2024/04/26
۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
درخواست طلاق عروس 20 ساله به خاطر آرزوی والدین شوهر

درخواست طلاق عروس 20 ساله به خاطر آرزوی والدین شوهر

پدرشوهر و مادرشوهرم حاضر نیستند کوتاه بیایند و در این مدت زندگی ما را به جهنم تبدیل کرده اند. آنها هر روز و هر شب می گویند می خواهند نوه شان را ببینند و...

دوات آنلاین -مونا ۲۰ سال دارد. ۱۸ ماه پیش با داریوش ازدواج کرد. اما حالا روانه دادگاه خانواده تهران شده تا از شوهرش برای همیشه جدا شود. با این که از ته دل به این کار راضی نیست، اما مجبور شده درخواست طلاق بدهد.

 

ازدواج عاشقانه

مونا وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت ماجرای زندگی اش را اینچنین تعریف کرد: یکسال و نیم پیش با داریوش ازدواج کردم. ما عاشق هم بودیم. داریوش و خانواده اش از دوستان خانوادگی ما بودند و بعد از چند سال رفت و آمد خانوادگی، تصمیم به ازدواج گرفتیم و خیلی زود به عقد یکدیگر درآمدیم. اما نباید عجله می کردم. چون تازه بعد از ازدواج بود که متوجه شدم اشتباه کرده ام. راستش خود داریوش مرد بدی نیست و خیلی مهربان و خوش اخلاق است. من از همان روز اول به او علاقه مند شدم و حتى الان که می خواهم درخواست طلاق بدهم، خیلی ناراحت هستم و از ته دل به این کار راضی نیستم، ولی خانواده داریوش حتی پدر و مادرش مرا مجبور به انجام این کار کردند. من 20 سال دارم و فقط یکسال و نیم است عروسی کرده ام ، ولی آنها از ما می خواهند صاحب فرزند شویم.

 

من درس می خوانم و هنوز خیلی زود است مادر شوم. نمی توانم بچه داری کنم، ولی پدرشوهر و مادرشوهرم حاضر نیستند کوتاه بیایند و در این مدت زندگی ما را به جهنم تبدیل کرده اند. آنها هر روز و هر شب می گویند می خواهند نوه شان را ببینند و حتی برای این کار دعوا و جنجال به راه می اندازند و می خواهند ما را مجبور کنند صاحب فرزند شویم.

 

اوایل به خواسته آنها اهمیتی نمی دادم ولی الان می بینم رفتارها و اصرارهای آنها در زندگی ما تاثیر منفی گذاشته و حتی شوهرم هم تسلیم خواسته آنها شده است مرتب. به من می گوید به خاطر پدر و مادرش باید صاحب فرزند شویم. در صورتی که من نمی خواهم مادر شوم و امکان ندارد خواسته آنها را برآورده کنم. ولی آنها دست بردار نیستند و زندگی ما را جهنم کرده اند. داریوش هم مدام با من سر این مساله دعوا دارد تا جایی که تصمیم گرفتم برای همیشه از داریوش جدا شوم و به این زندگی پایان دهم.

 

حرف‌های مرد جوان در دادگاه

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی ما در زندگی همه چیز داریم. هم پدرم پولدار است و هم خودم درآمد خوبی دارم زندگی مرفهی داریم. از طرفی من تنها فرزند خانواده هستم و آنها آرزو دارند فرزند مرا ببینند. من هم اوایل قبول نمی کردم؛ ولی حالا که می بینم همه چیز داریم و می توانیم به راحتی صاحب فرزند شویم. چرا باید مخالفت کنیم. من حتی به مونا گفتم برای بچه پرستار می گیرم و نمی خواهد نگران چیزی باشد. با این حال لجبازی می کند و قبول نمی کند. حالا هم کارمان را به اینجا کشانده است.

 

در پایان، قاضی دلیل این زوج را برای جدایی کافی ندانست. او این زوج را راهی مرکز مشاوره کرد و به آنها اطمینان داد با مشورت از یک مشاوره متخصص مشکلشان حل خواهد شد.

 

منبع: تپش- روزنامه جام جم

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.