چه کسی در سریال بوی باران چمدان دلارها را برداشته است؟
سراغ مظنونانی رفتیم كه ممكن است چمدان را برداشته و دستی بر آتش داشته باشند.یك چمدان پر از دلار كه از قرار یك نفر آن را برداشته و همین باعث شده مهندس حسابی عصبانی شود و به دنبال كسی بگردد كه این چمدان را بلند كرده است.
دوات آنلاین-بوی باران، عنوان سریالی است كه از چندی پیش پخش آن از شبكه یك سیما شروع شده است. این مجموعه تلویزیونی با گرههای متعدد را محمود معظمی ساخته است. شاید در شروع سریال مخاطب این تصور را نداشت كه تا این اندازه سریال پر از گره باشد و هر قسمت از آن تعلیق زیادی برای بینندگان شكل بدهد، اما شروع كوبنده كارگردان سریال، فضا را به گونهای دیگر برای مخاطبان رقم زد و نشان داد مخاطب با قصه ای پر چالش روبهروست. چالشهای سریال تلویزیونی بوی باران كه تهیهكنندگی آن را محمدرضا تختكشیان به عهده دارد، كم نیست.
در واقع بیننده فقط با قصه خانواده سیمین، سیاوش، خانم جان و شهاب روبهرو نیست، بلكه بهواسطه این شخصیت ها، افراد دیگری هم وارد قصه شدهاند كه هر كدام داستان متفاوتی دارند. داستانی كه تماشای آن خالی از لطف نیست. البته با اضافه شدن شخصیتها به قصه، مخاطب این تصور را نداشت كه هركدام از آنها بخشی از گره داستان را به دوش میكشند، اما حضور بازیگران حرفهای همچون مریم كاویانی، سپیده خداوردی و ... برای ایفای شخصیتهای فرعی در قصه كه در كارخانه بازیافت زباله كار میكنند، شاخكها را تیز كرد كه حتما این شخصیتهای فرعی بخشی از گرههای قصه را باز میكند و به همین دلیل كارگردان در انتخاب بازیگران برای ایفای چنین نقشهایی سراغ بازیگران حرفهای رفته كه سالها در این عرصه فعالیت كردهاند. حالا بخشی از قصه مربوط به چمدان دلاری میشود كه این وسط گمشده است. از قرار معلوم این چمدان برای فردی به نام مهندس بوده كه همیشه چمدانهای دلارش را به امانت به شهاب میسپرده، اما حالا خبری از این چمدان نیست. به همین دلیل ما سراغ مظنونانی رفتیم كه ممكن است چمدان را برداشته و دستی بر آتش داشته باشند.یك چمدان پر از دلار كه از قرار یك نفر آن را برداشته و همین باعث شده مهندس حسابی عصبانی شود و به دنبال كسی بگردد كه این چمدان را بلند كرده است. متهم ردیف اول هم شهاب است كه همیشه چمدانهای دلار را به او میداد و بعد از مدتی هم آن را پس میگرفت. در این مدت هم اجاره چمدان را پرداخت میكرد كه در كارخانه بازیافت زبالهها لا به لای زبالهها پنهان میشد. در این چمدان سه میلیون دلار بود كه با نرخ ارز امروز 36 میلیارد و 600 میلیون تومان میشود كه پول كمی هم نیست، پس طبیعی است هر فردی برای چنین پولی دست و پا بزند، چون میتوان با این پول یك زندگی راحت را تا پایان عمر داشت. بنابراین هر فردی میتواند وسوسه شود كه چمدانهای دلار را از آن خودش كند. ما در این پرونده به مظنونین پرداختهایم؛ مظنونینی كه هر كدام میتوانند دلایل خود را برای برداشتن این پولهای كثیف داشته باشند.
مهندس عجیب و غریب
به او میگویند مهندس (احسان امانی) و همه از او حساب میبرند. برای خودش برووبیایی دارد. وقتی او را میبینیم به یاد پدرخوانده فیلمهای مافیایی میافتیم كه داخل خودرو مینشینند و دستوراتشان را نوچهها اجرا میكنند. حتی حاضر هستند هر فردی را به هر شكلی شكنجه بدهند تا از دهانش حرف بكشند بیرون. مهندس سریال بوی باران هم دست كمی از این پدرخواندهها ندارد و همه او را به رئیسی قبول دارند. البته این مهندس مشكوك هم میزند و كارهایش عجیب و غریب است. با اینكه بیست و اندی قسمت از سریال گذشته، اما هنوز هم شغل مهندس مشخص نیست و اینكه در چه كاری مشغول است كه با دلار سر وكار دارد! معلوم نیست چه خلافی دارد که پولشویی میكند؟ به هر حال مهندس ، چمدان دلارهایش را به شهاب داده و حالا شاكی است از اینكه دلارها كجاست؟ و چرا خبری از چمدان دلارهایش نیست، اما میتواند خودش هم جزو مظنونین باشد، شاید در ظاهر این طور نشان میدهد كه از دلارها بیخبر است، اما خودش دلارها را برداشته است!
دختر مافیا!
نامش مرجان است و دختر رئیس (شهرزاد كمالزاده). او هم دست كمی از پدرش ندارد، غد است و مقتدر و البته بسیار عجیب و غریب! گرچه در ظاهر نشان میدهد قلب رئوفی دارد و حواسش به شهاب است تا بیشتر از این پدرش او را به خاطر گم شدن چمدان دلار گوشمالی ندهد، حتی در صحنهای او را با صورت كبود دیدیم كه پدرش به خاطر دفاعش از شهاب این بلا را سرش آورده، اما از سوی دیگر در یكی از صحنهها مرجان را میبینیم كه به پدرش میگوید باید شهاب گوشمالی شود. جالب است در پاسخ به پدرش كه فكر میكرد مرجان از شهاب خوشش میآید، میگوید: به هر حال شهاب عبرت است و متهم ردیف اول! بنابراین حتی اگر چمدان را هم برنداشته باشد، باز هم باید گوشمالی داده شود تا درس عبرت بقیه شود! البته او دستی هم در قتل دارد و وقتی متوجه میشود پزشكی كه به دروغ، مرگ فرشته را تایید كرده ترسیده، سریع به نوچههایش میگوید او را سر به نیست كنند. بنابراین او هم میتواند چمدان را برداشته باشد.
پسر معتاد و علاف
نامش شهاب (محمدرضا هاشمی) است. یك پسر علاف و پولدار كه پدرش كارخانه بازیافت زباله را به او سپرده تا شهاب آنجا را مدیریت كند و نانآور كارگرانی باشد كه در این كارخانه زحمت میكشند.
اما سیاوش و سیمین كه والدین شهاب هستند، بیخبرند از این كه شهاب در تمام این سالها مواد مخدر مصرف میكرد. تا اینكه بعد از شب عروسی متوجه میشوند او معتاد است و اعتیاد سنگینی هم دارد. شهاب دردانه خانواده است، اما از آنجا كه پدر و مادرش سالها طلاق عاطفی گرفتهاند، او هم از این آسیب بینصیب نمانده و همین ماجراها باعث شده كه او هم یك فرد علاف باشد و خودش را با اعتیاد سرگرم كند. در ادامه شهاب برای اینكه جای چمدان دلارها را بداند، مجبور میشود تن به خواسته فرشته بدهد و با او ازدواج كند. او هم یكی از مظنونینی است كه ممكن است چمدان دلار را برداشته باشد و تا امروز برای بقیه فیلم بازی كرده و خودش را به موشمردگی زده باشد.
یك نوچه موذی
آرمان (سعید رضایی) همه جا كنار شهاب بوده و به قول معروف نوچه تمام عیار شهاب است كه هر زمان كه او بخواهد در آنجا حاضر میشود. البته او در ظاهر نوچه است و كارهای شهاب را انجام میدهد، اما این ظاهر امر است، چون یك خانه لوكس در منطقه بالای شهر دارد و معلوم نیست این خانه را از كجا آورده است، چون از كودكی زندگیاش سر و سامان درستی نداشته است، اما چطور و از كجا صاحب این خانه شده است، مشكوك میزند! از سوی دیگر او شخصیتی موذی دارد و مرتب شهاب را با خانوادهاش در میاندازد. همچنین او شخصیت منفی كارخانه است و مرتب با كارگران بد رفتاری میكند. او هم میتواند یكی از مظنونینی باشد كه چمدان دلارها را برداشته باشد. خانه بزرگ و لوكس كه معلوم نیست از كجا آمده، شك را به دل مخاطب میاندازد كه این توانمندی را دارد كه دلارها را بالا بكشد، اما در ظاهر نشان میدهد كه نوچه وفاداری برای شهاب است و همین رفتارهای او برای مخاطب علامت سؤال را شكل میدهد.
عروس مجهول!
فرشته (ساناز سعیدی)، همان عروس قصه سریال بوی باران است. گرچه در شب عروسی نشان داده شد كه او در شب عروسیاش با همان لباس عروس در آتش سوخت، اما با پیشرفت قصه مخاطب با جسد او در یك باغ روبهرو میشود كه نشان میدهد صحنهسازی بوده و در واقع فرشته نمرده بود، بلكه او را كشتهاند. همین مرگ مشكوك و صحنهسازیهای اولیه نشان میدهد كه بعید هم نیست فرشته دستی بر آتش داشته باشد.
البته در شروع قصه او به شهاب گفته بود كه چمدان دستش است و شب عروسی جای چمدان را لو میدهد، اما بعد از اینكه در گوش شهاب حرفی در این باره زد در آتش سوخت. مخاطب تا اینجای قصه فكر میكرد با مرگ فرشته چمدان هم پیدا میشود، اما او به شهاب رو دست زده بود و جای واقعی را نگفته بود. مرگ مشكوك و دوباره فرشته در آن باغ باز هم شاخكهای مخاطب را تیز میكند كه واقعا فرشته قبل از مرگش چمدان دلارها را برداشته یا نه؟!
یك آدم سمج
كافی است متوجه شود كسی پول و پلهای دارد، آن وقت است كه مثل كنه به او میچسبد و حاضر نیست او را رها كند. به هر حال در زندگیاش سختیهای زیادی كشیده، اما نتوانسته با مشكلاتش كنار بیاید، به همین دلیل به زمین و آسمان بد گمان است و به دنبال راه فرار كه از این بدبختی و فلاكت خودش را نجات بدهد. معلوم نیست كه قبل از مرگ فرشته چه سر و سری با او داشته است. البته او كسی نیست جز داود (وحید نفر).
داود شوهر خواهر فرشته است، اما رفتارهای مشكوك او در قصه ناخودآگاه شك را به دل بیننده میاندازد كه شاید او از چمدان دلارها با خبر و دستش با فرشته در یك كاسه است و دیگران را بازی میدهند تا بعد از اینكه آبها از آسیاب افتاد چمدان را رو كنند. ضمن اینكه داود در این مدت مرتب از سیمین و خانم جان هم پولهای زیادی گرفته به خاطر اینكه فامیل فرشته است و آنها هم برای این كه او را دست به سر كنند حاضر میشوند پول بدهند.
كارگری كه دست كج دارد!
وقتی ظاهرش را نگاه میكنید، دلتان برایش میسوزد، چون در كارخانه بازیافت زباله كار میكند. به خاطر كار زیاد پا درد شدید هم دارد. او كسی نیست جز فریبا (آزیتا تركاشوند)! البته همه این موارد به ظاهر ختم میشود، كافی است چند دقیقهای با او همكلام شوید، آن وقت است كه متوجه روحیه خشن و كینهای او میشوید.
كینهای از جنس شتریاش! او همیشه معترض است. البته در قصه نشان داده میشود كه او چه دردهایی را تحمل كرده و شوهرش دخترش را به زور گرفته و اجازه نمیدهد او را ببیند. گرچه مخاطب با دیدن داستان زندگی فریبا دلش برایش میسوزد، اما او كارهایی میكند كه ناخودآگاه ذهن مخاطب به سمت او میرود كه شاید او چمدان دلارها را برداشته و نمیخواهد صدایش را در بیاورد. دلیل شك بیننده به او این است كه فریبا برای اینكه ترانه را در كارخانه به دردسر بیندازد یكی از كیسه زبالهها را بر میدارد و در كمدش پنهان میكند و بعد از اینكه ترانه در كمدش را باز میكند میبیند كه بله خانم دستش كج است و خیلی چیزهای دیگر از آن كارخانه بلند كرده است!
منبع: جام جم
12jav.net