وقتی نوجوان بودم به عقد مردی درآمدم که علاقه‌ای به او نداشتم. در نهایت تصمیم گرفتم جدا شوم؛ اما برادرانم تهدیدم کردند که اگر طلاق بگیرم من را می‌کشند. توجهی به حرف آنها نکردم و جدا شدم تا این که ...

زن جوان بدون تحقیق درباره ادعاهای مرد اغفالگر حرف‎‌های او را باور کرد و به دامش افتاد.

زن فریب خورده: از همان نگاه و برخورد اول بدجور با چشمان و لحن مودبانه اش مرا فریب داد و بعد از آن بارها نزد من آمد تا به قول خودش با درددل کردن کمی آرام شود.

این جوان سابقه دار که به تازگی نیز از زندان آزاد شده است با پرسه زنی در شبکه های مجازی و به ویژه تلگرام و ارسال پیامک برای همه شماره هایی که تصاویر زن داشتند، زنان مطلقه و بیوه را شناسایی می کرد و ...

آن زن به من گفت خانواده رشید مرا نمی پذیرفتند تا این که رشید هم برای حفظ آبروی خانواده اش تن به ازدواج با تو داد.

شاکی: آنها دو مرد بودند و من زورم به آنها نرسید. آنها من را به شدت کتک زدند و آثار کتک هنوز روی بدنم باقی است.

سرنوشت ما این شد که الان به جای حلقه ازدواج در دستانمان دستبند زده شده است.

فهمیدم مهرانه اجیر شده ستار بود تا به این وسیله از من اخاذی کند. وقتی به خواسته آن ها توجهی نکردم ستار تصاویر زننده ای از من و مهرانه را برای همسرم فرستاد.

آن زن که با پول هایش شوهرم را به دام انداخته بود دو فرزندش را به خانه من می آورد تا مرا عذاب روحی بدهد و من مجبور شوم از سوشا طلاق بگیرم.

تصمیم داشتم با زن مطلقه ازدواج کنم اما شرایط مالی الناز خیلی خوب بود. برای رسیدن به رویای زندگی با الناز نیاز به پول داشتم تا اختلاف طبقاتی را کمتر کنم.

اگر ازدواج کنم، از دهکده طرد می‌شوم و کسب و کاری اندکی را که در این‌جا رو براه کرده‌‌ام و رنج زیادی در آن کشیده‌ام، نیمه می‌ماند.

او توجه زیادی به من داشت و با ابراز محبت هایش غافلگیرم می کرد خلاصه من با مهریه بسیار ناچیزی به عقد موقت آن جوان مجرد درآمدم.

وقتی به خاطر یک موضوع کم اهمیت دستش را روی من بلند کرد و کتکم زد با خودم اندیشیدم که ازدواج با او راه به جایی نمی برد و سرگذشتی بدتر از زندگی اولم خواهم داشت.

با بی اعتنایی، قدم هایم را تندتر کردم اما او با سماجت از موتورسیکلت پیاده شد و مرا مورد آزار قرار داد برای دفاع از خودم لگدی به او زدم و از ترس به داخل یک فروشگاه پناه بردم اما ...

لباس های شیکی برایم خریدند و من با آرایش های غلیظ زنانه سرو وضع ظاهری ام را به گونه ای آراستم که به راحتی طعمه مردان هوسران شوم.

با شناسایی و دستگیری متهم مشخص شد او با سوء‌استفاده از اعتماد خانم‌ها به بهانه استخدام از آنها اخاذی می‌کرد تا به اهداف شوم خود دست ‌یابد

پدرم معتقد بود چون زنی مطلقه هستم باید حتما نزد مادرم زندگی کنم! او با همین اعتقاد وقتی مرا در خیابان دید در انظار مردم به شدت کتکم زد و تهمت های ناروایی به من نسبت داد.

11 سال قبل و درحالی که هنوز چند ماه بیشتر از ماجرای طلاقم نمی گذشت با ساسان آشنا شدم. او 20 ساله بود و من 16 سال از او بزرگ تر بودم.

یکی از دوستانم به من کشیدن شیشه را برای آرام شدن روانم پیشنهاد داد و مدعی شد که این ماده اعتیادآور نیست. من هم باور کردم.

با توجه به ادعاهای وحشتناک این زن جوان که «ر-س» نام دارد بلافاصله بی سیم های پلیس به کار افتاد و ماجرای هولناک وی به دیگر مراکز انتظامی اعلام شد.