دستگیری قاتلی که به جای برادرش به اشتباه یک غریبه را کشت
وقتی فهمیدم مرد کارتن خواب را اشتباهی به جای برادرم به قتل رساندهام تصمیم به خودکشی گرفتم و ۱۰۰عدد قرص خوردم، اما فوت نکردم.
دوات آنلاین -مرد جوشکار که میخواست برادر معتاد و کارتنخوابش را به قتل برساند به اشتباه کارتنخواب دیگری را به قتل رساند. ارتکاب این جنایت، اما پایان ماجرای متهم نبود؛ چراکه وی پس از اطلاع از ماجرا اقدام به خودکشی کرد، اما پایش به سناریوی تازهای باز شد.
به نوشته روزنامه جوان بامداد روز سهشنبه ۲۱مرداد امسال قاضی رحیم دشتبان، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری۱۵۸ انقلاب از مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستانها با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی راهی محل شد.
تیم جنایی در بیمارستان با جسد مرد ناشناسی روبهرو شدند که با اصابت دو ضربه چاقو به گردن و کتفش به قتل رسیده بود.
بررسیهای مأموران پلیس نشان داد ساعتی قبل پیکر خونین این مرد از داخل پارکی در نزدیکی میدان فتح در جنوب تهران برای درمان به بیمارستان منتقل شده است که ساعتی بعد بر اثر شدت خونریزی به کام مرگ میرود.
یکی از شاهدان به مأموران گفت: «ساعت پایانی شب در حال عبور از پارک بودم که دیدم مردی روی نیمکتی ملحفهای روی خودش کشیده و خوابیده است. هنوز به انتهای پارک نرسیده بودم که صدای دلخراشی توجهام را به خودش جلب کرد. وقتی به طرف صدا برگشتم دیدم همان مردی که روی نیمکت خوابیده بود زخمی شده و درخواست کمک دارد.
مقتول به من گفت مرد ناشناسی او را اشتباهی زخمی و فرار کردهاست که من با اورژانس تماس گرفتم و او را به بیمارستان منتقل کردیم.»
وی در پایان گفت: «مقتول معتاد و کارتنخواب است و خانوادهاش هم در یکی از خیابانهای اطراف پارک محل حادثه زندگی میکنند.»
مأموران پلیس با بدست آوردن این اطلاعات هویت مقتول را به نام حمید شناسایی کردند که معلوم شد وی معتاد به موادمخدر بوده و آن شب به صورت اتفاقی به آن پارک رفته و روی آن نیمکت خوابیده است. بدین ترتیب مأموران تحقیقات گستردهای برای شناسایی قاتل انجام دادند، اما دریافتند قاتل در تاریکی شب هیچ ردی از خود به جای نگذاشته است.
قتل اشتباهی
از سوی دیگر تحقیقات مأموران پلیس حکایت از آن داشت مرد معتادی به نام بهادر که او هم کارتنخواب است همیشه در آن پارک و روی آن نیمکت میخوابیده است. بنابراین مأموران پلیس احتمال دادند بهادر به خاطر جای خوابش با مقتول درگیر شده و او را به قتل رسانده است. سپس مأموران به سراغ بهادر رفتند و از وی تحقیق کردند.
وی گفت: «من احتمال میدهم برادرم پرویز مرد کارتن خواب را به جای من اشتباهی به قتل رسانده است. چون مدتی است با هم اختلاف داریم و چند باری هم با هم درگیر شدیم که یکبار من او را با چاقو زخمی کردم و او تهدید کرده بود که مرا به قتل میرساند. من همیشه روی آن نیمکت میخوابیدم، اما آن شب به پارک نرفتم تا اینکه چند روز بعد از حادثه وقتی پرویز را در خیابان دیدم با تعجب از من سؤال کرد که چطور من زندهام. همان لحظه فهمیدم که او مرد کارتنخواب را اشتباهی به جای من در پارک به قتل رسانده است.»
وی در ادامه گفت: «چند روز بعد از این حادثه پرویز به اتهام سرقت از خانه همسایه بازداشت شد و الان در زندان است.»
با اطلاعاتی که بهادر داد مأموران به دستور قاضی دشتبان راهی زندان شدند و متهم را به پلیسآگاهی منتقل کردند. متهم در بازجوییها منکر قتل مرد کارتنخواب شد، اما صبح دیروز پس از گذشت بیش از چهارماه از حادثه به قتل اعتراف کرد. متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی قرار گرفت.
گفت و گو با متهم
آرام و ساکت روی صندلی نشسته است و پشیمانی در چهرهاش موج میزند. از برادرش کینه به دل داشته است و به همین خاطر قصد جان او را میکند، اما اشتباهی مرد کارتنخوابی را در تاریکی شب به قتل میرساند.
*پرویز معتادی؟
نه، من اعتیاد ندارم و کاسب آبرو داری هستم.
*چه کارهای؟
من جوشکارم و مغازه جوشکاری دارم.
*پس چرا به اتهام سرقت از خانه همسایه دستگیر شده بودی؟
من سارق نیستم و اشتباهی مرا دستگیر کردند.
*چرا؟
من وقتی فهمیدم مرد کارتن خواب را اشتباهی به جای برادرم به قتل رساندهام تصمیم به خودکشی گرفتم و ۱۰۰عدد قرص خوردم، اما فوت نکردم و وقتی پس از سهروز از خواب بیدار شدم در توهم همان قرصها به خانه همسایه رفتم و فکر کردم خانه خودمان است.
من آنجا برای خودم چایی درست کردم و خوردم و بعد هم در حال آشپزی بودم که زن همسایه از راه رسید و شروع به داد و فریاد کرد و بعد هم که مأموران آمدند به اتهام سرقت دستگیر شدم.
*چرا میخواستی برادرت را به قتل برسانی؟
او معتاد بود و همیشه ما را اذیت میکرد وآبروی ما را بین همسایهها برده بود. هر وقت به خانه ما میآمد اموال مادرم یا کفشهای همسایه را سرقت میکرد که آخرین بار چند ماه قبل با او درگیر شدم و از خانه بیرونش کردم، اما او چند روز بعد به خانه برگشت و مرا با چاقو زخمی کرد. من تصمیم گرفتم او را ببخشم، اما او دوباره قصد جان من را کرد که در نهایت نقشه قتل او را طراحی کردم.
درباره شب حادثه توضیح بده.
پارک فتح پاتوق برادرم بود و او آنجا مواد میکشید و روی همان نیمکت هم همیشه میخوابید که تصمیم گرفتم او را زمانی که روی نیمکت خواب است به قتل برسانم. آن شب وقتی به پارک رسیدم فکر کردم مردی که روی نیمکت خواب است و ملحفهای روی خودش کشیده، برادرم است که به او نزدیک شدم و چند ضربه چاقو به او زدم و بعد هم از پارک فرار کردم.
*چه زمانی متوجه اشتباهت شدی؟
ساعتی پس از حادثه به پارک آمدم، اما هیچ خبری از برادرم نبود و فکر کردم که او زخمی شده و برای درمان به بیمارستان رفته و از طرفی هم فکر کردم با ضربههایی که به او زدهام در بیمارستان فوت میکند، اما چند روز بعد وقتی او را زنده در خیابان دیدم تعجب کردم و از او سؤال کردم که چطور زندهای که تازه فهمیدم اشتباهی مرد دیگری را به قتل رساندهام.
*الان چه حسی داری؟
خیلی پشیمانم وای کاش از برادرم کینه به دل نمیگرفتم.
12jav.net