همدستی شوم 3 خواهر شیک پوش
متهمان می گویند با سرقت لباس بعضی از آنها را خودشان می پوشیدند و بعضی را به کارتن خواب ها می دادند.
دوات آنلاین -دو خواهر جوان پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه همراه خواهر کوچکترشان دست به سرقتهای سریالی از بوتیکهای زنانه میزدند. متهمان پس از دستگیری مدعی شدند که پس از پایان دانشگاه کاری پیدا نکردهاند و همیشه در حسرت پوشیدن لباس و کفش نو بودهاند و به همین دلیل دست به سرقت میزدند و بعضی از لباسهای سرقتی را هم به کارتنخوابها میدادند!
به نوشته جوان، چندی قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید سهدختر جوان به مغازه لباس فروشی در یکی از خیابان مرکزی رفته و پس از سرقت تعدادی لباس از آنجا گریختهاند.
صاحب مغازه که مرد جوانی بود به مأموران پلیس گفت: چند سالی است که مغازه لباس فروشی زنانه دارم. مشتریان زیادی دارم و هر روز هم تعداد زیادی لباس میفروشم به همین خاطر همیشه شاگردم خرید و فروشهایم را در دفتر ثبت میکند و آخر شب هم حساب و کتابهایمان را انجام میدهیم . شب قبل پس از بررسی خرید و فروشها متوجه شدم دو دست لباس گرانقیمت داخل بوتیک نیست.
دوباره با شاگردم حساب و کتابهایمان را بررسی کردیم که متوجه شدیم دو دست لباس در دفتر ثبت نشده و پول آن هم دریافت نشدهاست که احتمال دادیم دو دست لباس سرقت شده است. به همین خاطر دوربینهای مداربسته را بررسی کردیم. دوربینها در ساعتی که تعداد زیادی مشتری زن داخل مغازهام بودند و سرم خیلی شلوغ بود نشان داد سه دختر جوان وارد مغازهام شدند و به بهانه خرید تعداد زیادی لباس همراه خود به رختکن مغازه بردند، اما در نهایت بدون خرید از مغازهام بیرون رفتند که در بررسیهای بعدی متوجه شدم آن دو دست لباس گمشده را هم آنها به رختکن بردند، اما تحویل ندادند و سرقت کردند.
سرقت مشابه
با شکایت مرد جوان پرونده به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.
همزمان با ادامه تحقیقات برای شناسایی سارقان شکایتهای مشابهای به مأموران پلیس رسید که حکایت از آن داشت سه سارق از تعدادی بوتیک لباس فروشی سرقت کردهاند.
بررسیها نشان میداد معمولاً دو نفر از سارقان، صاحب مغازه را سرگرم میکنند و نفر سوم هم در شلوغی مغازه دست به سرقت میزند. بدین ترتیب بررسیهای مأموران ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل مرد ساعت فروشی با اداره پلیس تماس گرفت و گفت سه دختر جوان پس از سرقت از مغازهاش در حال فرار هستند. با اعلام این خبر بلافاصله تیمی از مأموران راهی محل شدند و در تعقیب و گریزی کوتاه یکی از سارقان را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
صاحب ساعت فروشی گفت: دقایقی قبل سه زن جوان وارد مغازهام شدند و مدعی بودند که قصد خرید ساعت دارند. آنها در چند دقیقهای که داخل مغازهام بودند تعداد زیادی ساعت از داخل ویترین برداشتند و به دست کردند و در آخر هم بدون خرید از مغازهام بیرون رفتند که متوجه شدم یکی از ساعتهای گرانقیمتم داخل ویترین نیست. به سرعت به داخل خیابان رفتم و آنها را صدا زدم، اما آنها فرار کردند و در حین فرار هم ساعت سرقتی از جیب یکی از آنها بیرون افتاد که بلافاصله موضوع را به اداره پلیس خبر دادم و مأموران هم یکی از آنها را دستگیر کردند.
خواهران سارق
متهم پس از انتقال به اداره پلیس ابتدا منکر سرقت شد، اما وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد به سرقتهای سریالی با همدستی دو خواهرش اعتراف کرد. وی گفت: من و خواهرم تحصیلکرده هستیم و مدتی قبل فارغ التحصیل شدم، اما کاری پیدا نکردم و به همین دلیل نقشه سرقت از مغازههای لباس فروشی را طراحی و اجرا کردم که در آخرین سرقت از مغازه ساعت فروشی به دام افتادم.
با اعتراف متهم، مأموران پلیس دو خواهر دیگر او را هم بازداشت کردند. سه متهم پس از اعتراف به جرم خود به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفتند.
گفتوگو با یکی از سارقان
*شما گفته بودی فارغ التحصیل دانشگاه هستی، چه شد که تصمیم گرفتی با خواهرانت سرقت کنی؟
وقتی بیکار باشی و پولی نداشته باشی برای خودت، خواهرت و مادرت لباس و کفش بخری و همیشه در حسرت لباس و کفش نو باشی فکر دیگری به ذهنت نمیرسد.
*پدرشما چه کاره است؟
پدرم فوت کرده است. البته زمانی هم که زنده بود وضع مالی خوبی نداشت. چون زمانی که با مادرم ازدواج کرد همه خانوادهاش مخالفت بودند و او را طرد کردند و به همین خاطر همیشه با مشکل مالی روبهرو بود، اما سعی کرد ما ادامه تحصیل بدهیم تا اینکه من در تهران قبول شدم و برای ادامه تحصیل به تهران آمدم .
*چه شد که خواهرانت را وارد سرقت کردی؟
مدتی قبل هم خواهر دیگرم دانشگاه قبول شد و به تهران آمد که مادرم هم همراه خواهر کوچکم به تهران آمدند و چهار نفری برای زندگی خانهای اجاره کردیم. تمام بستگانمان وضع مالی خوبی داشتند و در مهمانیها هم لباسهای مارک دار و گرانقیمت میپوشیدند، اما ما نداشتیم. من فارغالتحصیل شدم اما کاری پیدا نکردم که همراه خواهرانم تصمیم به سرقت گرفتیم تا حسرت پوشیدن لباس را نداشته باشیم.
*درباره سرقتها توضیح بده.
من زیر مانتو کیسه بزرگی میپوشیدم و سه نفری به داخل مغازه میرفتیم. معمولاً من مدلهای مختلفی را از صاحب مغازه میگرفتم و تست میکردم و خواهرانم هم سر صاحب مغازه را گرم میکردند و من هم در فرصت مناسب دو یا سه عدد لباس را داخل کیسهام میگذاشتم و بعد به بهانه حرف زدن با تلفن از مغازه بیرون میآمدم و دو خواهرم نیز دقایقی بعد بیرون میآمدند.
*شیوه کیسه از کجا به ذهنت رسید؟
مدتی قبل در کلیپ کوتاهی دیدم که زنی کیسهای زیر لباسش دارد و وسایل سرقتی را داخل آن میگذارد.
*لباسهای سرقتی را میفروختید؟
نه میپوشیدیم و بعضی از لباسها و کیف و کفشهای سرقتی را هم به کارتن خوابها میدادیم.
*چرا ؟
نمیخواستم آنها و خانوادههایشان در حسرت لباس نو باشند.
12jav.net