طلاق بهخاطر منت گذاشتنهای زن
وقتی با هم دعوایمان شد، فائزه با داد و فریاد از من خواست از خانه بیرون بروم. ابتدا به حرفش اهمیت ندادم. ولی او همچنان داد و فریاد راه انداخت و دست مرا گرفت و گفت باید از خانهاش بیرون بروم.
دوات آنلاین-فائزه وقتی با عادل درگیر شد و او را از خانه بیرون كرد، هرگز تصورش را نمیكرد اینكارش پایانی باشد بر زندگی مشترك شان؛ مرد جوان كه یك شب مجبور شد در پارك بخوابد، صبح زود به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق خود را مطرح كرد. این زوج هفته گذشته مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفتند و ماجرای زندگی شان را روایت كردند.
مرد جوان درباره علت این درخواست به قاضی گفت: زنم بعد از دو سال زندگی مشترك مرا از خانه بیرون كرد. من یك شب را در پارك خوابیدم و آنجا بود كه فهمیدم ازدواج و تصمیمم از همان ابتدا غلط بوده است. این زن مرا از خانهمان بیرون كرد. خانهای كه از همان روز اول به اصرار خودش آنجا زندگی كردیم. درواقع وقتی میخواستم با فائزه زندگی كنم، به او گفتم میتوانیم برویم و خانهای رهن كنیم. اما فائزه گفت خودش بعد از چند سال كار كردن توانسته خانهای كوچك بخرد و میتوانیم آنجا زندگی كنیم. اولش مخالفت كردم، ولی فائزه اصرار كرد به آن خانه برویم. فائزه خیلی اصرار كرد و گفت دوست ندارد مستاجر باشد. برای همین من هم قبول كردم به خانه فائزه برویم. ما زندگی مان را در آن خانه كوچك آغاز كردیم ولی بزرگترین اشتباه را مرتكب شدم.
منت همسرم تا همیشه بالای سرم ماند و در نهایت هم فائزه این ضربه را به من زد. چند شب پیش وقتی با هم دعوایمان شد، فائزه با داد و فریاد از من خواست از خانه بیرون بروم. ابتدا به حرفش اهمیت ندادم. ولی او همچنان داد و فریاد راه انداخت و در نهایت هم دست مرا گرفت و گفت باید از خانهاش بیرون بروم. فریاد میزد و من برای اینكه همسایهها اذیت نشوند و آبرویمان بیش از این نرود، از خانه بیرون رفتم. چند ساعت در خیابانها گشتم و نیمهشب برای خواب به خانه برگشتم، اما فائزه در را قفل كرده بود و كلید را هم روی قفل گذاشته بود. طوری كه نتوانم در را باز كنم. هرچه زنگ زدم در را باز نكرد. من آن شب مجبور شدم در پارك بخوابم. خیلی دلم شكست و تحقیر شدم. همان شب تصمیم گرفتم از این زن برای همیشه جدا شوم. او بالاخره منت كاری كه كرده بود را سرم گذاشت و مرا از خانهاش بیرون كرد. غرور من شكست. برای همین دیگر نمیخواهم در كنار این زن زندگی كنم.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: من آن شب عصبانی بودم. ما دو سال است داریم با هم زندگی میكنیم، اما هیچوقت این حرف را به شوهرم نزده و او را از خانه بیرون نكرده بودم. ما در این دو سال اختلاف زیادی با هم نداشتیم و زندگی مان خوب بود. آن شب سر موضوعی با هم درگیر شدیم و اتفاقا عادل بود كه هر لحظه با توهینهایش بیشتر عصبانی ام كرد. تا جایی كه دیگر نمیخواستم او را ببینم. برای همین از او خواستم از خانه بیرون برود. میخواستم كمی آرام تر شوم تا بتوانیم با هم صحبت كنیم. واقعا آن شب دلم نمیخواست عادل را ببینم. اما او هم این موضوع را بزرگ كرد و كارمان را به طلاق و جدایی كشاند.
در صورتی كه زندگی ما و اختلافات مان در حد طلاق نبود. من هیچ وقت منتی درباره خانه بر سر او نگذاشتم و نمیدانم هدف از طرح این ادعا چیست. به نظرم او دیگر علاقهای به ادامه این زندگی ندارد و این موضوع را بهانه كرده تا از هم جدا شویم. حالا كه همسرم اصرار به طلاق دارد من هم راضی به این جدایی هستم.در پایان قاضی سعی كرد این زوج را از جدایی منصرف كند و آنها را برای حل شدن مشكل شان به مركز مشاوره خانواده فرستاد.
منبع: جام جم
12jav.net