انتقاد از اتفافات غیرمنطقی سریال بوی باران
سریال بوی باران شروع خوبی داشت و با طرح معمایی جذاب توانست مخاطب را با قصه همراه کند اما روند غیرمنطقی قصه و تعداد قتلهایی که اتفاق افتاد، باعث شد جذابیت اولیهاش را از دست بدهد.
دوات آنلاین-وقوع برخی اتفاقات در سریال بوی باران سبب شد انتقادها از این سریال بالا بگیرد. خراسان در نقدی به این موضوع پرداخته است که میخوانید:
سریال بوی باران که این شبها از شبکه یک پخش میشود، شروع خوبی داشت و با طرح معمایی جذاب توانست مخاطب را با قصه همراه کند اما روند غیرمنطقی که قصه این سریال در پیش گرفت و تعداد قتلهایی که اتفاق افتاد، باعث شد جذابیت اولیهاش را از دست بدهد. اتفاقات عجیب و غیرمنطقی سریال در قسمتهای جمعهشب و شنبهشب، به اوج خود رسیده و اعتراض بسیاری از مخاطبان را به دنبال داشته است. در ادامه نگاهی به چند نمونه از اتفاقات غیرمنطقی دو قسمت اخیر سریال داشتهایم.
حضور بیخاصیت بازپرس
مادر «برهان» طی تماس با پسرش متوجه میشود آدمهای خطرناکی که پشت ماجرای قتل «فرشته» هستند میخواستند او را به قتل برسانند. روند طبیعی و عقلانی این است که بازپرس پرونده وقتی متوجه میشود برای ساکت کردن «برهان» نزدیک بوده قتلی اتفاق بیفتد، به اهمیت موضوع پی ببرد و برای نجات او یا شنیدن شهادتش کاری کند، اما میایستد و جیغ و فریادهای مادر «برهان» را تماشا میکند و حتی سعی نمیکند مخفیگاه «برهان» را پیدا کند! بگذریم که نویسندگان کلا نقش پلیس را از این پرونده حذف کردهاند.
شهادت دادن جلوی دوربین
فکر میکنید آن طرف دیگر قضیه یعنی «برهان» بعد از این که میفهمد نقشه قتلش را کشیدهاند و در مسافرخانهای مخفی میشود، چه میکند؟ با مادرش تماس میگیرد و از او میخواهد سراغش بیایند و از او محافظت کنند یا به پلیس زنگ میزند و شهادت میدهد؟ او هیچ کدام از این کارهای عقلانی را انجام نمیدهد. در نهایت چارهای که میاندیشد این است که فیلمی از شهادت خود درباره بیگناهی «پیمان» ضبط کند و آن را حضوری به دست «ترانه» و «سهیل» برساند! معلوم نیست چرا «برهان» درباره مخفیگاهش سکوت میکند و به جای در خطر انداختن خودش، فیلم شهادتش را از طریق شبکههای اجتماعی برای «ترانه» نمیفرستد! حتما برای این که نکند معما حل شود و سریال تا 75 قسمت طول نکشد.
رفتن توی دهان شیر
وقتی «پرویز» متوجه میشود «برهان» فرار کرده، برای او پیامی میفرستد و میگوید که نترسد، «شهرام» دیوانهبازی درآورده است. «برهان» به جای بیجواب گذاشتن پیام او، تصمیم میگیرد به دیدار قاتلانش برود و همه چیز را درباره این که فیلمی از شهادتهایش ضبط کرده، کف دست آنها بگذارد و ماجرا را بدتر کند! اصلا هم شک نمیکند که شاید تعقیب اش کنند، بنابراین با فلش مموری حاوی فیلم صحبتهایش، میرود به دفتر «سهیل» و فلش را به او تحویل میدهد!
شاهد از غیب رسید
وقتی «ترانه» برای دیدن فیلم شهادت، به دفتر «سهیل» میرود، با جنازه او روبهرو میشود و در حالی که شوکه شده، سلاحی را که «سهیل» با آن کشته شده برمیدارد و از ساختمان بیرون میآید. در همین حین، ناگهان سروکله یک زن و مرد پشت شیشه اتاق «سهیل» پیدا میشود و تصور میکنند «ترانه» قاتل بوده، بنابراین علیه او شهادت میدهند! جالب آن که تا قبل از رفتار عجیب «ترانه»، پرنده در ساختمان پر نمیزد و آن زن و مرد درست سر بزنگاه میرسند.
لو دادن ماجرای شهادت دادن«برهان»
در قسمت 40، چون «شهرام» به «برهان» شک میکند، «برهان» موفق نمیشود برای شهادت خودش را به دادگاه برساند. روند منطقی قصه این بود که یواشکی به مادرش خبر بدهد در خانه «شهرام» گیر افتاده و نمیتواند بیاید، اما چه میکند؟ به اصرار «شهرام» به حمام میرود و اتفاقا موبایلش را در دسترس او میگذارد. مادر «برهان» که جلوی دادگاه منتظرش است به موبایلش زنگ میزند و «شهرام» گوشی را بدون این که چیزی بگوید برمیدارد. «سمیه» نیز که میداند «برهان» با آدمهای خطرناکی در ارتباط است، بدون این که مطمئن شود او پشت خط است، تند تند اطلاعات میدهد و میگوید: بیا دادگاه، از هیچی نترس، منتظرت هستیم. بعد هم گوشی را قطع میکند و میگوید: «فکر کنم شنید!»
12jav.net