گفتوگو با «غزاله سلطانی»، نویسنده و کارگردان «پرسه در حوالی من»
در فیلم من اعتراض نهفته وجود دارد
توانستم تا حدود زیادی دغدغههای دختران دهه 60 را که در تهران زندگی میکنند نشان دهم؛ اما از طرفی در این فیلم سایه را با دغدغه مادرشدن که جهانشمول است همراه میکنم
دوات آنلاین-غزاله سلطانی، کارگردان جوانی است که بهواسطه ساخت مستند «و این آسمان آبی» در سال 89 که درباره زندگی عزتالله انتظامی بود، با او آشنا شدیم. این فیلمساز جوان پس از ساخت چند فیلم کوتاه با ساخت «پرسه در حوالی من»، اولین تجربه فیلمسازی بلند خود را از سر گذراند. فیلم «پرسه در حوالی من»، درباره دغدغههای دختر جوانی است که 30سالگی خود را از سر میگذراند.
بعد از ساخت مستند «و این آسمان آبی» و ساخت چند فیلم کوتاه، چطور به فیلم «پرسه در حوالی من» رسیدید؟
درباره ماجرای مستندسازی درواقع هدف من از ابتدا ساختن فیلم بلند بود. آن روزهایی که فیلم مستند را ساختم، در ادامه چند فیلم کوتاه را نیز کار کردم تا به اولین فیلم بلندم رسیدم. تجربه هرکدام از این شکلهای فیلمسازی لازم، واجب و مهم است. اکنون هم اگر سوژه و شرایطی باشد، حتما مستند کار میکنم، چرا که خیلی برایم جذاب است و سوژههایی که قابلیت تبدیلشدن به یک فیلم مستند را دارند، رصد میکنم. ساخت فیلم بلند و در کنارش مستند با هم منافاتی ندارد و من هر دوی آنها را خیلی دوست دارم.
در اولین فیلم بلند داستانی خود دغدغه زنانهای را مطرح میکنید که گویا دغدغههای خود شما نیز در 30سالگی بوده است. به گفته روانشناسان، زنان در 30سالگی دچار بحران میشوند. در زمان نگارش فیلمنامه «پرسه در حوالی من»، از حضور مشاور یا روانشناس برای بررسی بهتر ابعاد این اختلال استفاده کردید؟ با ساخت فیلم به چند درصد از آن چیزی که در ذهن داشتید رسیدید؟
فیلم به زندگی خودم نزدیک است؛ اما نه لزوما همه اتفاقات فیلم. آن تنهایی زنانه و حالوهوایی که «سایه»-شخصیت اصلی و دختر داستان- دارد و اتمسفری که در فضای کلی فیلم جاری است، به فضای ذهنی من خیلی نزدیک است. تقریبا فکر میکنم 80 درصد آن چیزی را که میخواستم، توانستم در فیلم بیاورم و اجرا کنم؛ اما از نظر مسائل مربوط به بحران 30سالگی، خیلی تحقیق کردم و مقالات زیادی خواندم، البته نه اینکه یک مشاور روانشناس را در کنارم داشته باشم، بلکه جستهوگریخته با دوستانی که در این زمینه صاحبنظر بودند، صحبت کردم و جلسه گذاشتم و تحقیق میدانی کردم و از تمام دوستانم که در این سنوسال بودند پرسیدم که بحران 30سالگیشان چه بوده و همه برایم از حالوهوای 30سالگیشان گفتند. این تحقیق میدانی خیلی به نگارش و ساخت اثر کمک کرد.
در جایی گفته بودید «پرسه در حوالی من»، فیلمی زنانه است تاجاییکه یک فیلمساز مرد نمیتوانست آن را درک کند و بسازد، نگاه فمینیستی در ساخت اثر داشتید؟
فیلم زنانه حتما یک اثر فمینیستی نیست، آثار فمینیستی به مقوله و دغدغههایی درباره زنان میپردازد و ظلمهایی را که در جامعه به زنان میشود نشان میدهد و میخواهد بگوید خواستار شرایطی است که در جامعه وجود ندارد. معمولا این آثار خواستار پرداخت حقوحقوق زنان و نمایش کمبودهای آنها هستند؛ اما من در «پرسه در حوالی من» اعتراض مستقیمی به شرایط نداشتم، در زیرساخت قصهای که تعریف میکنم و حالوهوایی که برای کاراکترم ترسیم میکنم، مطمئناً درباره فضای جامعه مردسالار و تضییع حقوق زنان نکاتی وجود دارد که همه ما که در این سن هستیم با آن درگیر شدهایم و میشویم؛ برای مثال در صحنههایی نمایش دادم که چگونه وقتی دختری در حال راهرفتن در خیابان است به او تنه میزنند، تاجاییکه او از راهرفتن تنهایی در پیادهروی خیابان ولیعصر هم واهمه دارد. اینها مسائلی است که در جامعه بود و من بهعمد در فیلمم گذاشتم برای اینکه اعتراضم را نشان دهم. تلنگری بزنم که ببینید یک دختر وقتی در خیابان راه میرود چنین برخوردی با او میشود و در بیشتر مواقع هم این اتفاق برای همه ما میافتد. برخی از تماشاگران میگویند اینگونه نیست. به نظرم نمایش این آزار خیابانی به معنای فمینیستیبودن اثر نیست، زیرا سعی کردم ظریف آن را نشان دهم و بیشتر در حد اشاره باشد. البته خودم معتقدم در تمام روح اثر این اعتراض نهفته وجود دارد، بههمیندلیل تماشاگر مرد شاید خیلی با آن ارتباط نگیرد. واکنشهای مخاطبان مرد این اثر به دو شکل است، آنهایی که وجهه زنانه وجودشان زیاد است و ظرافت زنانه دارند، با فیلم خوب ارتباط میگیرند؛ اما تماشاگران مردی هم هستند که اصلا این ارتباط را برقرار نکردند و کار را دوست نداشتند، خیلی برایشان جذابیت ندارد.
هنگام نگارش فیلمنامه «پرسه در حوالی من» بهاستثنای نگارش دغدغههای زندگی شخصیتان چقدر به زندگی دختران دیگر جامعه که در این سن هستند توجه داشتید؟
من نمیتوانستم خودم را در طبقات دیگر جامعه که با من فاصله داشتند بگذارم؛ اما با تحقیق میدانی در شرایط مختلف جامعه زندگی کردم. در سن من دغدغههای دختران طبقات مختلف مشترک است، جهانبینی آنها با جهانبینی من در موارد مختلفی یکی است. توانستم تا حدود زیادی دغدغههای دختران دهه 60 را که در تهران زندگی میکنند نشان دهم؛ اما از طرفی در این فیلم سایه را با دغدغه مادرشدن که جهانشمول است همراه میکنم. امیدوارم نگاه و فضایی که ساختم تا حد امکان بتواند با خانمهای زیادی ارتباط بگیرد.
مهراوه شریفینیا بهواسطه بازی در سریالهای تلویزیونی شهرت دارد. چطور شد که او را برای بازی در کاراکتر اصلی اثر «سایه» انتخاب کردید؟ او چقدر توانست از پس آنچه در ذهن داشتید در فیلمبرداری برآید؟
آنموقع که به سایه فکر میکردم و مینوشتم، خیلی جاها خودم را میدیدم، خیلی از عادتها و جزئیات رفتار خودم بودم تاجاییکه خیلی از دوستان نزدیک من بهراحتی میگویند این صحنه خودت هستی. سایه را در آن زمان این شکلی که امروز هست نمیدیدم؛ اما بعد که وارد فضای پیشتولید شدیم و دوستان بازیگر آمدند و رفتند و گپ زدیم، خانم شریفینیا نیز آمد. او قصه را خیلی دوست داشت و پذیرفت در کنار ما باشد، کمکم این سایه واقعی شکل گرفت؛ آن سایه قبلی تخیل ذهنی من بود و با تست گریم و رنگ مو و لباس و فضای خانه و همهچیزهای که در تولید اتفاق افتاد، «سایه» به شکل حاضر درآمد. البته تصور من از سایه به شکل صد درصد اتفاق نیفتاد، زیرا شرایط مالی و پروسه تولید خیلی چیزها را عوض میکند. همهچیز در کنار هم قرار گرفت تا آن سایه واقعی که باید به تصویر کشیده میشد، خلق شد. این همان سایهای است که انگار باید باشد. شریفینیا گام مثبت بزرگی بود که به باورپذیرتر و بهترشدن سایه کمک کرد، زیرا با آن خیلی ارتباط گرفت، چون خودش هم سایه را دوست داشت و فضای ذهنی او را گرفته بود. از طرفی چون یک بازیگر حرفهای در پروژه ما بود به کار خیلی کمک کرد. ما بسیاری از صحنههای این فیلم را با یک برداشت گرفتیم تاجاییکه آقای سکوت، فیلمبردار و خانم آزادی که منشی صحنه بودند و مدیر تولید معترض میشدند که یک برداشت کم است، حداقل سه برداشت بگیریم. مدیون خانم شریفینیا بهخاطر حس و بازی درستشان هستم که باانرژی سر کار میآمدند. از طرفی فیلمبرداری و نورپردازی درجهیک آقای سکوت همان فضایی را که میخواستم با یک برداشت به من میداد. از این عزیزان خیلی ممنونم که به پروژه ما آمدند.
عنوان «پرسه در حوالی من»، من را یاد کتاب «پرسه در حوالی زندگی» مصطفی مستور میاندازد. چرا این عنوان را برای فیلم انتخاب کردید و دیگر اینکه چرا این اثر در گروه هنر و تجربه اکران شد؟
درباره اسم فیلم دقیقا همین است. من کتاب «پرسه در حوالی زندگی» مستور را خیلی دوست داشتم و با وجود اینکه 15 سال از آن میگذرد؛ اما جزء کتابهای محبوب من است، وقتی که به اسم فیلم فکر میکردم، مدام این اسم در ذهن من میچرخید و دلیل آن را نمیدانم. حالوهوای کتاب و فیلم زمین تا آسمان با هم فرق میکند؛ اما آن قدر این اسم به دل من نشست که از آقای مستور اجازه گرفتم و گپ زدیم؛ اما درباره گروه هنر و تجربه، ما فقط دو انتخاب داشتیم؛ یکی هنر و تجربه و یک اکران عمومی با پخشکنندههای مختلف. با دوستان ارشاد و چند تهیهکننده مختلف مشورت کردم و به این نتیجه رسیدیم که فیلم اگر در اکران عمومی بیاید، پخشکننده سخت برایش پیدا میشود و ممکن است سرگروه و زمان اکران مناسبی نداشته باشد. شاید فیلمی نباشد که بتواند شرایط اکران خوبی را با خود همراه کند و باید کلی هزینه تبلیغات میدادیم و ممکن بود بازگشت سرمایه برای ما نداشته باشد، زیرا فیلم گیشه و کمدی نیست و ممکن بود مخاطب خیلی با آن ارتباط نگیرد. ممنونم از معاونت سینمایی و آقای ایوبی که این کار را کردند و فضای ایمنی را برای فیلمساز مستقل که نگاه و ذهن متفاوت دارد به وجود آوردند. قبلا تمام دوستانی که فیلمهای متفاوت میساختند، فیلمشان محکوم بود که در سینمای آزادی فقط یک هفته اکران شود، آنهم با کلی منت! اما اکنون فیلمها میتوانند اکران شوند و فیلمساز با تماشاگر ارتباط بگیرد و کلی اتفاق خوب بیفتد؛ اما درباره تبلیغات هنر و تجربه شاید 40 درصد بتواند از ما پشتیبانی کند؛ پسازآن باز برمیگردد به فیلمساز؛ او باید به هماناندازه که فیلمی که اکران عمومی و پخشکننده دارد برای فیلمش تلاش کند، زیرا گروه هنر و تجربه در فروش فیلم ذینفع نیست و تعداد زیادی فیلم در دست دارد و درنتیجه بر دوش فیلمساز میافتد که در زمینه تبلیغات تلاش کند. از طرفی یکی از مشکلات من در این گروه صاحبان سینماها هستند، وقتی تعداد مخاطب کم است، با وجود اینکه سینمادار درصدی از فروش ندارد؛ اما بارها دیدهام فیلم را بهخاطر کمبودن تعداد مخاطب اکران نمیکنند! نمایشندادن فیلم تماشاگر را زده میکند، زیرا برنامهریزی کرده تا اثری را که فقط یک سانس در سینمایی دارد ببیند و موفق نشده است!
چه بازخوردی تاکنون از تماشاگران این اثر گرفتید؟ این روزها مشغول فیلمنامه دیگری هستید؟
امتحانات دانشجویان، ماه رمضان و حملات تروریستی همه باعث شد در شرایط خوبی اکران را شروع نکنیم؛ اما وقتی شرایط را با شکل و شمایل فیلمهای در سطح خودش مقایسه میکنم میبینم اتفاق خوبی بوده و در حال جذب مخاطب است. مطمئنم فروش بالاتر میرود. البته من بیشتر بحث مخاطب دارم، دوست دارم اثر را ببیند و با آن ارتباط برقرار کند. خوشحال میشوم از شنیدن نظرات کسانی که به کار نقد دارند و کسانی که آن را دوست داشتهاند. منتقدان کمک میکنند تا نواقص کارم را در ساخت فیلمهای دیگرم برطرف کنم؛ اما درباره کار بعدیام این روزها مشغول نگارش فیلمنامهای عاشقانه هستم که امیدوارم بتوانم زودتر وارد مرحله پیشتولید آن شوم.
در ساخت اولین فیلم بلند با مشکلی روبهرو شدید؟ در این سالها وضعیت فیلمسازان اولی تغییر کرده و شرایط بهتری دارند.
سختیهای ساخت فیلم اول برای فیلمساز به ساعتها درد و دل نیاز دارد. آدمهایی در ارشاد هستند که هنگام صدور پروانه ساخت فیلم بهویژه برای فیلمسازان جوان، آنها را وارد بوروکراسی اداری میکنند که اذیت شوند. این رفتارها آنقدر عجیب است که تصور میکنم سیاستهایی در پشت پرده است که این افراد باید باشند و اینچنین رفتار کنند. رفتارهای تحقیرآمیز تا جایی است که خیال میکنم من در گذشته مرتکب خطایی درباره این افراد شدهام که اکنون دارند انتقام میگیرند یا اینکه من با ساخت فیلم قرار است فضای کاری آنها را از بین ببرم! نمیدانم چرا باید بعضی از این آدمها در تصمیمگیری باشند و گاهی همراه و گاهی علیه یکسری آدم باشند. این رفتار بسیار آزاردهنده است. با این شرایط مالی و کاری با 40 نفر گروه درگیر هستی و باید اثری خلق کنی که فردا قرار است نقد شود و دراینبین برخی شما را وارد بوروکراسی پیچیدهای میکنند که عجیب است؛ برای مثال سازمان سینمایی برای فیلمها تهیهکننده صوری میخواهد که این موضوع باعث شد یک عالمه سنگ جلوی پای من بیفتد و نمایش فیلم من را یک سال عقب انداخت. این قانون اشتباهی است که باعث شده تهیهکنندهنماهایی، سوءاستفاده و برای فعالیت معمول یا انصراف طلب پول کنند. پس از طیکردن همه شرایط و ساخت اثر یا باید باج دهیم یا اینکه فیلممان نابود شود. این مسائلی است که فقط من با آن درگیر نبودهام. سایر فیلمسازان اول نیز با آن درگیر و دلخون هستند.
12jav.net