نصیحتی خواندنی و بسیار مهم از گلستان سعدی را در این مطلب بار دیگر مرور کنید.

نیکبختی و بدبختی از نظر سعدی چیست؟ او درباره مال دنیا چه نظری دارد؟

اعرابی را دیدم در حلقه جوهریان بصره که حکایت همی‌کرد که وقتی در بیابانی راه گم کرده بودم و از زاد معنی چیزی با من نمانده بود و دل بر هلاک نهاده که همی ناگاه کیسه‌ای یافتم پر مروارید...

منجّمی به خانه درآمد ، یکی مرد غریبه را دید که با زن او نشسته است . فریاد و فغان کرد و دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب به پا خاست ...

دو شاهزاده در مصر بودند ، یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت . عاقبته الامر آن یکی علّامه عصر گشت و این یکی سلطان مصر شد ...

یکی از بزرگان گفت پارسایی را چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه سخن‌ها گفته اند گفت بر ظاهرش عیب نمی‌بینم و در باطنش غیب نمی‌دانم

حکایتی زیبا و پرمعنی از گلستان سعدی را بخوانید:

سعدی در باب هشتم گلستان نصیحتی بزرگ دارد که هرگز نباید آن را از یاد برد. این نصیحت را بخوانید:

سعدی در حکایتی کوتاه در گلستان نصیحتی عمیق می‌کند که امروزه هم بسیار کاربرد دارد. این حکایت را بخوانید:

سعدی در گلستان در حکایتی یک خطی پند بزرگی می‌دهد. آن را بخوانید:

سه پند کوتاه از سعدی که در گلستان آمده است را بخوانید:

اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی؛ این جمله از متن یکی از حکایت‌های سعدی است که به دلیل کاربرد زیاد در زبان عامه به ضرب‌المثل تبدیل شده است اما اصل حکایت را بخوانید:

خوردن براى زيستن و ذکر کردن است / تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است

سعدی در حکایتی که در زیر می‌خوانید به نکته ظریفی اشاره می‌کند که امروزه هم می‌توانیم کما و بیش در دوستی‌های خود مدنظر داشته باشیم.

سعدی در گلستان حکایت‌های کوتاه و عمیقی دارد که هر کدام انسان را برای ساعت‌ها به فکر وامی‌دارد. یکی از این حکایت‌ها را بخوانید:

حکایتی کوتاه اما عمیق از گلستان سعدی را بخوانید:

سعدی معتقد است آهسته ولی پیوسته رفتن بهتر از این‌ است که با شتاب بروی اما زود از رفتن بازبمانی. او این ماجرا در حکایت زیر بازگو کرده است:

با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد

سعدی در یکی از حکایت‌های خود نصیحت مهمی کرده است که می‌خوانید: