نقدی بر فیلم خون شد ساخته مسعود کیمیایی؛ پیروی از مدل داستانی همیشگی
آیا فیلم خون شد تکرار همان فیلم های قبلی مسعود کیمیایی است؟ این فیلم چه ویژگی هایی دارد؟
دوات آنلاین -مسعود کیمیایی مدلی در داستانگویی دارد که اغلب آن را برای روایت مضمون انتقام بهکار میبرد و نخستین بار و به شکل کامل در محبوبترین فیلمش «قیصر» از آن استفاده کرد. در این مدل که بیتأثیر از فیلمهای وسترن نیست، مردی پس از مدتی غیبت نزد خانوادهاش بازمیگردد (قیصر از آبادان، رستم «گروهبان» از جنگ، امیرعلی «اعتراض» از زندان و...) و متوجه میشود در نبود او، خانوادهاش دچار بحرانی جدی شده (مرگ خواهر و برادر در قیصر، زمینی که در حال از دست رفتن است در «گروهبان»، خانوادهای که از در حال فروپاشی است در «اعتراض»). قهرمان در تلاش برای ایجاد تعادل مجدد گاه تا جایی پیش میرود که یاغیانه به دل داستان میزند و با انبوهی زدوخورد و بعضا چاقوکشی، سعی میکند حقش را بگیرد و ای بسا در این راه حتی جانش را هم میگذارد. داوود زادمهر، با این مقدمه در یادداشتی در همشهری به نقد فیلم خون شد پرداخته است که در ادامه می خوانید.
معضلات روز در فیلم های کیمیایی
کیمیایی معمولا در گروهی از فیلمهایش که داستانشان در فضای معاصر زمان ساخت اثر میگذارند، نقبی به یکی از معضلات روز جامعه میزند؛ «قیصر» و مسئله چریکها، «دندان مار» و جنگزدهها یا «قاتل اهلی» و رانتخواری.
اغلب فیلمهای کیمیایی که از مدل داستانی مورد بحث پیروی میکنند نیز در این گروه جای میگیرند اما تا قبل از دهه80، کیمیایی در خلق اتمسفر و شخصیتهایی منطبق با فضای روز جامعه بهمراتب موفقتر عمل میکرد و گویا با افزایش سن، توانایی او در شناخت جامعه یا تبدیل صحیح آن شناخت به جزئیات موردنیاز از منظر فیلمنامه، و نیز بازآفرینی واقعگرایانه آن از منظر کارگردانی، تحلیل رفته است و در نتیجه آثارش به حدی الکن شدهاند که نمیتوان با آنها ارتباط برقرار کرد. میتوان این نگاه را با مقایسهای بین این فیلم و نمونهای قابلقبولتر از همین نوع داستانگویی یعنی «اعتراض» توضیح داد.
در اعتراض، در افتتاحیهای که شاید در بین فیلمهای کیمیایی بهترین باشد، پیشینه امیرعلی به مثابه موتور محرک داستان به سادگی و با روایتی منطقی و سرعتی قابلقبول به نمایش درمیآید و بلافاصله وارد فضای فیلم میشویم اما در «خون شد» گویا تلاش میشود تا گذشته فضلی هر چه بیشتر مبهم و صرفا در حد حبس بودن باقی بماند و هر چه پیش میرویم مشخص نمیشود او چرا، چند سال و کجا بوده که حال اینقدر از دنیا دور افتاده که شریکش باید برایش موبایل بخرد و به او تذکر بدهد که «این روزها جیبت نباشه از همه چی عقبی!».
هر چه در «اعتراض»، تأثیر عدمتعادل بهوجود آمده بر شخصیتها، با پرداخت صحیح و تقسیم زمان بر حسب نیاز داستان بین آنها به شکلی همگن پیش میرود و با تأکید بر تغییر ارزشهای اجتماعی، باعث میشود قهرمان به این نتیجه برسد که جایی در این جامعه ندارد، در خون شد گویا قرار بوده فضلی با هر ضرب و زور بیشترین حضور را در تکتک صحنهها داشته باشد و بُکشد و پیش برود و در پایان در نمایی هجوآمیز گویی به تیر غیب گرفتار شود.
شخصیت های فرعی در فیلم خون شد
در پرداخت شخصیتهای فرعی نیز برادری که در تیمارستان است در «اعتراض» با گریزی کوتاه به حوادث کوی دانشگاه و پرداختی به اندازه و باورپذیر تصویر میشود اما تکرار همین ایده در «خون شد» باز هم با دیالوگهایی پرابهام در تیمارستانی سوررئال فضایی گروتسک ایجاد میکند؛ حتی درخصوص شخصیتهای فرعی، جزئیاتی نسبتا دقیق از گروه جوانهای دانشجو و دغدغهها و وضعیت اجتماعیشان در «اعتراض»، در مقایسه با گروه کلفت و نوکرهایی که عقبه و انگیزهشان واضح نیست.
به اینها اضافه کنید موقعیتهایی که تلفیقی از ایدههای فیلمهای قبلیاند (زنی که در نبود قهرمان معتاد شده از «حکم»، سندی که باید پس گرفته شود و تلاش ناموفق رستم در انداختن ضدقهرمان به داخل شومینه از «گروهبان» که البته اینجا موفقیتآمیز است!)، تصاویری که گاه به سختی باورپذیرند مانند فصل شیشه خریدن در نانوایی شهرستانی کوچک آن هم وسط روز با کلی پس زدن و پیش کشیدن و در گوشی حرف زدن یا اینکه قهرمان پس از قتل در خانه ترجیح میدهد با همان دست و صورت خونین تا رودخانه برود و آنجا خونها را بشوید و لابد کسی هم او را نمیبیند و نیز صحنههایی که گاه مشخص نیست با چه منطقی قرار است واقعگرایانه محسوب شوند؛ مانند دو کودکی که نیمه شب در خیابان پوستر «نیمروز» فرد زینه من و «مشعل و کمان» ژاک تورنر را حمل میکنند یا اینکه چطور فضلی بدون هیچ دردسری پس از هر قتل آزادانه پی نفر بعدی میرود.
کافی است فصول پایانی 2فیلم یعنی کشته شدن امیرعلی «اعتراض» با حداقل نما و دیالوگهایی به اندازه و بدون اغراق را مقایسه کنیم با فصل درگیری پرزرق و برق «خون شد»، که مملو است از اشتباهات کارگردانی و با فضایی شبیه کمدیهای شلوغ مهران مدیری، که در آن انتظامات پاساژ با تیر هوایی گویی راه را برای چاقو به دستان باز میکند، تا به این نتیجه برسیم که بهنظر میرسد کیمیایی در پسرفت نسبت به آثار قبلی با خودش در حال مسابقه است.
12jav.net