گفتوگو با مادری که قاتل پسرش را به یک شرط عجیب بخشید
با اعدام قاتل، نه مواد مخدر ریشهکن میشد و نه پسرم زنده!
به قاتل گفتم چون پسرم آمده بود که تو را از دام اعتیاد رها کند، تنها خواهشی که از تو دارم، این است که پاک باشی و سالم زندگی کنی
دوات آنلاین-مرگ فرزند، دردناکترین اتفاقی برای یک مادر است. پری عضدالمکی، مادری 58ساله است که حدود 23 ماه قبل، پسرش امیر را از دست داده است. امیر 29ساله، در یک کمپ ترک اعتیاد در تهران کار میکرده که در حین انتقال یک معتاد به کمپ ترک اعتیاد، از سوی همان فرد معتاد به ضرب چاقو کشته میشود. قصه زمانی عجیب میشود که پری بهجای آنکه دنبال اعدام قاتل یا حتی دیهگرفتن باشد، هیچکدام از این دو کار را انجام نمیدهد و فقط به یک شرط حاضر می شود قاتل پسرش را ببخشد؛ شرطش هم این است که قاتل معتاد از اعتیاد پاک شود. مادر قصه ما، زمانی در کارگاه خیاطی کار میکرده و چهار فرزند پسر داشته؛ اما حالا فقط دو نفر از پسرانش زنده ماندهاند. در گفتوگوی زیر، جزئیات قتل امیر زینعلیپور و چرایی بخشش قاتل را از زبان مادر امیر میخوانیم.
میدانم یادآوری آن روزهای تلخ برای شما بسیار سخت است؛ اما ممنون میشوم از آن روز سخت برایمان بگویید؛ پیش از اینکه امیر، فرزند ارشدتان از منزل خارج شود.
نزدیک ظهر بود که از کمپ به پسرم زنگ زدند و گفتند بیماری در پونک تهران هست که قرار است پدرش با شما هماهنگ کند تا او را به کمپ منتقل کنید. امیر، به همراه دو برادرش، مجید و میثم، از من خواستند در همان فاصلهای که سراغ انتقال این بیمار به کمپ میروند، برایشان ناهار آماده کنم. همیشه وقتی بیماری را به کمپ منتقل میکرد، کنار من مینشست و درباره آن روز با من صحبت میکرد. آن روز هم به من گفت وقتی برگردم، همه چیز را برایت تعریف خواهم کرد؛ اما
هیچ وقت برنگشت.
امیر هر وقت برای انتقال بیمار به کمپ میرفت، از من میخواست بارها آیتالکرسی برایش بخوانم. آن روز، پیش از آنکه برود، برایم شارژ تلفن همراه خرید و از من خواست گهگاهی به او زنگ بزنم تا نگرانش نشوم. حتی پیش از نماز ظهر، با من تماس گرفت و گفت برایم آیتالکرسی خواندی؟ (با گریه) که به او گفتم خواندم پسرم، خواندم. گفت پس غذا «استانبولیپلو» برایم درست کن تا وقتی رسیدم، با هم بخوریم و بعدش از امروزم برایت تعریف کنم. این آخرین باری بود که با امیرم صحبت میکردم. آن قابلمه استانبولی تا زمانی که امیرم را به خاک سپردم، روی اجاق ماند و سیاه شد.
پس دقایقی پیش از فوت امیر، با هم صحبت کردید؟
بله. نماز ظهر را خوانده بودم. قصد اقامه نماز عصر را داشتم که تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم، مجید بود. با گریه گفت مامان فقط دعا کن. امیر و میثم چاقو خوردهاند. اول تصور کردم حال میثم خراب است. از مجید خواستم گوشی را به میثم بدهد. وقتی با او صحبت کردم، متوجه شدم حال عمومیاش مساعد است. از میثم خواستم با امیر صحبت کنم. در همین لحظه بود که بغض میثم و مجید ترکید. با صدای غمگینی گفتند، امیر دیگر نمیتواند صحبت کند. از آنها خواهش کردم آدرس بدهند تا برای آخرینبار کنار بچهام باشم. اولینباری بود که برای فرزندم مشکلی پیش میآمد و من کنارش نبودم. راهی شدم و به سمت پونک رفتم. نمیدانستم کجا باید بروم، فقط میدانستم باید به سمت پونک راهی شوم.
وقتی میثم و مجید به خانه برگشتند، پرسیدم چه اتفاقی افتاد؟ میثم تعریف کرد: «مجید پایین پلهها منتظر بود. من و امیر بالا رفتیم و با پدر بیمار به آشپزخانه رفتیم. امیر از سعید (قاتل) خواست تا با هم صحبت کنند؛ اما از آنجایی که سعید از کمپ و برخوردشان با او خاطره بدی داشت، از زیر میز، یک چاقو بیرون کشید و آن را در قلب امیر فرو کرد. امیر در همان لحظه، فوت شد. دنبال سعید رفتم، ناگهان برگشت و یک چاقو هم به کتف من زد. من روی سعید افتادم و او دوباره از پشت ضربه دیگری زد». لحظهای که این اتفاق افتاد، سعید هراسان چاقو را در آسانسور رها میکند و سوار ماشین شده و چند روزی متواری میشود تا اینکه به اصرار پدرش، خودش را معرفی میکند.
اولینبار چه زمانی با سعید (قاتل) روبهرو شدید؟
به یاد دارم روزی که من با میثم برای بازسازی صحنه جرم به آگاهی رفتیم، آن جوان را دیدم. در همان لحظه جلو آمد و گفت «مادر من را ببخش». گفتم این انصاف نیست. پسر من آمد که زندگی تو را نجات دهد؛ اما تو آنقدر بیمعرفت بودی که جان او را گرفتی. سپس او را از من دور کردند و رفتند. مشغول کار برای مراسم امیرم بودم که خانواده این جوان به من زنگ زدند و خواستند برای صحبت، نزد من بیایند؛ اما از آنجایی که حال مساعدی نداشتم، خواستم بعد از مراسم هفتم بیایند.
بعد از مراسم آمدند. مادرش بسیار نگران بود و پریشان. وقتی ظاهر این مادر را دیدم، پی به درون پریشانش بردم. امیر من هم زمانی گرفتار اعتیاد بود و خاطرات تلخش، همیشه جلوی چشمانم بود. من مجبور شدم با آن مادر احساس همدردی کنم؛ چون میدانستم چه لحظاتی را سپری میکند. یک مرگ تدریجی برای خود سعید و خانوادهاش را چشیده بود. شخصی که در حال مصرف است، درک درستی از وضعیت خودش ندارد؛ درحالیکه خانواده او رنج واقعی را میکشند. وقتی دیدم این مادر اینقدر نگران است، به او گفتم من احساس تو را درک میکنم. از او خواستم شماره تلفنم را به سعید بدهد تا از زندان با من صحبت کند. مدت زیادی نگذشت که سعید به من زنگ زد. به او گفتم «پسرم ازت خواهش میکنم به خوبی، بدی، تلخی و زیبایی فکر کن؛ اما به مرگ اصلا فکر نکن. چون با مردن تو، نه اتفاقی در زندگی امیر من میافتد و نه در زندگی خود من. نبودن تو هیچ چیزی را در این دنیا تغییر نمیدهد».
عکسالعمل قاتل بعد از اینکه متوجه شد شما او را بخشیدهای، چه بود؟
سعید گفت مادر وقتی من آزاد شوم، خیلی کارها برایت میکنم. در جواب گفتم میدانم پسرم، الان چون پشت میلههای زندان هستی، همه کار برایم میکنی؛ اما همین که آزاد شوی، همه چیز را فراموش میکنی.
دقیقا هم همین اتفاق افتاد. وقتی از زندان بیرون آمد، انگار نه انگار که مادری رضایت داده بود. همه چیز را فراموش کرد. البته من ناراحت نبودم؛ چون با خدای خودم معامله کرده بودم. کسی هم که با خدا معامله میکند، هیچ وقت از کسی توقعی ندارد. همین که سعید به کانون گرم خانوادهاش برگشت، میدانستم که چقدر دعا به پسرم میشود.
شنیدهام شرط عجیبی برای بخشش قصاص قاتل داشتید؛ چرا چنین شرطی را گذاشتید؟
روزی که من در دادگاه سعید را دیدم، به او گفتم چون پسرم آمده بود که تو را از دام اعتیاد رها کند، تنها خواهشی که از تو دارم، این است که پاک باشی و سالم زندگی کنی. او به من قول داد که خواسته بچهام را برآورده کند.
درحالحاضر و پس از گذشت دو سال، از سرنوشت قاتل خبر دارید؟ به قولش عمل کرده است؟ اصلا فکر میکنید این بخشش شما، او را اصلاح کرده است؟
بعد از بخشش من، یک سال زندان و دو سال استحمام سالمندان در سرای کهریزک را به عنوان مجازات سعید در نظر گرفتند. زمانی که در دادگاه او را دیدم، پاک بود. نامزد هم کرده بود. الان هم بسیار خوشحال هستم از اینکه سالم به جامعه برگشته و تشکیل خانواده داده است. من از خون امیرم گذشتم؛ چون سعید ناخواسته به قلب او چاقو زد. وقتی با سعید صحبت میکردم، درحالیکه با صدای بلند گریه و طلب بخشش میکرد، میگفت هرگز نفهمیدم به امیر چاقو زدهام. او قسم میخورد که تصور میکرده با چاقو، فقط امیر را میترساند. سعید، خاطره خوبی از کمپ نداشت و شاید به همین دلیل به امیر من حمله کرد. بههرحال، او را برای رضای خدا و اصلاح زندگیاش بخشیدم. نمیخواستم خون دیگری ریخته شود، بلکه میخواستم با بخشش و اصلاح قاتل، یک زندگی سالم را به جامعه تحویل بدهم.
این طبیعی است که برخی از اطرافیان خانواده مقتول، با بخشش قاتل مخالفت کنند. برخورد شما با این افراد چگونه بود؟
برادرانش، به ویژه میثم خدابیامرزم، با این بخشش بسیار مخالف بودند. حتی چند روزی با من صحبت هم نمیکردند. بارها با آنها صحبت کردم که مگر با اعدامشدن سعید، برادرتان زنده میشود؟ مگر اعتیاد و مواد مخدر در کشور ریشهکن میشود؟ با اعدام سعید، جز داغدارشدن خانوادهای دیگر، مثل خانواده ما، چه اتفاق دیگری میافتد؟ من معتقدم آرامش هرگز با انتقام نخواهد آمد و من دنبال آرامش بودم.
اگر به گذشته برگردید، باز هم همین کار را انجام میدهید؟
قطعا همین کار را خواهم کرد. گاهی باید به عقب برگردیم و به الگوهایمان نگاهی بیندازیم. وقتی به زندگی حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) نگاه میکنم، وقتی به سختیهایی که حضرت زینب (س) کشید، فکر میکنم، به کاری که کردم بیشتر ایمان میآورم. حتی اگر امیرم، یک بار دیگر هم اینگونه به قتل میرسید، باز هم همین کار را میکردم. مطمئنم اگر سعید را اعدام میکردم، هرگز آرامش امروز را نداشتم و امیرم هم در آرامش به سر نمیبرد و روحش همواره در عذاب بود.
پسر کوچکتان میثم، چطور فوت شد؟
من از خون امیرم گذشتم؛ اما از خون میثمم نمیگذرم؛ چون صاحبخانه عمدا از لولهکشی غیراستاندارد و بدون دودکش استفاده کرده بود. او برای اینکه هزینهای برای گاز پرداخت نکند، غیراستاندارد گازکشی کرده بود. خوردن حق بیتالمال از سوی این مرد، باعث شد پسرم میثم بر اثر گازگرفتگی فوت شود. من هرگز از صاحبخانه میثم نمیگذرم.
فکر میکنید همه کسانی که در مرحله قصاص قاتل قرار دارند، میتوانند کاری مثل شما انجام بدهند؟
به اعتقاد من، اعدام هر انسانی نمیتواند چیزی را تغییر دهد و درد ازدستدادن عزیزی را کم کند؛ چه برسد به اینکه جبران کند. آیا اگر سعید اعدام میشد و به قصاص کار خود میرسید، امیر من زنده میشد؟ من چطور میتوانم باعث غم و درد مادری شوم که به خاطر جهل و ناآگاهی پسرش، کامش از این زندگی تلخ شده است.
به نظر من لازم است برای افرادی که حق قصاص و بخشش دارند، کلاسهای مشاورهای در نظر گرفته شود که از طریق آن، با اولیای دم، صحبت شود تا آنها را در مسیر انتخاب قصاص یا بخشش، راهنمایی کنند. دنیای پس از اجرای حکم و دنیای پس از بخشش را برایشان به تصویر بکشند و سپس انتخاب نهایی را به خودشان واگذار کنند.
12jav.net