وقتی دختران در دایرکت پیام می‌دادند،‌ وارد صحبت با آنها می‌شدم. اگر متاهل بودند، یک‌جوری از سرم باز می‌کردم اما اگر مجرد یا مطلقه بودند به صحبت با آنها ادامه می‌دادم و خیلی زود این صحبت‌ها به قرار و خواستگاری می‌رسید.

دختر نوجوان گفت: آن پسر مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و از من فیلم و عکس تهیه کرد.

متهم با همدستی پدرش دختر جوان را فریب داد و او را تا یک قدمی مرگ نیز برد.

دختر جوان: آن پسر گفت اگر به کسی حرفی بزنم و یا شکایتی علیه او مطرح کنم تمام عکس و فیلم‌ها را در فضای مجازی منتشر کرده و آبرویم را می‌برد.

آن پسر تصاویری زننده از دخترم را در کنار خودش و در صفحه اینستاگرام منتشر کرده است. نمی دانم با این رسوایی و آبروریزی بزرگ چگونه کنار بیایم؟

دخترها که اعتماد می کردند به بهانه صحبت درباره آینده و دیدن خانواده ام، آنها را به باغی در اطراف تهران می کشاندم و ...

چون عکس پروفایلم را با لباس خلبانی بارگذاری کرده بودم، دختران زیادی عاشقم می شدند و حاضر بودند به هر طریق با من ارتباط داشته باشند.

چندی قبل در اینستاگرام با کوروش آشنا شدم. مدتی که گذشت او به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد ازدواج داد تا این که او را به خانه ام راه دادم و ...

این مرد با شکایت زنی 42 ساله که در سایت همسریابی اغفال شده بود، دستگیر شد.

این مرد در نقش خلبان عاشق پیشه به خواستگاری زنان می رفت و آنان را فریب می داد.

یکی از شاکیان: احساس کردم سرم گیج شده است و بعد هم بی‌هوش شدم. وقتی در بیمارستان به هوش آمدم متوجه شدم او تمامی طلا‌ها و اموال قیمتی‌ام مرا سرقت کرده و بعد در اطراف بزرگراه کرج رهایم کرده است.

متهم بعد از دادن پیشنهاد ازدواج عکس های دختران را می گرفت و آنها را تهدید می کرد.

با گذاشتن عکس‌های فتوشاپی و لباس پزشکی اعتماد دختران دم بخت را جلب می‌کردم. بیشتر سراغ دخترانی می‌رفتم که وضع مالی خوبی داشتند و دلشان می‌خواست خارج از کشور زندگی کنند.

دختر فریب خورده: عشق را در عمق نگاه آن مرد می خواندم و با شرایطی که داشتم او را ناجی زندگی ام می دانستم. بالاخره با اصرارهای فراوان من قرار شد مراسم خواستگاری به طور رسمی برگزار شود.

وقتی دیدم آن زن به رفتارهای من مشکوک شده است، به طور غافلگیرانه و از پشت سر او را با چاقو زدم و گوشی تلفن را به همراه کارتن آن و مبالغی وجه نقد سرقت کردم.

فیلمی از جرایم پسر فریبکار را تماشا کنید.

این پسر بعد از اغفال طعمه هایش پول های آنها را بالا می کشید و با تهدید نقشه اش را پیش می برد.

آنها فریب تیپ و ظاهرم را می خوردند و فکر می کردند من پسر یکی از طلافروشان معروف تهران هستم و خودم هم کارخانه ای دارم.

سوار بر خودروی همسرم در خیابان‌ها پرسه می‌زدم و زنان و دخترانی که وضع مالی خوبی داشتند سوار می‌کردم. بعد با چرب‌زبانی آن‌ها را فریب می‌دادم و...

این مرد با معرفی خودش به عنوان مامور پلیس از دختران خواستگاری می کرد و بعد از اغفال آنها نقشه اش را به اجرا درمی آورد.