2024/04/20
۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
3حکایت از گلستان سعدی درباره اخلاق درویشان

3حکایت از گلستان سعدی درباره اخلاق درویشان

یکی از بزرگان گفت پارسایی را چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه سخن‌ها گفته اند گفت بر ظاهرش عیب نمی‌بینم و در باطنش غیب نمی‌دانم

دوات آنلاین-سه حکایت از باب دوم گلستان سعدی را که درباره اخلاق درویشان است بخوانید:

 

حکایت شمارهٔ ۱: یکی از بزرگان گفت پارسایی را چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه سخن‌ها گفته اند گفت بر ظاهرش عیب نمی‌بینم و در باطنش غیب نمی‌دانم

 

ور ندانی که در نهانش چیست / محتسب را درون خانه چه کار

 

حکایت شمارهٔ ۲:درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی‌مالید و می‌گفت یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم (بسیار ستمگر) و جهول (بسیار نادان) چه آید

 

عذر تقصیر خدمت آوردم/ که ندارم به طاعت استظهار(پشت گرمی)

 

عاصیان از گناه توبه کنند/ عارفان از عبادت استغفار

 

عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت من بنده امید آورده ام نه طاعت و به دریوزه (گدایی) آمده ام نه به تجارت اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه .( با من رفتار کن آنچه تو سزاوار آنی.)

 

بر در کعبه سائلی دیدم/ که همی‌گفت و می‌گرستی خوش

 

می‌نگویم که طاعتم بپذیر/ قلم عفو بر گناهم کش

 

حکایت شمارهٔ ۳:

عبد القادر گیلانی را رحمة الله علیه دیدند در حرم کعبه روی بر حصبا (سنگریزه) نهاده همی‌گفت ای خداوند ببخشای و گر هر آینه مستوجب عقوبتم در روز قیامتم نابینا بر انگیز تا در روی نیکان شرمسار نشوم

 

ای که هرگز فرامشت نکنم/ هیچت از بنده یاد می‌آید

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.