شرط عجیب برای ادامه زندگی مشترک
مردی که مدرک تحصیلی دکتری دارد به دلیل عجیبی راهی دادگاه خانواده شد و درخواست طلاق داد.
دوات آنلاین-مرد تحصیلکرده وقتی دید که اصرارهایش برای ادامه تحصیل همسرش بیفایده است، راهی دادگاه خانواده تهران شد و درخواست طلاق داد. این مرد که خودش مدرک دکتری داشت، از همسرش هم خواست دکترا بگیرد. ولی وقتی با مخالفت او روبهرو شد، جدایی را انتخاب کرد.
این مرد در رابطه با ماجرای زندگیاش به قاضی دادگاه خانواده چنین گفت: دو سال پیش با نوگل آشنا شدم. آن زمان نوگل به تازگی به شرکت ما آمده و مشغول به کار شده بود. از همان روزهای اول عاشقش شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. وقتی با نوگل صحبت کردم، متوجه شدم که او مدرک فوقدیپلم دارد و بعد از آن دیگر ادامه تحصیل نداده است. از آنجا که مدرک تحصیلی همیشه یکی از معیارهای اصلی من برای ازدواج بود، به همین دلیل دچار تردید شدم. اما آنقدر به نوگل علاقهمند بودم که تصمیم گرفتم چشمم را روی این معیار ببندم و با نوگل ازدواج کنم. از همان روز اول هم از او خواستم درسش را ادامه دهد.
ولی درست پس از شروع زندگی مشترک بود که تازه متوجه شدم چه اشتباهی کردهام. من به خاطر مدرک تحصیلی همسرم در زندگی دچار مشکلات زیادی شدم. هربار کسی از من میپرسد تحصیلات همسرت چیست یا مجبورم دروغ بگویم یا اینکه با گفتن حقیقت کلی خجالت بکشم. دست خودم نیست. این مساله برایم مهم است و از نداشتن تحصیلات بالای همسرم خجالت میکشم.
برای همین از نوگل خواستم ادامه تحصیل دهد و تا مقطع دکتری درس بخواند. اولش قبول کرد، اما پشت گوش انداخت. هرچه اصرار میکردم بیفایده بود. او درس نمیخواند و در نهایت نیز گفت دیگر حوصله درس خواندن ندارد. در این مدت هر طور بود تمام تلاشم را کردم تا بتوانم او را برای ادامه تحصیل راضی کنم، حتی گفتم تمام هزینهاش را پرداخت میکنم، برای او دفترچههای ثبتنام دانشگاه گرفتم، ولی فایدهای نداشت. همسر من درس بخوان نیست. از طرفی من هم دیگر نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم. برای همین تصمیم گرفتم به دادگاه خانواده بیایم تا با دادخواست طلاق به همسرم ثابت کنم جدی هستم. نوگل باید بداند اگر میخواهد در کنار من زندگی کند، باید ادامه تحصیل بدهد و مدرک دکتری بگیرد. در غیر اینصورت زندگی کردن در کنار او برایم غیرممکن است.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من تا آنجا که لازم بود درسم را خواندم. شوهرم در این دو سال مرتب تحقیرم کرد. اگر میخواستم درس بخوانم هم با رفتارهای او از این کار پشیمان شدم. چرا باید خودم را در این سن و سال به دردسر بیندازم تا شوهرم خجالت نکشد.
او اگر به من و زندگیمان علاقه داشت، نباید به این مساله توجه میکرد. اگر بهخوبی مرا تشویق به درس خواندن میکرد، من هم قبول میکردم. ولی او فقط مرا تحقیر کرد. بارها گفت از من خجالت میکشد. جوری به من میگفت درس بخوان که انگار مجبورم. در این مدت من همسر بدی برای او نبودم، ولی او فقط به درس خواندن توجه کرد و تمام خوبیهایم را نادیده گرفت. برای همین من هم تصمیم گرفتم هر طور راحت هستم زندگی کنم و حالا که او مرا نمیخواهد من هم او را نمیخواهم.
در پایان نیز قاضی این زوج را به مرکز مشاوره خانواده معرفی کرد و از آنها خواست بیشتر درباره طلاق و جدایی فکر کنند.
منبع: جام جم
12jav.net