برادر متوفی: شاهدان به ما گفته اند آن زن همان لحظه از تصادف استوری گذاشته بود. مگر می شود آدم با یک انسان یا امید یک خانواده تصادف کند و بعد خبرش را با استوری به مخاطبانش بدهد؟

مرد جوان: زندگی‌مان خیلی خوب بود تا اینکه عکسی برایم ارسال شد که در آن مرجان در کنار پسر جوانی نشسته بود و معلوم بود که ارتباط شان خیلی صمیمی‌تر از دو دوست معمولی است...

آدم ربایان که طعمه خود را بعد از دریافت باج آزاد کرده بودند، دستگیر شدند.

ردیابی گوشی تلفن همراه مقتول به دستگیری مردی مسافرکش منجر شد اما او قتل را انکار می کند.

متهم از بیماری روحی و روانی رنج می ‌برد و چند بار هم به همین خاطر در بیمارستان روانی بستری شده است.

بلند پروازی مرا با سر زمین زد و داخل منجلاب خلاف انداخت. می خواستم از طریق میان بر سریع به آرزوهایم برسم.

زنی که مخوف ترین جنایتکار انگلیس لقب گرفته قصد دارد با یک سارق حرفه ای ازدواج کند.

روزی که سجاد به خواستگاری دخترمان آمد من و مادرش مخالف بودیم، اما یاسمن اصرار داشت با سجاد خوشبخت می‌شود. به ناچار قبول کردیم تا این که...

با پدرم درگیر شدم. به اتاقش رفتم و از کلکسیون اسلحه‌هایش کلتی برداشتم و به سوی او شلیک کردم اما قصد نداشتم او را بکشم.

زمانی که راننده زانتیا قصد اجرای نقشه اش را داشت مقاومت کردم و او با ضربه ای به سرم مرا بی هوش کرده و نقشه اش را اجرا کرد.

سرگرم غذا خوردن بودم که ناگهان برادرم بیدار شد و با اعتراض گفت چرا آنقدر سر و صدا می‌کنی و نمیذاری بخوابم. درگیری ما بالا گرفت و ....

سردسته باند: ما پول ندیده بودیم و معمولاً پس از فروش طلا‌های سرقتی پول آن را صرف خوشگذرانی می‌کردیم و خیلی هم زود تمام می‌شد.

این مرد 7 سال قبل با شلیک چند گلوله از پا درآمد.

متوجه شدم شوهرم بدون اطلاع من برای فرزندمان شناسنامه گرفته و همان اسمی را که پدرشوهرم روز اول تعیین کرده بود در شناسنامه ثبت کرده است. خیلی شوکه شدم و باورم نمی‌شد او مرا فریب داده باشد.

به خاطر فشارهای روحی که به من وارد شده بود مثل مادر مرحومم عصبی شده بودم و پسرم را کتک می زدم. شوهرم مرا نزد دکتر نمی برد و غرق در مواد خودش بود.

این زن 3 سال قبل گم شد و اکنون لباس های او پیدا شده است اما خبری از خودش نیست.

این کارگردان همسایه اش را به قتل رسانده بود که اولیای دم مقتول او را بخشیدند.

سرنشینان داخل خودرو یک خانم و آقای ۱۸-۱۹ ساله بودند که مجروح شدند.

بعد از عمل حال روشنک خوب بود، فقط محتویات یک شیشه را که نمی‌دانم داخلش چه بود، خورد. وقتی پرسیدم این چی بود گفت: داروی مسکن است. اما بعد از مدتی حالش بد شد و فوت کرد.

دو متهم این پرونده با انگیزه سرقت به سوی مرد طلافروش تیراندازی کردند.

آن زن ۲۰‌سال از من بزرگتر بود و همین موضوع باعث شد که درباره ازدواج با او فکر نکنم، فقط قرار بود با هم رابطه دوستی داشته باشیم اما ...

متهمان با ربودن مرد اقتصاددان از او معادل 20 میلیارد تومان بیت کوین خواستند.

متهم می گوید تصور می‌کنم متادون را مادر بچه‌ها تهیه کرده باشد و من در این ماجرا بی‌گناه هستم.

من که در زندگی کمبود محبت داشتم با هر جمله عاطفی آن پسر بیشتر عاشقش می شدم تا جایی که شش ماه بعد تصمیم به ازدواج گرفتیم اما خانواده او به شدت مخالف ازدواج ما بودند.

متهم بعد از 7 سال خواستار آن شده که تکلیفش در زندان مشخص شود.