2024/04/26
۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
دادگاه خانواده؛ شوهرم به من تهمت‌های زشت می‌زند

دادگاه خانواده؛ شوهرم به من تهمت‌های زشت می‌زند

آنچه می‌خوانید داستان واقعی زندگی زنی از اهالی استان خراسان شمالی است.

دوات آنلاین- بدبینی و شکاکی همسرم مرا آزار می داد و این ماجرا تا جایی پیش رفت که روزی به من تهمت ناروا زد.  شوهرم هر روز به یک بهانه جنجال به پا می کرد. زن جوان و دل شکسته می گوید: با این که سن و سال زیادی نداشتم و درس می خواندم با مردی پای سفره عقد نشستم که چندین سال از من بزرگ تر بود.

 

اوایل مخالف ازدواج بودم اما زن برادرم که خواهرزاده خواستگارم بود بالاخره من را مجاب کرد که با دایی اش ازدواج کنم. با خلق و خوی شوهرم آشنایی نداشتم.

 

شوهرم بدجوری به پدرش وابسته بود و برخلاف نظر او حتی آب هم نمی خورد. رفته رفته اخلاق های به خصوص شوهرم رو می شد، او اهل رفت و آمد نبود و این کار را به پای خستگی ناشی از کار می گذاشتم اما بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک پی به راز او بردم.

 

شوهرم شکاک و بددل بود، برای همین زیاد با فامیل رفت و آمد نداشت و از همه مهم تر فهمیدم که دلیل بردن و آوردنم از دانشگاه علاقه نبوده بلکه به خاطر شکاکی و بدبینی این کار را می کرد.

 

 کم کم تعارض اخلاق ما خودش را نشان داد به طوری که هر روز جنگ و جدل داشتیم تا جایی که من را از رفتن به خانه خواهر و برادرم به تنهایی منع کرد.

 

وقتی به رفتارهای بچگانه و تحقیر آمیزش اعتراض کردم و دلیل این کارهایش را از او سوال کردم گفت چیزهایی در مورد زمان مجردی من شنیده و حتی الان هم به من مشکوک است که مبادا با کسی ارتباط داشته باشم. وقتی این حرف ها و تهمت های ناروا را شنیدم به شدت عصبانی شدم و وسایل خانه را به هم ریختم. همسرم سر این ماجرا من را زیر مشت و لگد گرفت تا جایی که بیهوش شدم. به خاطر کتک های همسرم صورتم کبود شده بود، از خانه بیرون نمی رفتم تا مبادا کسی مرا با آن وضعیت ببیند و مایه آبروریزی شود.

 

هر چقدر تلاش کردم به همسرم بفهمانم که دچار توهم شده و خوره شکاکی به جانش افتاده است و خودش را اصلاح کند اما فایده ای نداشت و هر بار من را کتک می زد تا این که مجبور شدم ماجرا را به خانواده ام اطلاع دهم. زمانی که هر دو خانواده در خانه پدر شوهرم جمع شدند تا مشکل را حل کنند دوباره همسرم به من تهمت زد و همین موضوع باعث شد بین دو طرف درگیری به وجود بیاید و گره حل مشکل کورتر شود. پدرم خواست برای ادب کردن شوهرم مهریه ام را اجرا بگذارد که برادرانم مانع شدند. برای برطرف کردن مشکل مان به مشاوره دادگاه خانواده آمده ام تا شاید با کمک مشاوران بتوانم راه حلی برای مشکل بدبینی شوهرم پیدا کنم و تصمیم درستی برای ادامه یا پایان دادن به زندگی مشترک مان بگیرم.

 

منبع: خراسان

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.