دوات آنلاین-سریال بوی باران با شروع معمایی و جذابی که داشت توانست مخاطبان را با خود همراه کند. محمود معظمی کارگردان این سریال درباره آن توضیحاتی داده است که میخوانید:
*شما از همان قسمتهای ابتدایی سریال بوی باران یا همان عروس تاریکی توانستید مخاطبان را برای تماشای سریال همراه خودتان کنید، زیرا در شروع قصه، عروس داستان به قتل رسید و همین اتفاق با گرههای زیادی همراه شد. وقتی فیلمنامه سریال به شما پیشنهاد شد، چه واکنشی داشتید و آیا پیشنهادهایی در طول کار داشتید؟
قصه سریال بوی باران دو سال و نیم پیش توسط آقای محمدرضا تختکشیان که جزو تهیهکنندگان بسیار خوب و حرفهای در سینما و تلویزیون است و در همه این سالها کارهای با کیفیتی ساخته، به من پیشنهاد شد. وقتی متوجه شدم دوست عزیزم عباس نعمتی نویسنده سریال است که با او تجربه کارهایی همچون سریال تکیه بر باد را داشتم، خوشحال شدم؛ بنابراین حضور تهیه کننده و نویسنده من را برای کارگردانی سریال ترغیب کرد. از ابتدای پیش تولید پیشنهادهایی که در ارتباط با قصه به ذهنم میرسید به نعمتی میدادم که در مسیر خط قصه بود. واقعا عباس نعمتی و گروهش عباس ریاحی و صنعم کاظمی زحمت زیادی برای فیلمنامه کشیدند و بارها قصه بوی باران بازنویسی شد تا صیقل بهتری پیدا کند.
*شما در این سریال دست روی معضلات اجتماعی بسیاری گذاشتید و سبک کاری تان هم رئالیسم اجتماعی است. چطور این سبک را انتخاب کردید؟
بله، با توجه به جنس قصه ما سبک رئالیسم اجتماعی را در گونه ملودرام یا معمایی- اجتماعی داشتیم، چون یکی از گونههای پربیننده سریال سازی در دنیا است. ضمن این که ما تلاش کردیم از حالت خطی خارجی شویم و روایت غیرخطی داشته باشیم تا بتوانیم تعلیق بیشتری در قصه ایجاد کنیم.
فضای قصه به گونهای است که مخاطب را با گرههای متفاوتی رو به رو میکند و در لایههای درونی قصه، رگههای ایدئولوژیک را به مخاطب تزریق میکند. در کارگردانی سعی کردهام صحنهها را به گونهای طراحی کنم که گرههای قصه هیجان بیشتری را به مخاطبان انتقال بدهد.
*قبول دارم که قصه سریال شما پر گره است و در هر قسمت مخاطب با اتفاقات عجیب و غریبی رو به رو میشود، اما روایت قصه غیر خطی نیست و اتفاقا هم خطی است. فکر نمیکنید اگر روایت غیر خطی در چنین سریالی که پر گره است، داشتید، به جذابیتهای بیشتر قصه میافزودید؟
در مجموعههای طولانی روایتهای غیرخطی شاید برای مخاطب گیجکننده شود، به دلیل این که مخاطبان تلویزیون شاید به صورت مداوم قسمتها را پیگیری نکند. روایت غیرخطی معمولا در فیلمهای سینمایی یا سریالهای با تعداد قسمتهای پایین بیشتر جواب میدهد و خودم هم در برخی کارهایی که ساختهام، روایت غیرخطی را انتخاب کردم.
*اما ما میتوانیم ذائقه مخاطبان را تغییر بدهیم و آنها را برای تماشای کارهای غیرخطی ترغیب کنیم.
موافق این حرف هستم، چون روایت غیرخطی منجر به ایجاد سؤال و تعلیق بیشتر برای مخاطب میشود.
*در بخش کارگردانی بهویژه در صحنههایی میبینیم که شما به لحاظ میزانسن سعی کردهاید در دل مخاطب وحشت ایجاد کنید. مثلا در صحنهای که فرشته میخواهد خودش را از ماشین بیرون بیندازد یا وقتی وارد زیرزمین میشود، اما یکدفعه در زیرزمین بسته میشود و او در آتش میسوزد.
من در این گونه، چند کار ساخته بودم. در ضمن از کلمه تجربه کردن که برخی دوستان از آن استفاده میکنند، فراری هستم، چون معتقدم تلویزیون جای تجربه کردن فیلمساز نیست و از قبل شما به عنوان کارگردان باید تجربههایتان را کرده باشید. به لحاظ میزانسن و ساختار سعی کردم بر اساس فضا و اتمسفر قصه ایجاد تعلیق و هیجان برای مخاطب کنم؛ بنابراین متناسب با میزان مجهولات قصه، ساختار را انتخاب کردم و از چند زاویه به هر صحنه نگاه کردم که تنوع بصری خوبی به تماشاگر بدهم. البته تدوینگر مجموعه نیما حسندوست عزیز هم خیلی زحمت زیادی کشیده است. علاوه بر آن، چون گونه قصه ما معمایی جنایی است، دوست داشتم صحنهها تحرک لازم را برای ایجاد هیجان بیشتر داشته باشند؛ ضمن این که این گونه قصهها باید بر اساس اصول قواعد ژانر توسط کارگردان طراحی شود.
*شنیدهایم قصه بوی باران ۷۸ قسمت است. چرا اینقدر طولانی؟
هنوز قسمتهایمان در نیامده، چون همچنان مشغول فیلمبرداری بخشهای پایانی سریال هستیم.
*به نظرتان قصه تا این میزان ظرفیت دارد که تا ۷۰ قسمت ادامه پیدا کند؟
بله، به این دلیل که مخاطب در هر قسمت شاهد گرههای متفاوت و ورود شخصیتهای جدید است که میتوانند هر کدام ماجرا و اتفاق تازه و رمزآلودی به همراه داشته باشند.
*شما در این سریال به زندگی حاشیهنشینها و کارتنخوابها هم پرداخت کردهاید. آیا راهحل هم ارائه میدهید؟
بله، راه برونرفت را نشان میدهیم، حتی به معضل اجتماعی طلاق هم میپردازیم و به بیننده آگاهی کامل میدهیم.
*در این سریال در قالب شخصیت ناجیه (سپیده خداوردی) به مشکلات افغانها و اینکه اکثر آنها بدون مجوز کار میکنند هم پرداخت کردید. آیا با پیشرفت قصه بیشتر با زندگی ناجیه آشنا میشویم؟
بله، به مرور با جزئیات بیشتر زندگی او آشنا میشوید، حتی اتفاقاتی در قصه میافتد که مخاطب را به تفکر وامیدارد.
*اخیرا مد شده قصه افغانها به تصویر کشیده میشود. شما چطور به قصه مهاجرین افغانستانی در بخشی از سریال پرداختهاید؟
برای مخاطب جذابیت دارد. ضمن اینکه بخشی از مخاطبان هم افغان بوده و علاقهمند هستند که به مشکلات آنها در قالب سریالها پرداخت شود؛ بنابراین بینندگان افغان هم به جمع مخاطبان اضافه میشوند.
*چرا در این سریال رابطه همه زن و شوهرهای قصه با مشکلات است؟ پدر و مادر ترانه خیلی خوب با هم صحبت نمیکنند. شاهد کلکلهای پدر و مادر نامزد ترانه هستیم. از طرف دیگر وکیل و بازپرس زندگیشان از هم پاشیده است. سیمین و سیاوش هم در زندگیشان مشکل دارند.
ما در این سریال روایتگر زندگیهایی هستیم که با بحران روبهرو شدهاند؛ بنابراین طبیعی است که چالشهای زندگی آنها را به تصویر کشیدیم. اما ما فقط معضلات را مطرح نمیکنیم و همان طور که تاکید کردهایم راههای برونرفت هم ارائه میدهیم. از سوی دیگر اگر خانوادهها بدون مشکل باشند که درام شکل نمیگیرد. یکی از اصول درام ایجاد کشمکش است.
*ولی در کنار این همه خانواده مشکلدار بد نبود یک خانواده بدون مشکل که الگو باشد هم میگذاشتید.
خب، زوج وکیل و بازپرس ازخودگذشتگی کردند که جدا شدند، چون بچهدار نمیشدند. در غیر این صورت زندگی شیرینی داشتند و در برخی صحنهها نشان میدهیم که هنوز هم همدیگر را دوست دارند، حتی بده و بستانهای آنها گویای این مساله است. به نظرم قضاوت کردن زود است. باید صبر کنید تا متوجه شوید ما چطور راهحل ارائه میکنیم.
*در برخی قسمتها از وسط پخش، عبارت منفی ۱۲ میآید. اگر این سریال مشکل دارد پس چرا از ابتدا منفی ۱۲ را نمیگذارید؟ وقتی وسط کار به شکل ناگهانی این موضوع درج میشود، چطور والدین بچهها را دور کنند؟
(با خنده) راستش ما این کار را انجام نمیدهیم، بلکه شبکه انجام میدهد. اتفاقا خودم هم اولین بار است دیدم. البته من ترجیح میدهم از ابتدا منفی ۱۲ ذکر شود تا اینکه بخشهایی از کار ممیزی شود. البته دلیل اینکه پخش هم وسط پخش این کار را انجام داده به این خاطر است که صحنه کوتاهی بوده که از نظرشان بهتر بود الگوسازی نشود. به همین دلیل منفی ۱۲ حک شد.
*چرا درگیر ممیزی شدهاید؟ شما که با قواعد و اصول سریالسازی در تلویزیون آشنا هستید و بارها در این رسانه کارهای متفاوتی ساختهاید.
بله، ما هم براساس قواعد و اصول رسانه ملی کار میکنیم، اما برخی دیالوگها هستند که ممکن است در شرایط حال حاضر جامعه هماهنگ نباشد. چون فیلمنامه این کار دوسالونیم پیش نوشته شده بود و دیالوگی در آن زمان مشکل نداشته، ولی الان نباید مطرح شود.
*شما بعد از پخش یک یا دو قسمت از سریال نامش را تغییر دادید که تا به امروز چنین اتفاقی رخ نداده بود. گرچه در مصاحبههایتان تاکید کردهاید بوی باران همخوانی بیشتری دارد، ولی برخی معتقدند نام عروس تاریکی بهتر بود و همخوانی بیشتری داشت.
از ابتدا هم سریال با نام بوی باران تصویب شده بود و بعد تغییر نام داد. اما بعد از پخش متوجه شدیم بوی باران همخوانی بیشتری دارد، به همین دلیل نام بوی باران جایگزین عروس تاریکی شد.
*بازیگران این مجموعه از سه نسل هستند. ما بازیگران پیشکسوت مثل شمسی فضلاللهی را داریم. در کنار او بازیگران حرفهای همچون رضا کیانیان و رویا نونهالی هستند و بعد هم بازیگران جوانتر که تجربه بازی نداشتند یا کمتر بوده است. درباره این چینش بگویید.
ما برای سریال بوی باران هفت تا هشت ماه پیش تولید داشتیم و من مثل دیگر کارهایم همیشه از ترکیب بازیگران حرفهای و پیشکسوت و نسل جوان استفاده میکنم. البته ترکیب بازیگران به این شکل دشوار است، چون بازیگرانی همچون رضا کیانیان و رویا نونهالی که سالها کار کردهاند و حرفهای هستند در کنار کسانی که تازهوارد هستند و کمتجربه، کار را برای من کارگردان هم سخت میکند و انرژی مضاعف میگیرد تا کمتجربه بودن جوانان منجر به ضعیف شدن صحنهها نشود. از سوی دیگر باید اضافه کنم این سریال با برآورد معمولی ساخته شد و من و تهیهکننده از خودمان گذشتیم تا بتوانیم یک سریال با آبرو بسازیم که مردم از تماشای آن هم لذت ببرند و هم اینکه بتوانند نسبت به معضلات مختلف با راههای برونرفت آشنا شوند.
*نکته قابل تامل این است که شما برای نقشهای حاشیهای که کارگران بازیافت زباله هستند سراغ بازیگران چهره همچون مریم کاویانی، سپیده خداوردی و آزیتا ترکاشوند رفتید. آیا دلیل خاصی داشته؟
به خاطر اینکه با پیشرفت قصه، نقش شخصیتهایی که این بازیگران بازی کردهاند، بیشتر میشود و هر کدام قصههای خودشان را دارند. به همین دلیل باید سراغ بازیگران حرفهای میرفتم. از سوی دیگر مردم در تلویزیون علاقهمند هستند بازیگرانی را که دوست دارند، در لباس شخصیتهای متفاوت ببینند.
*برخی اعتقاد دارند بازی محمدرضا هاشمی در نقش شهاب نچسب است و نمیتوانند خیلی با او ارتباط برقرار کنند. خودتان چه نظری دارید؟
اتفاقا ماهها با عباس نعمتی درباره این نقش بحث کردیم و با حدود ۲۰ تا ۳۰ بازیگر صحبت کردیم تا اینکه به انتخاب محمدرضا هاشمی رسیدیم. میخواستیم شخصیت شهاب در کنار جدید بودنش برای مخاطب، منفور و نچسب باشد، به خاطر کنشهای متفاوتی که در قصه دارد. او بهشدت عصیانگر و پرخاشگر است و هیچ چیز برایش مهم نیست و کارهای خطرناک هم انجام میدهد. اگر اینطور که شما میگویید این شخصیت نچسب است پس محمدرضا هاشمی کارش را درست انجام داده است. در مجموع من به عنوان کارگردان سعی کردم بازیها یکدست و روان باشد، چون مهمترین کار کارگردان، هدایت درست بازیگران است که بازیگران کنش و واکنشهایشان درست باشد.
*اما لحن نرگس محمدی، ایفاگر شخصیت ترانه خیلی لوس است و با شخصیت یک خانم دکتر همخوانی ندارد. در این باره چه نظری دارید؟
باید قصه جلوتر برود و بعد شما قضاوت کنید. نرگس محمدی جزو بازیگرانی است که سالها کار کرده و تماشاگر او را دوست دارد. به نظرم این بازیگر ظرفیتهای زیادی دارد و بسیار هم باهوش است. ترانه قصه ما گرچه با نقشه وارد خانه سیمین میشود، اما کلاهبردار نیست و فقط میخواهد بیگناهی برادرش را ثابت کند. از سوی دیگر، او کارگر خانه است، پس نباید ادبیات شسته رفته یا با کلاس یک خانم دکتر را داشته باشد. همچنین ترانه برآمده از یک خانواده متوسط رو به پایین است که دکتر شده است.
ما میخواستیم او ترانه را به گونهای بازی کند که نشان بدهد کلاهبردار نیست و یک فرد معمولی است. اجازه بدهید با شما مخالفت کنم، چون معتقدم نرگس محمدی خیلی هم خوب نقشش را بازی کرده است. با پیشرفت قصه توانمندی او را بیشتر شاهد خواهید بود. به نظرم او بازیگر خوب و حرفهای است. ضمن اینکه همه مسائل به بازیگر برنمی گردد و کارگردان هم دخالت دارد. من هم سعی کردم بازیهای بازیگران یکدست و درست و بجا باشد.
منبع: روزنامه جام جم
12jav.net