قاتل پسر 6 ساله به دار آویخته شد
متهم از همان ابتدای دستگیریاش به داستان سراییهای عجیب پرداخت و خود را بیگناه دانست اما در ادامه جزئیاتی از قتل پسر شش ساله عنوان کرد و چاهی که جسد را درون آن انداخته بود به ماموران نشان داد.
دوات آنلاین-مرد جنایتکاری که پسربچهای 6 ساله را در شهرستان کوار استان فارس ربوده و به قتل رسانده بود سرانجام به دار مجازات آویخته شد.
خبر جنوب در این باره نوشت: خردادماه سال 94 مرد و زنی جوان با چهرهای رنگ پریده خود را به کلانتری کوار رسانده و از گمشدن پسر 6 سالهخود به نام علی اصغر خبر دادند.
چشمان بارانی مادر در انتظار پسرک گمشده پدر وی با بغض گفت: در کوار زندگی میکنیم. علی اصغر برای خرید نان وبازی به کوچه رفته و بازنگشته است.
با اظهارات پدر اندوهگین، ردیابی پسر بچه گمشده در دستور کار بازپرس دادسرای کوار قرار گرفت و وی دستور داد تیمی از پلیس آگاهی وارد عمل شوند.
تابستان گذشت و از پسرک خبری نشد. مادر اندوهگین از پیدا نشدن فرزندش هر روز به دادسرا می رفت و درخواست کمک می کرد. با نزدیک شدن به بازگشایی مدارس بی تابی مادر بیشتر شد. او با گریه و زاری از بازپرس می خواست که پسرش را پیدا کند. مادر اندوهگین بود از اینکه پسرش پیدا نشد و مدارس باز شد.
حسرتی که بردل مادر ماند
چند روز قبل از بازگشایی مدارس مادر که بی تاب پسرش بود در حالی که برای پسرش کیف و لباس مدرسه خریده بود به دادسرا رفت و بازهم با گریه و زاری درخواست کمک کرد. می گفت پسرم از درس عقب می افتد چرا پیدا نمی شود.
مادر روزها را می شمرد تا زودتر فصل پاییز شروع و پسرش پیدا شود و با پوشیدن لباس های نو و برداشتن کوله پشتی زیبایش به مدرسه برود، اما زندگی ورق دیگری برای آرزوهای مادر رقم زد و برای همیشه پسرش را به خاک سرد سپرد.
جای علی اصغر امسال با باز شدن مدرسه و حضور دوستانش در سر کلاس درس خالی است. هنوز کوله پشتی او، لباس نو مدرسه اش و کتانیهای سفیدش کنج اتاق است.هنوز دو ماه بیشتر از بازگشایی مدارس نگذشته بود که آرزوهای مادر برای پیدا کردن پسرش نقش بر آب شد.
حالا دیگر کسی نمی دانست که چگونه به مادر پسرک خبر دهند که پسرش دیگر بر نمی گردد. حالا همه برای پیدا کردن جسد پسرک به تکاپو افتاده اند تا شاید بتوانند جسد علی اصغر را پیدا و به مادرش دهند.
ربودن علی اصغر در جمعه سیاه
از 15 خردادماه سال گذشته ماجرای آدم ربایی پسربچه ای در کوار سناریوی تلخی را پیش روی پلیس جنایی قرار داد. کارآگاهان که خودشان از بی تابی مادر این کودک نگران بودند، برای رازگشایی از این ماجرا دست به اقدامات پلیسی زدند.این بررسیها تحت نظر بازپرس دادسرای کوار از همان دقایق نخست کلید خورد و تیم آگاهی با فرضیههای مختلفی روبهرو شد که مهمترین آن اختلاف پدر با گروهی بود و میتوانست دلیلی بر انتقام گیری بوده باشد.
با وجود پررنگ بودن این فرضیه، کارآگاهان برای یافتن سرنخی به تحقیقات میدانی دست زدند و یافتههایشان کافی بود تا خود را در بن بست دیده و فرضیه انتقامجویی را کم رنگ ببینند.
یکی از همسایهها مدعی شد که چند روز است یک زن و مرد با خودرویی در کوچه شان تردد می کنند.در حالی که مشخصاتی از مظنون در اختیار کارآگاهان نبود، تحقیقات برای دستگیری این آدم ربا و آزادی گروگان بی نتیجه ماند. در این میان خانواده پسرک با انتشار عکس های وی در شبکههای اجتماعی از مردم درخواست کمک کردند. همین کافی بود که تعدادی برای اخاذی از این خانواده با آنها تماس گرفته و برای آزادی فرزندشان درخواست پول کنند.
تماس ها برای اخاذی از این خانواده ادامه داشت تا اینکه ماموران دریافتند که این تماس ها درست نبوده و افراد برای گرفتن پول از این خانواده دست به این کار زده اند.ماه ها از گم شدن پسرک گذشت تا اینکه دادستان شهرستان کوار که از نگرانی خانواده این کودک آشفته بود شخصا مدیریت پرونده را برعهده گرفت و بار دیگر از مادر پسرک از زمان حادثه پرسید.
مادر کودک شش ساله مدعی شد که روز حادثه فرزندش با تعدادی دیگر در مقابل منزلشان مشغول بازی بوده و از آن تاریخ دیگر کسی از او خبر ندارد.با ادعای این زن جرقه ای در ذهن دادستان زده شد و از دو پسری که روز حادثه با وی مشغول بازی بودند پرس و جو شد.
در ابتدا هر دو پسر بچه که یکی 7 و دیگری هشت ساله بود سکوت کرده و گفتند نمی دانند علی اصغر کجا رفته است. اما در ادامه یکی از آنها موضوعی را مطرح کرد که سرنخی را از عامل این آدم ربایی در اختیار ماموران و مقامات قضایی گذاشت.
یکی از این پسربچه ها گفت: آن روز من، علی اصغر و دوست دیگرم(اشاره به پسربچه) در کوچه مشغول بازی بودیم. یک نفر که او را می شناسم پیش ما آمد و موبایلش را که لمسی بود در اختیار علی اصغر گذاشت تا بازی کند. یک بازی که آدمکی از روی آتش می پرید را به علی اصغر نشان داد تا بازی کند.به ما هم گفت می خواهم برایتان موتور گازی بخرم و خواست که دوچرخه مان را داخل حیاط گذاشته و برگردیم. من هم این کار را با عجله انجام داده و برگشتم. به محض دیدن ما گفت چرا زود برگشتی برو دوچرخهات را بیار ما هم رفتیم. زمانی که برگشتیم از دور ماشین او را دیدیم. نمی دانم علی اصغر با او رفته یا نه.
با توجه به سرنخ هایی که این پسربچه در اختیار دادستان و ماموران قرار داده بود هویت آن جوان که صاحب یک پیکان بود مشخص و طی تماس تلفنی با ترفندی ماهرانه از او خواسته شد که به دادسرا بیاید.
تنها مظنون این ماجرا که حدود 18 سال دارد خودش به نزد ماموران آمد و منکر همه چیز شد اما زمانی که دو کودک به او گفتند تو با علی اصغر بودی به ناچار لب به اعتراف گشود و مدعی شد که پسرک را به فردی در میمند تحویل داده است. با ادعای این جوان ماموران آن مرد را دستگیر اما وی مدعی شد که از سرنوشت پسرک خبر ندارد.
عامل جنایت وحشیانه که در آن پسربچهای به قتل رسیده است با داستان سراییهای عجیبی خود را بیگناه میداند.با این سکوت مرموز هنوز انگیزه مرد جنایتکار در یکی از تلخترین قتلها در هالهای از ابهام است.
سکوت قاتل
متهم از همان ابتدای دستگیریاش به داستان سراییهای عجیب پرداخت و خود را بیگناه دانست اما در ادامه جزئیاتی از قتل پسر شش ساله عنوان کرد و چاهی که جسد را درون آن انداخته بود به ماموران نشان داد. تجسس برای پیدا کردن جسد کودک آغاز شده و استخوان هایی کشف شد. در ادامه با محرز بودن این جنایت از سوی تنها مظنون پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه ارسال شد.
بدین ترتیب نماینده دادستان و اولیای دم خواستار قصاص متهم شدند. سپس متهم به دفاع از خود پرداخت. در نهایت هیات قضایی دادگاه کیفری یک فارس متهم را به قصاص نفس محکوم کردند. این حکم با اعتراض متهم به دیوانعالی کشور ارسال و تایید شد. در نهایت این حکم در زندان عادل آباد شیراز اجرا شد.
12jav.net