درخواست طلاق از مردی که همسرش را در صحنه تصادف رها کرد
زوج جوان بعد از یك سال زندگی مشترك وقتی با خودرویشان تصادف كردند، تصمیم گرفتند برای همیشه از هم جدا شوند. مرد جوان كه در این تصادف به تنهایی از خودرو خارج شده بود، هرگز تصورش را هم نمیكرد، همسرش از اینكار او آنقدر ناراحت شود كه تصمیم به جدایی بگیرد.
دوات آنلاین-زوج جوان بعد از یك سال زندگی مشترك وقتی با خودرویشان تصادف كردند، تصمیم گرفتند برای همیشه از هم جدا شوند. مرد جوان كه در این تصادف به تنهایی از خودرو خارج شده بود، هرگز تصورش را هم نمیكرد، همسرش از اینكار او آنقدر ناراحت شود كه تصمیم به جدایی بگیرد.
این زوج هفته گذشته در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفتند و درباره علت درخواست طلاقشان صحبت كردند.
در ابتدا رشته كلام را زن جوان بهدست گرفت و در این باره گفت: شوهرم مرد بیخیال و بیمسؤولیتی است. او هیچ علاقهای به من ندارد و من این را وقتی زیر یك سقف رفتیم و زندگی مشتركمان آغاز شد، فهمیدم. او به من اهمیتی نمیداد.
دوران آشنایی ما فقط دو ماه طول كشید. بعد از آن با هم ازدواج كردیم و فكر میكنم نوید بهخاطر خانوادهاش با من ازدواج كرده است و علاقهای به من و زندگی مشتركمان ندارد. این را وقتی چند روز پیش تصادف كردیم، متوجه شدم.
ما از مهمانی برمیگشتیم. در راه خودرو با جدول كنار خیابان برخورد كرد و واژگون شد. من و نوید داخل ماشین گیر افتادیم. در همان حال بدی كه داشتیم نوید خودش را نجات داد و رفت بیرون خودرو، اما هیچ توجهی به من نكرد. من خودم از ماشین بیرون آمدم تا اینكه مردم ما را نجات دادند و با اورژانس تماس گرفتند. رفتار آن شب نوید آنقدر برایم آزاردهنده بود كه در همان حال تصمیم گرفتم دیگر در كنار این مرد زندگی نكنم.
ما چند روز در بیمارستان بستری بودیم. وقتی به خانه برگشتیم، موضوع طلاق را مطرح كردم. تصمیمم را گرفته بودم. دیگر نمیخواستم كنار این مرد زندگی كنم. غرورم اجازه نمیداد بیشتر از این در كنار این مرد خودم را كوچك كنم. او مرا نمیخواهد و از رفتارهایش مشخص است برای همین طلاق میخواهم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم توهم زده و برای خودش تصمیم گرفته است.
در آن تصادف من حال خوبی نداشتم. وقتی از ماشین بیرون آمدم، بیهوش شدم و دیگر هیچ چیزی نفهمیدم. اما همسرم این موضوع را بیدلیل بزرگ كرده و به جای من تصمیم میگیرد. ما یك سال است كه با هم ازدواج كردهایم و زندگی میكنیم.
در این مدت هیچ مشكلی با هم نداشتیم و زندگیمان بد نبود. من هم بهعنوان مرد خانه تمام تلاشم را برای فراهم كردن زندگی خوب كردم.
اما اهل ابراز احساسات نیستم و از اینكارها خوشم نمیآید. اخلاقم اینطور است. من از همسرم بدم نمیآید و هیچگاه از او متنفر نبودم. همیشه هم سعی كردم زندگی خوبی برایش فراهم كنم.
اما او به خاطر یك تصادف تصمیم گرفت زندگی مشتركمان را نابود كند.
من در آن حال نیمه بیهوشی نمیتوانستم به چیز دیگری فكر كنم.
همسرم دچار سوءتفاهم شده و بهخاطر این بهانه الكی زندگیمان را نابود كرده است.
من فكر میكنم او خودش نمیخواهد زندگی كند و علاقهای به من ندارد برای همین تصادف را بهانه كرده و میخواهد از من جدا شود. برای همین من هم دیگر نمیخواهم در كنار این زن زندگی كنم.
در پایان نیز قاضی سعی كرد این زوج را از جدایی منصرف كند، ولی وقتی اصرار آنها را دید هردو را به مركز مشاوره فرستاد تا شاید مشكلشان حل شود.
منبع: جام جم
12jav.net