این زن بعد از این‌که به دختر فروشنده انگ غیراخلاقی زد و شوهرش را به خیانت متهم کرد از کاری که کرده پشیمان شد و...

من فقط دنبال هم‌صحبت می گشتم. آن موقع که وارد خانه مهین شدم، اصلا فکرش را نمی کردم که کارم به اینجا بکشد.

آن قدر در عشق پوشالی محمود گرفتار شدم که حتی عشق مادری را نیز به فراموشی سپردم و سرپرستی دو فرزندم را به شهروز دادم تا در کنار محمود خوش بگذرانم.

این ارتباط خیابانی به جایی رسید که وقتی از یاور جدا می شدم به آرامی اشک می ریختم و آرامشم را از دست می دادم.

وقتی دوستانم را می دیدم که بدون آقا بالاسر، خوش می گذراندند و آسوده خاطر بودند تغییر عقیده دادم و تصمیم گرفتم از حمید بدون مشکل جدا شوم.

به عقد موقت علی درآمدم و او هم به دنبال طلاق دادن همسرش رفت، اما او حامله بود و علی طلاقش نداد.

میدانم حکم سنگینی در انتظار من و دوستم است. این تاوان عشقی بود که من به این زن داشتم و سرنوشت زندگی مان تلخ شد.

تصمیم گرفتیم من از همسرم طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم ولی همسرم آن قدر مرا دوست داشت که حتی توهین ها و رفتارهای زشتم را با خوش رویی تحمل می کرد.

احساسات غم و اندوهی که به خاطر پشیمانی ایجاد می‌شود، می‌تواند مشکل‌ساز باشد و بدتر از همه این که ممکن است احساس غم و اندوه گاهی پایدار بماند و ما در گذشته بمانیم.