طلاق بهخاطر دلزدگی از خوشگذرانی
پویا هر شب یا مهمان دعوت میكرد یا میگفت باید به فلان مهمانی برویم هر روز زنگ میزد و می گفت امشب باید به فلان جا برویم و یا برنامههای مختلف سفرهای یهویی میچید. من هم مجبور بودم قبول كنم.
دوات آنلاین-یاسمن به دادگاه خانواده رفت تا به زندگی مشتركش برای همیشه پایان دهد. او برای این تصمیمش یك دلیل داشت، تفریحات بیش از حد و مهمانیهای زیاد؛ یاسمن كه هفت سال تمام با پویا زندگی كرده بود، از بس همیشه در سفر، تفریح و مهمانی بود، خسته شد. این روش زندگی در نهایت پای زوج جوان را به دادگاه خانواده باز كرد تا زندگیشان به یكی از پروندههای دادگاه تبدیل شود.
یاسمن زمانی كه در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت درباره علت درخواست طلاقش به قاضی گفت: آقای قاضی هفت سال با پویا زندگی كردم، اما در این مدت حتی یك روز آرام هم نداشتیم. پویا به شدت رفیق باز و اهل تفریح و گردش است. هر روز و هر شب به تفریح و مهمانیهای مختلف میرود و برنامه سفرهای جورواجور را میچیند. اوایل من هم خوشم میآمد و خیلی هم استقبال میكردم، اما بعد از گذشت چند سال كم كم خسته شدم. دلم میخواست زندگی آرامی داشته باشم. چند روز برای خودمان زندگی كنیم، بدون مهمانی رفتن و مهمانی دادن. دوست داشتم به یك سفر دو نفره برویم و زن و شوهری گردش كنیم. دلم میخواست وقتی خسته از سركار بر میگردم، در خانه خودم راحت باشم و هیچ برنامهای نداشته باشیم. اما شاید باورتان نشود، در همه این سالها این آرزوهایم هیچ وقت برآورده نشد.
پویا هر شب یا مهمان دعوت میكرد یا میگفت باید به فلان مهمانی برویم هر روز زنگ میزد و می گفت امشب باید به فلان جا برویم و یا برنامههای مختلف سفرهای یهویی میچید. من هم مجبور بودم قبول كنم گاهی اوقات وقتی خسته از سركار بر میگشتم باید از مهمانان مختلف پذیرایی میكردم. اوایل برایم جذاب بود، اما در ادامه دیگر هیچ جذابیتی نداشت. سنمان بالا رفته و هیچ چیز مثل قدیم نیست. مشكلات و فشار زندگی باعث شده دلم آرام بودن را بخواهد. اما جالب اینجاست كه پویا هیچوقت خسته نمیشود و هر بار هم اعتراض میكنم، مرا مسخره میكند كه« پیر شدی و دیگر توان نداری و باید به فكر یك زن دیگر باشم.» این حرف هایش واقعا آزارم میدهد. برای همین یك شب با او صحبت كردم و مهمانی آن شب را كنسل كردم. اما پویا به جای اینكه درست شود، با من قهر كرد و زندگیمان كم كم نابود شد. برای همین هردو تصمیم به جدایی گرفتیم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسر من از همان روز اول با روحیات و اخلاقیات من آشنا بود. از همان روزهای آشنایی به او گفتم كه من همسری میخواهم كه پایه باشد و همیشه با هم در حال گردش و تفریح باشیم. اتفاقا یاسمن هم كلی استقبال كرد و گفت كه پایه است و اگر زندگیمان اینطور نباشد خسته میشود. اما الان چند سالی است كه هر بار جایی میرویم غر میزند. این چند ماه اخیر هم دیگر هیچ جا با من نمیآمد و بعد از هر تفریحی دعوا به راه میاندازد. الان خیلی وقت است كه زندگی ما تبدیل به جهنم شده و من و یاسمن از هم فاصله گرفتهایم، تا جایی كه به زور همدیگر را تحمل میكنیم. برای همین تصمیم به جدایی و طلاق گرفتیم.
در ادامه قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موكول كرد و از این زوج خواست در فرصت به دست آمده به یك مركز مشاوره بروند تا شاید مشكلشان حل شود.
منبع: جام جم
12jav.net