2024/04/27
۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
طلاق از شوهر برای خوشگذرانی‌های شوم

طلاق از شوهر برای خوشگذرانی‌های شوم

وقتی دوستانم را می دیدم که بدون آقا بالاسر، خوش می گذراندند و آسوده خاطر بودند تغییر عقیده دادم و تصمیم گرفتم از حمید بدون مشکل جدا شوم.

دوات آنلاین-افسوس خوردن و در حسرت گذشته ماندن زیاد کارساز نیست اما بار روی دوشم را سبک تر می کند. بیشتر که فکر می کنم متوجه می شوم بخت شومم نتیجه سبک سری های خودم و شاید بی خیالی اطرافیانم باشد. روزی لگد به بختم زدم که حس می کردم ازدواج، دست و پایم را بسته است و نمی توانم به خوشی های جوانی بپردازم.

 

زن جوان در مرکز مشاوره پلیس، کتاب زندگی اش را این طور باز کرد: دردانه خانه بودم و هر کار می خواستم انجام می دادم کسی هم جلودارم نبود. هر کاری می کردم تا به چشم بیایم و از بازار خودنمایی جا نمانم. در خانه و مدرسه تیپ و قیافه ام با همه تفاوت داشت و حتی چند بار به دلیل آرایش و لباس نامناسب در مدرسه توبیخ شدم البته این ها برایم مهم نبود و فقط به فکر خودم بودم. بعد از فوت پدر مریضم دست و بالم برای سبک سری، بیشتر باز شد و با دوستان زیادی در ارتباط بودم و گاهی شب تا صبح مشغول پیامک بازی می شدم.

 

«سیما» ادامه داد: برای ادامه تحصیل، عازم دانشگاه شهر دیگری شدم. مادرم زیاد اهل گیر دادن نبود و گویا او هم از سر و شکل امروزی ام خوشش می آمد. زندگی به روال گذشته ادامه داشت و در دوره دانشگاه که چشم هایی برای مراقبت از من وجود نداشت بیشتر به خوش گذرانی و کارهای بیهوده می پرداختم. در دانشگاه با پسری آشنا شدم و او را به نسبت چهره و تیپ از بقیه سرتر می دانستم. هر چه می گذشت ارتباطم با حمید بیشتر و وابستگی اش به من شدیدتر می شد. سال سوم دانشگاه، پیشنهاد ازدواجش را پذیرفتم و او همراه خانواده اش به شهر ما آمدند و خیلی زودتر از آن چه که فکرش را می توان کرد به عقد هم درآمدیم. رابطه ام با حمید خوب بود و برای مدتی دست از کارهای بیهوده گذشته برداشتم، ارتباطم را با دنیای بیرون و فضای مجازی کمتر کردم و دل به زندگی دادم اما این کار، زمان زیادی طول نکشید و فکر و خیال های متفاوت به سرم زد. فکر می کردم با ازدواج، دست و پایم بسته شده است و دیگر مانند گذشته نمی توانم خوش گذرانی کنم بنابراین بهانه گیری را شروع کردم و خوش گذرانی را از سر گرفتم و بیشتر اوقاتم را در بیرون از خانه همراه دوستان مجردم می گذراندم. در دورانی که عقد بودیم حمید دیر به دیر سراغم را می گرفت و در دوران دانشگاه هم سرگرم درس بودیم. او زیاد از اوضاع و رفتارم خبر نداشت و همین به آزاد بودن بیشتر و غرق شدن در منجلاب سبک سری، دامن می زد.

 

وی افزود: سال آخر دانشگاه بودم که به دوستانم می گفتم حمید دست و پایم را بسته است و گاهی دچار عذاب وجدان می شوم که کسی را معطل خود کرده ام. وقتی دوستانم را می دیدم که بدون آقا بالاسر، خوش می گذراندند و آسوده خاطر بودند تغییر عقیده دادم و تصمیم گرفتم از حمید بدون مشکل جدا شوم. وقتی موضوع جدایی را پیش کشیدم انگار آب سردی بر پیکر حمید و خانواده ام ریختم. او دلیل جدا شدن را می خواست و من نمی توانستم آن دلیل مسخره را به زبان بیاورم و با بهانه بیکاری و مشکلات زندگی و این که نمی توانم در شهری که حمید می خواهد زندگی کنم، او را سر لج انداختم و با بی توجهی های زیاد، قانع اش کردم که طلاقم دهد و بدون مهریه و فکر کردن به عواقب کار جدا شدم. درسم تمام شد و بعد از آن دیگر حمید را ندیدم. این روزها در منجلاب خوش گذرانی ها فرو رفته ام و آرامش ندارم بعضی از دوستانم بعد از دانشگاه ازدواج کردند و سر و سامان گرفتند و حال من مانده ام و پرونده سیاه روزهای گذشته. در باتلاقی گرفتار شده ام که نمی توانم از آن خارج شوم.

 

منبع: خراسان

12jav.net

 

دیدگاه‌ها
ناشناس 1398/06/22
همه افراد به گونه ای در زندگی اشون اشتباه کردن مهم اینه از تجربه تلخی که داشتی درس بگیرین به جای خوش گذرانی های بیهوده آینده خوبی برای خودتون بسازین ایشالا فرصت می شه دوباره ازدواج موفقی داشته باشین توکل تون به خدا باشه
رویا 1398/06/21
بله فرصت برای جبران هست . نگران نباش یه زندگی خوب بساز برای خودت . در کناره همسر هم میتونستی بهترین لحظات روبرای خودت رقم بزنی.اما دریغ....
ناشناس 1398/06/21
همه اشتباه میکنند ولی دلیل نمیشه زانوی غم بغل کنی و از تلاش دست بکشی
سودابه جون 1398/06/21
حقته کوچکم ک نبودی بگن بچگی کرده ماشاالله بزرگ بودی

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.