عضو هیئتمدیره انجمن جامعهشناسی ایران
برای هر 5 کودک در شرایط دشوار به یک دیدهبان نیاز داریم
پدیده نقض حقوق کودکان اصلا جدید نیست. اگر هم میبینیم مواردی از آن به رسانهها منتقل میشود، به خاطر مرگ کودکان است. خیلی از خانوادهها بر موارد کودکآزاری سرپوش میگذارند
دوات آنلاین-موضوع رسیدگی به حقوق کودکان یک بار دیگر این روزها مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته است. قتل دختربچهای به نام آتنا اصلانی، مرگ دختر هشتماههای به نام بنیتا و مرگ دختری به نام پریا بر اثر کودکآزاری، تنها سه نمونه از اتفاقاتی است که برای کودکان رخ میدهد. بازتاب رسانهای وسیع این موارد، باعث شد کاربران شبکههای اجتماعی در واکنش به این اتفاقها، کمپینی درست کنند و خواهان تصویب قوانین حمایتی از کودکان شوند. این موضوع را با سیامک زندرضوی، عضو هیئتمدیره انجمن جامعهشناسی ایران، به گفتوگو گذاشتیم. زندرضوی در یک دهه اخیر به صورت عملی در حوزه کودکان فعالیت میکند. تسهیلگری کارگاههای آموزشی برای فعالان سازمانهای مردمنهاد، بخشی از فعالیت اوست. زندرضوی حالا با این تجربه عقیده دارد مشکل نقض حقوق کودکان ناشی از کمبود قانون نیست.
در روزهای اخیر، مواردی از کودکآزاری و قتل کودکان بهطور گسترده در جامعه رسانهای شد و افکار عمومی را تحت تأثیر خودش قرار داد. آیا این خبرها نشانهای از افزایش نقض حقوق کودکان است؟
پدیده نقض حقوق کودکان اصلا جدید نیست. اگر هم میبینیم مواردی از آن به رسانهها منتقل میشود، به خاطر مرگ کودکان است. خیلی از خانوادهها بر موارد کودکآزاری سرپوش میگذارند. بخش مهمی از کودکآزاریها اساسا درون خانواده رخ میدهد؛ اما چون این موارد منجر به مرگ کودکان شده، مرکز توجه رسانهها و دستگاه قضائی قرار گرفته است. سوءتغذیه کودکان نوعی از نقض حقوق آنهاست؛ اما از سوی هیچ مرجعی دیدبانی نمیشود؛ اما قتل دیدبان دارد و دستگاه قضائی آن را پیگیری میکند. این درباره بسیاری از حقوق پایمالشده «کودکانِ در شرایط دشوار» موضوعیت دارد.
شما پیش از این، بارها از لزوم توجه به «کودکان در شرایط دشوار» سخن گفتهاید. تعریفتان از کودکان در شرایط دشوار چیست و آیا فقط این کودکان در معرض آسیب هستند؟
کودکان در شرایط دشوار، عمدتا به کودکانی اطلاق میشود که خانواده یا سرپرست قانونی آنان در عمل نمیتواند حق بقا، رشد، امنیت و مشارکت آنان را بهطور شایسته تأمین کند. از طرف دیگر، دستگاههای اداری مرتبط با این امر، ناتوان از دیدبانی و رسیدگی جدی به وضعیت این کودکان هستند و سازمانهای مردمنهاد نیز ضعیفتر از آن هستند که در مقیاسی اجتماعی، قدمهایی استوار در حمایت از این کودکان بردارند. شرایط این کودکان وخیمتر است؛ وگرنه همه کودکان به درجاتی در معرض نقض حقوقشان قرار دارند.
در پی اتفاقات اخیر و طرح دوباره موضوع آزار جنسی کودکان، بحثهایی میان افکار عمومی مبنی بر ضرورت ارائه آموزشهای مراقبت جنسی به کودکان، شکل گرفته است؛ اما در مقابل عدهای منتقد چنین دیدگاهی هستند و آن را متناسب با فرهنگ ما نمیدانند. آیا تربیت جنسی منافاتی با فرهنگ ایرانی دارد؟
تربیت جنسی آموزش پیچیدهای ندارد. اصل اول این است کودک بدن خودش را بشناسد؛ یعنی در درجه اول نقاط خصوصی بدنش را بشناسد و بداند چه کسانی و در چه شرایطی حق دارند به بدن او دست بزنند و چه کسانی حق ندارند. آشنایی با بدن ضروری است. نکته دوم این است که کودکان توانایی «نهگفتن» داشته باشند؛ یعنی در شرایطی که کسانی با قصد آزار جنسی به آنها نزدیک میشوند، بتوانند نه بگویند. سومین نکته این مهارت هم درخواست کمک است. این سه اصل با شکلهای زیبا و به صورت «بازی فعالیت» باید به کودکان آموزش داده شود. بسیاری از کشورها تجربههای موفقی از این آموزشها داشتهاند؛ ازجمله در هندوستان این آموزشها ارائه میشود. طبق دیدگاههای روانشناسان، هر انسانی در بزرگسالی میتواند مبتلا به بیماری «آزار کودکان» باشد. راه منطقی پیشگیری از این آسیبها، آموزش است؛ نه اینکه با ایجاد هراس اجتماعی، موجب شوید رابطه لذتبخش کودکان با اطرافیانشان تحت تأثیر این هراس آسیب ببیند. راهحل ساده این است که کودکان را توانا کنیم.
ضرورت ارائه این آموزشها در جامعه به اندازه کافی احساس شده است؟
نسل جوانتر والدین زنگ خطر را بهتر احساس میکنند. مهم این است که راه چاره را در اختیارشان قرار دهیم. درخواست اجتماعی دارد شکل میگیرد. کودکان صرفنظر از ملیتشان، حقوق یکسانی دارند. ما هم میتوانیم بهجای تلاش برای اختراع دوباره چرخ، از تجربههای دیگران استفاده کنیم و آموزشها را برای کشور خودمان متناسبسازی کنیم. آموزش باید از مهدهای کودک آغاز شود؛ اما فقط 11 درصد بچهها در مهدکودک حضور دارند. پس باید راه دیگری پیدا کنیم. به نظر من، انجمنهای اولیا و مربیان باید دراینباره احساس مسئولیت کنند تا سیستم آموزشی هم این ضرورت را درک کند.
در روزهای اخیر، کمپینی در فضای مجازی شکل گرفته که خواهان تصویب قوانین حمایتی برای کودکان است. برخی از نمایندگان مجلس هم از لزوم تصویب این قوانین سخن گفتهاند. شما چقدر این نیاز را جدی میدانید؟
ایران در سال 1373 به کنوانسیون حقوق کودکان پیوسته و پیماننامه را پذیرفته است. 20 سال طول کشیده تا مرجع ملی کنوانسیون را مشخص کردیم. در این چند سال هم مهمترین کارشان این بوده که کودکان بازمانده از تحصیل را شناسایی کنند؛ طرحی که به عقیده من موفقیت زیادی کسب نکرده است. میبینیم در تمام این سالها، آموزش پیماننامه با غفلت روبهرو شده است. پیماننامه را باید همه بزرگسالان و کودکان بدانند و آموزش ببینند. مرجع ملی کارش این است که برنامه آموزش پیماننامه را طراحی و متناسبسازی کند. ضمن اینکه این آموزشها باید از سطح محله شکل بگیرد. به ازای هر 5 کودک در شرایط دشوار، ما به یک دیدبان نیاز داریم. در این راه باید سازمانهای مردمنهاد هم قوی شوند و بتوانند به دور از نگاههای منفی، کار کنند.
مقصودتان این است که بهجای وضع قوانین جدید، باید پیماننامه مرکز توجه قرار گیرد؟
بله. اگر مجلس میخواهد قدمی جدی دراینباره بردارد، اولین درخواست این است که درباره معطلماندن آموزش پیماننامه تحقیق و تفحص انجام شود. مرجع ملی باید ملزم شود گزارش دهد چه قدمهایی برداشته است. شاید راه بهتر این است که مجلس پیماننامه و سایر قوانین فعلی را بررسی کند و ببیند چه بخشهایی مغفول مانده و بعد از آن قوانین بازنگری شوند.
اینکه مرجع ملی پیماننامه وزارت دادگستری باشد، از نظر شما چقدر انتخاب دقیقی است. آیا اگر بخش دیگری از دولت متولی پیماننامه بود، اجرای آن اثربخشتر میشد ؟
این موضوع باید به بحث عمومی گذاشته شود. مرکز پژوهشهای مجلس باید ببیند آیا مرجع ملی جایش همینجاست؛ چون اصل مهم، آموزش پیماننامه است. نظر شخصی من این است که مرجع ملی میتواند در جای دیگری فعالیت کند؛ اما این فقط یک نظر شخصی است و باید دراینباره بحث و بررسی بیشتری صورت گیرد.
12jav.net