صدای موسیقی ضبط خودرو را زیاد کرد و کمکم داشت از شهر خارج میشد که فهمیدم فکر پلیدی در سر دارد و میخواهد بلایی سرم بیاورد. با گریه به او التماس کردم که دست از سرم بردارد اما هرچقدر اصرار میکردم، گوشش بدهکار نبود و با سرعت به راهش ادامه میداد و خندههای شیطانی میکرد؛ انگار چیزی مصرف کرده بود.