گفت وگو با آموزگار و پژوهشگر مسائل اجتماعی
نزاع در غیاب آموزش مهارت های زندگی
اگر دانشآموزی دچار مشکل شود و به مشاور نیاز داشته باشد، در سال تحصیلی مشاور و مددکار اجتماعی کاربلدی در مدرسه حضور ندارد
دوات آنلاین-نزاع و درگیری چه درون مدرسه، چه بیرون مدرسه، یکی از شکلهای رایج ارتباطی بین پسران نوجوان بوده و هست. بیشتر درگیریهای شدید و گاهی خونین این نوجوانان زمانی رخ نشان میدهد که پا از حیاط مدرسه بیرون میگذارند. دراینباره با «جعفر ابراهیمی»، آموزگار دوره متوسط دوم در شهرستان شهریار، صحبت کردهایم. او کارشناس ارشد پژوهش اجتماعی است و فعالیتهای پژوهشی نیز در حوزه آسیبهای اجتماعی انجام میدهد.
دلیل اصلی نزاعهایی که دانشآموزان در محیط مدرسه یا بیرون از مدرسه درگیر آن میشوند، چیست؟
مدرسهای که من در آن تدریس میکنم در حاشیه تهران است. در منطقهای مهاجرپذیر که با تنوع فرهنگی زیادی و البته فقر فرهنگی روبهروست. جزئیترین مسائل میتواند منجر به دستهکشی در مدرسه شود. مقدمات این نزاع معمولا درون مدرسه و کلاس ایجاد میشود و در بیرون از مدرسه ظهور و بروز پیدا میکند. دلایل این نزاع اغلب خیلی عادی و معمولی است و ممکن است در همه جوامع بروز کند؛ اما شکل واکنش به این نزاع گاهی بهقدری شدید میشود که به جرح هم منجر میشود؛ برای مثال بچهها سر فوتبال دعوا میکنند و کار به ناسزاگویی میرسد و جنبه حیثیتی پیدا میکند، زمانی که طرف مقابل توان مقابله داشته باشد خودش وارد این نزاع میشود؛ اما گاهی آن نوجوان افرادی را از بیرون از مدرسه با خود همراه میکند. این نزاع هم ممکن است از یک مشت و لگد شروع شود تا به درگیریهای خطرناک با چاقو و دیگر سلاحهای سرد بکشد که در انتها هم منجر به شکایت میشود و ازآنجاییکه خارج از مدرسه این اتفاق افتاده است، روند قضائیاش طی میشود و خانوادهها را درگیر خود میکند.
یعنی ریشه دعواها قومی و نژادی نیست؟
از ابتدا ماجرا سر این نیست که بچه ایرانی با افغانستانی به دلایل نژادی دعوا دارند؛ اما ادامه دعوا به مسائل نژادی و دستهبندیهای قومی هم کشیده میشود.
نزاع بین پسران نوجوان همیشه رایج بوده است. آیا مدرسه میتواند دراینباره مداخله کند؟ این مداخله باید به چه شکلی باشد؟
مدرسه میتواند در این زمینه مداخله کند؛ اما ارادهای در سیستم آموزشی ما برای مداخله جدی وجود ندارد. اگر دانشآموزی دچار مشکل شود و به مشاور نیاز داشته باشد، در سال تحصیلی مشاور و مددکار اجتماعی کاربلدی در مدرسه حضور ندارد. شاهدیم خیلی از مشاوران بهجای استفاده از مهارتشان در این بخش، درگیر کار بوروکراتیک و ثبتنام کلیشهای شدهاند. تجربه من در این 15 سال نشان میدهد زمانی که مدرسه در نزاعهای دانشآموزان مداخله میکند و طرفین نزاع را پای میز مینشاند و با آنها از بیهودهبودن این نزاع صحبت میکند، موفق بوده است.
به نظر میرسد مدیران و معاونان مقتدری بتوانند خشونت را کنترل کنند.
در مدارسی که نزاع کمتر رخ نشان میدهد، لزوما بهدلیل کنترل موفقیتآمیز خشونت در مدرسه نیست. خشونت در مدرسه رابطه مستقیمی با اقتدار مدیر و معاون دارد، بهطوریکه بچهها گاهی در مدرسه از ترس مدیریت مدرسه دست به خشونت نمیزنند و این خشونت را به بیرون از مدرسه منتقل میکنند که اتفاقا این موضوع عواقب بیشتری دارد که گرچه دیگر دامان مدرسه را نمیگیرد؛ اما جامعه را درگیر میکند.
در نوجوانی و ابتدای جوانی خشونت و خشم در اوج خودش است. نگاهی به آمار نزاع در کشور نشان میدهد ما وضعیت مطلوب و کنترلشدهای دراینباره نداریم. این خشونت بیشتر در دختران به شکل خودزنی و در پسران به شکل نزاع بروز کند. آیا جز مداخله موردی روشی برای کنترل این حس خشم در این سنین وجود ندارد؟
پسرها بسیاری از مسائلشان را عریان و علنی میکنند، از آزادیهای فردی تا مسائل دیگر که شاید بههمیندلیل نوع خشمشان هم علنیتر است. البته پسرانی هستند که در این شرایط دست به خودزنی میزنند؛ اما آن چیزی که بین دختران به شکل خونبازی متداول است در پسران دیده نمیشود. البته این روزها ویدئوهایی هم درباره نزاع دختران مدرسهای در فضای مجاز منتشر میشود که نشان میدهد فضای نزاع در مدارس دخترانه و اساسا در جامعه افزایش پیدا کرده است که این هم ریشههای اجتماعی و فرهنگی متفاوتی دارد. چندی پیش درباره ریشههای آسیبهای اجتماعی در منطقه 15 تهران کاری تحقیقی انجام میدادم. این پژوهش نشان میداد نزاع بعد از اعتیاد و بیکاری یکی از اصلیترین دغدغههای مردم آن منطقه است. این نشان میدهد مسئله نزاع فقط مربوط به مدرسه نیست، بلکه مسئله جامعه است. البته مدرسه میتواند در جامعه هم تأثیرگذار باشد؛ اما شاهد فقدان برنامههای جدی برای کاهش خشونت و بالابردن مهارت کنترل خشونت بین دانشآموزان هستیم. به نظر من میتوان خیلی از موارد درسی را که به مسائل بیخاصیت میپردازد حذف کرد و بهجای آن مهارتهای زندگی را گنجاند و از این طریق روی مهارتهای ارتباطی و کنترل خشم و خشونت کار کرد؛ اما متأسفانه آموزش و پرورش به همه طرحهایی که از بیرون ارائه میشوند به دیده شک نگاه میکند. فیلترهای آموزشوپرورش بسیار بازدارنده است و نمیگذارد طرحها و ایدههای پژوهشگران مستقل وارد آموزش و پرورش شود؛ این اولین معضل است، این در حالی است که متأسفانه نگاه آموزش و پرورش نگاه بسته است و سایر نهادها با روی گشادهتری کمکهای بیرونی را پذیرا هستند.
تجربه نشان داده، درنظرگرفتن موارد درسی ازایندست هم خیلی موفق نیست؛ بهطوریکه معلم در ارائه آن درس فقط به مسائل تئوریک و حفظ موارد کتاب بسنده میکند و در نتیجه تأثیر محتوایی بر زندگی دانشآموزان ندارد.
واقعیت این است که معلمها نیز باید آموزش ببینند. وظیفه معلم فقط این نیست که سر کلاس، درس مربوط به خود را ارائه کند، بلکه باید آداب رفتاری را هم به دانشآموزان یاد بدهد. چرا اغلب ما معلمان در این زمینه ناتوان هستیم، چون در تربیت دبیر، این تفکر حاکم نبوده است. اگر معلمی توانایی خاصی در برقراری ارتباط با دانشآموزان دارد، حاصل تلاش فردی است، وگرنه نظام آموزشی ما از مرحله تربیت دبیر تا دورههای ضمن خدمت برنامههای مفیدی برای توانمندی آموزشگران خود ندارد. این مانعی دیگر است که باعث میشود حتی اگر برنامههای خوبی هم مطرح شود، معلمان آموزشندیده در آموزش و پرورش ما آن را بهخوبی پیاده نکنند. آموزش در ایران مبتنی بر یکسری مناسبات خاص کالایی شده که مدارس را به بنگاههایی تبدیل کرده است که دانشآموزان در آن وارد میشوند و بعد از یک مدت نگهداری از سوی معلمان، با مدرک دیپلم یا دیپلم ردی از مدرسه خارج میشوند. آن چیزی که به آن توجه نمیشود رسالت انسانی آموزش و پرورش است که مغفول مانده. طبیعی است که در این سیستم بحثهایی مثل مهارتهای زندگی، مهارتهای ارتباطی و خشونت مغفول واقع شود.
مدرسه اگر وظیفه خود را بهعنوان یک نهاد پرورشی درست انجام دهد، چقدر میتواند در کاهش نزاع و بهنوعی کاهش خشم در جامعه اثرگذار باشد؟
نباید خشونت در مدرسه را مستقل از خشونت کلی در جامعه بدانیم؛ یعنی علاوه بر اینکه خشونت در مدرسه کنترل میشود باید در جامعه نیز کنترل شود؛ اما مدرسه میتواند حامل این تغییر باشد، چراکه بسیاری از کسانی که در مدرسه هستند فردا وارد همین اجتماع میشوند. حال اگر در مدرسه این ایده ترویج داده شود که هرکس قویتر است و هرکس خشونت بالایی دارد، محقتر و موفقتر است، نمیتواند ایده کاهش خشونت را جلو ببرد؛ حال اگر فکر کنیم که ما کارها را با همراهی و همدلی و مدارا و مشارکت انجام میدهیم، میتوانیم ادعا کنیم به سمت کاهش خشونت قدم برداشتهایم. الان نظام آموزشی ما ایده اول را پیش میبرد؛ یعنی هرکس پول و قدرت بیشتری دارد، هرکس میتواند امکانات بیشتری را خریداری کند، در مدرسه موفقتر است، در کنکور موفقتر است و فردا در جامعه نیز موفقتر خواهد بود. از سوی دیگر دانشآموزان فقط پنج تا شش ساعت از زمانشان را در مدرسه سپری میکنند و بقیه روز را تحت تأثیر خانواده، جامعه و رسانه هستند؛ مثلا دانشآموزی از مسیر خانه تا مدرسه شاهد این است که پسرها، دخترها را مورد تعرض کلامی قرار میدهند یا در رسانه مناسباتی به تصویر کشیده میشود که تشدیدکننده این خشم است، یا خشونتهای خانگی که آمار آن کم هم نیست. حال در این شرایط مدرسه چگونه باید آموزش دهد که دانشآموز در جامعه دچار تعارض نشود. واقعیت این است که آن ارادهای که میخواهد در مدرسه اثرگذار باشد باید در جامعه هم اثر کند و مناسبتهای خشونتطلبانه را در جامعه کاهش دهد.
برای اینکه هم جامعه و هم مدرسه را بتوان همسو به سمت کاهش نزاع و خشونت پیش برد، نخستین راهکار چه میتواند باشد؟
ما در زمینه مددکار اجتماعی و مشاوره تربیتی و آموزش بسیار ضعیف عمل میکنیم. تا زمانی که رویکرد دولت این است که خدمات اجتماعی را کالایی کند و به سمت پولیکردن این خدمات پیش برود، مدارس را هرچه بیشتر از محتوای انسانی و آموزشی خالی میکند و
در نتیجه چشمانداز خوبی نمیتوان متصور شد. از سوی دیگر یکی از بهترین کارهایی که آموزش و پرورش دراینباره میتواند انجام دهد این است که اطلاعات و آمار خود را منتشر کند و درِ مدارس را روی پژوهشگران مستقل بهخصوص در حوزه آسیبهای اجتماعی باز کند تا پژوهشگران مستقل بتوانند تحلیلی از تأثیر آسیبهای اجتماعی بر دانشآموزان ارائه دهند. نظام آموزشی ما همواره بهعنوان اصلیترین سد و مانع پژوهش جدی در مدرسه بوده است تازمانیکه ما بخواهیم مسائل و مشکلات درون مدرسه را کتمان کنیم، قادر نخواهیم بود نگاه درستی به آن داشته باشیم و در نتیجه تمام برنامهها و طرحهای ما هم نمیتواند اثربخشی لازم را داشته باشد.
12jav.net