در اسید مطرح شد.

 

با توجه به قانون مجازات اسلامی مسلمان برای قتل غیر مسلمان به قصاص محکوم نمی شود؛ بنابراین حکم حبس برای عامل اصلی پرونده و دیگر عاملان قتل پیرمرد صادر شد. هفته گذشته بالاخره بعد از گذشت قریب به پنج سال از جنایت سیاه باند افراد شیطانی حکم صادر شده از سوی دادگاه کیفری برای آنها به تائید دیوان عالی کشور رسید.

 

منبع: همشهری سرنخ

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.