ترک اعتیاد/ یک روز به خودم آمدم دیدم معتاد شدهام
هر چند وقت یکبار برای تفریح هم که شده به فکر این میافتادیم ترک کنیم. یا میخوابیدم و بلند میشدیم و میگفتیم حالا بهتر است ترک کنیم. ولی چون راه درست را بلد نبودیم دائم شکست میخوردیم.
دوات آنلاین-حامد 10 سال است که از اعتیاد رها شده است او پیش از این تریاک مصرف میکرد. گفتوگوی حامد را بخوانید:
- اجازه بده از اول شروع کنیم، چطور شد که معتاد شدی؟
_ یک روز به خودم آمدم دیدم معتاد شدهام. اتفاق خاصی نیفتاد و دلیل خاصی هم نداشت، فکر میکنم مصرف تفریحی، محل و رفقا باعث شروع مصرف من شدند ویک روز به خودم آمدم دیدم اگر نکشم به مشکل برمیخورم.
- الان چند سالت است و چندسال مصرف کننده بودی؟
_ 32 سال دارم و 12 سال مصرف کننده بودم. فکر میکنم از 14 سالگی مصرف را شروع کردم. اول با مشروب شروع شد. جایی بودم که دور و برم چند نفر از دوستانم مواد مصرف می کردند. حتی یکبار سر اینکه مواد نکشند با آنها جر و بحث کردم و در نهایت با هم دعوا کردیم. آنها به من گفتند تو هم یک روزی اعتیاد پیدا میکنی و من جواب دادم هرگز. ولی وقتی هر روز مشروب را مصرف کنی خواه ناخواه به سمت دود هم گرایش پیدا میشود.
- اولین باری که مواد مصرف کردی چه حسی داشتی؟
خیلی لذت بخش بود.
- اینجور که میگویی مواد چیز بدی نیست، پس چرا ترک کردی؟
_ مواد چیز بدی نیست و میگویند اگر همین تریاک را که اعتیاد آور است دست چند پزشک دانا بدهید میتوانند از آن چند نوع داروی خوب تولید کنند ولی استفاده نادرست از مواد باعث شده است اعتیاد آور و چیز بدی باشد.
+ در دوران سربازی هم مواد مصرف میکردی؟
_ بله، اما خیلی کم تریاک مصرف میکردم.در آن موقع مصرف من بیشتر حشیش بود.
- اولین باری که خانوادهات فهمیدند مصرف کننده هستی چه واکنشی نشان دادند؟
_ خانوادهام از مصرف کننده بودنم اطلاع پیدا نکردند. آنها اولین بار از فروشنده بودن من باخبر شدند. من سر کوچه تریاک میفروختم پدرم مرا دید واز آنجا بود که فهمیدند، ولی نمیتوانستند جلویم را بگیرند.من شر بودم. اگر هم زیاد گیر میدادند چون خانه مجردی داشتم برای مدتی به آنجا میرفتم، مثلا دو ماه به خانه نمیرفتم.
- خانه مجردی چقدر به روند اعتیادت کمک کرد؟
_ پایهگذار اعتیاد من خانه مجردی نبود، چون آنقدر جاهای دیگری بود که با رفقایم مینشستم و مصرف میکرد که نگرانی جا را نداشتم ولی هر وقت میخواستم مواد را کنار بگذارم به خاطر اینکه خانه داشتم و هیچ موقع مشکل جا نداشتم ترک کردنم عقب میافتاد. از طرفی وقتی خانه مجردی داشتم خواه ناخواه همیشه یکی دو نفر از رفقایم آنجا بودند و اگر هم من نخواستم ،و آنها مصرف کننده بودند و من هم مثل آنها میشدم.
- عجیب است که با وجود اعتیاد طولانی فقط تریاک مصرف میکردی.
_ تازه اواخر مصرف من کراک و شیشه داشت رایج میشد، شیشه خیلی گران بود .البته خیلی از رفقایم سراغ شیشه و کراک رفتند ولی من با همان تریاک بیشتر از همه حال کرده بودم و روی همان تریاک هم ماندم.
- چرا فروشندگی مواد می کردی؟
_ جو منطقهمان و رفقای دور وبرم همه با هم باعث آن شده بود. سه نفر از نزدیکترین دوستانم کاسب مواد مخدر بودند، وقتی در جمع آنها بودم من هم به این راه کشیده شدم.
- قبل از اینکه معتاد شوی گفتی با آنها سر اعتیادشان درگیر بودی و آنها را نصیحت میکردی، بعد از اعتیاد وقتی به گذشته فکر میکردی چه حسی داشتی؟
_قبل از معتاد شدنم سر این موضوع دعوایی راه انداختم که چاقوکشی شد.بعد دوستم با چاقو روی دیوار خط کشید و گفت این خط و این هم نشان که تو هم عملی میشوی، من قبول نکردم و به سمتش رفتم. میخواست من را با کارد بزند.
- اولین باری که خودت مصرف کردی چه ذهنیتی نسبت به مواد و آن اتفاق داشتی ؟
_ یادم میآید من هم چند وقت بعد برای یکی دیگر خط و نشان کشیدم، سر کوچه نوجوانی را دیدم که کم سن و سالتر از ما بود.از او پریدم مواد زدهای؟ گفت: نه من مواد نمیزنم. وقتی من اصرار کردم گفت تفریحی مصرف کرده است تا ببیند چه اتفاقی میافتد. در نهایت همان حرفی را که چند سال پیش به خودم زده بودند و خط و نشانی را که برایم کشیده بودند برای او کشیدم و گفتم :"این خط و این نشان اگر بخواهی با همین رویه جلو بروی عملی میشوی."
- چی شد که تصمیم به ترک گرفتی ؟
_ چند سری ترک کرده بودم، اما موفق نبود.یک بار از طریق سقوط آزاد ترک کردم، دکتر رفتم ودارو مصرف کردم، سم زدایی کردم اما هیچ کدام راه موثری نبود. حتی شش ماه در زندان گیر کردم و آنجا مصرف نکردم اما وقتی بیرون آمدم دوباره مواد زدم.
- در نهایت چی شد که موفق شدی؟
_ تصمیم به ترک نداشتم، ناخواسته با کنگره 60 آشنا شدم. یعنی اصلا با انگیزه ترک اینجا نیامدم، پدر یکی از دوستانم اینجا میآمد. یک روز ان رفیقم آمد برایم تریاک خرید و بعد داشتیم با موتور از اینجا رد میشدیم گفت:" من یکدقیقه اینجا کار دارم." من دم در ایستادم و رفیقم بعد از پنج دقیقه که آمد گفت:" بابام اینجاست یک دقیقه بیا تو بعد با هم برمیگردیم."وقتی رفتم تو دیدم چه جمعیت زیادی هستند. اولین چیزی که آن موقع به ذهنم آمد و همیشه هم گفتهام این بود که اینجا چند مشتری خوب برای مواد گیر بیاورم و شمارهام را بدهم و بروم اما از مردی که آنجا مسئول بود پرسیدم آقا من روزی چهار پنج گرم تریاک میخورم اگر بخواهم از فردا مصرف کنم باید چه کاری انجام دهم؟ قرص میدهید؟ دارو میدهید؟ چه کاری باید بکنم؟ مثلا کمپ دارید؟ان شخص گفت هیچ کدام از اینها را نداریم، فعلا موادت را بزن و حالش را ببر اما بیا اینجا.همه اینها برایم جالب بود، اما چیزهای دیگری هم توجهم را جلب کرد،مثلا یکی از دفعاتی که به اینجا آمده بودم دیدم یک نفر با این کتری زردها چایی پخش میکرد، چایی گرفت و پرسیدم قندش کو؟ گفت:" چای شیرین است." خیلی برایم جالب شد با خودم گفتم اینجا هم به آدم میگویند مصرف کن، هم چای نبات میدهند برای همین باز هم تصمیم گرفتم مشتری گیر بیاورم تا چند وقت همین جور بودم، ولی کمکم با صحبتهایی که در جلسات شود همه چیز تغییر کرد.
_ ناخواسته آمدم، اما ناخواستهای که خودم وقتی بعد از یکی دوماه آمدم خودم دوست داشتم ادامه بدهم چون اینجا میدیدم خیلیها وضعشان از من بدتر است ولی دارند از من بهتر میشوند پیش خودم گفتم اگر اینها توانستهاند پس من هم میتوانم خودم را درمان بکنم.
- چرا دفعات قبل در ترک موفق نبودی؟
_ میگویند معتادها زمستان مواد میزنند و تابستانها به فکر ترک میافتند. هر چند وقت یکبار برای تفریح هم که شده به فکر این میافتادیم ترک کنیم. یا میخوابیدم و بلند میشدیم و میگفتیم حالا بهتر است ترک کنیم. ولی چون راه درست را بلد نبودیم دائم شکست میخوردیم.
- بدترین خاطره ای که از دوره مصرف داری چیست؟
_ یکبار علیه من به خاطر 12 کیلو تریاک اعتراف کردند و ماموران به خانهمان ریختند برای مادر و خواهرهایم خیلی رعب و وحشت ایجاد شد، تا جایی که مادرم از هوش رفت. آن اتفاق در ذهنم ماند.
_ در طلافروشی کار میکنم. سرپرست تیم راگبی کنگره هم هستم.
- چه تفاوتهایی بین الان و آن موقع احساس میکنی ؟
_ مثلا دم دستترین چیز این است که خانوادهات به هیچ عنوان قبولت نداشتند و حتی دوست نداشتند جواب سلامات را بدهند، ولی الان قبولت دارند و اعتماد میکنند.
- فکر میکردی روزی به زندگی عادی برگردی؟
_ اصلا، همیشه فکرم در زندان بود و تصور میکردم من هم مثل آن دوستانم که سر اعتیاد از دنیا رفتند، به خاطر اعتیاد میمیرم.
- شنیدم تیم راگبی را برای سفر خارجی دعوت کردند ولی نرفتید چرا؟
_ به صلاحدید مربیان و کادر فنی نرفتیم. چون هنوز بعضی بچهها به آن مرحله نرسیدهاند که بتوانند با تیمهای خارجی بازی کنند.
- به هر حال در بازی است که تجربه کسب میشود.
_ این تجربهها را میتوانند در ایران کسب کنند. الان ما پنجم کشور هستیم و این درحالی است که چهار سال پیش در مسابقات قهرمانی کشور شرکت کردیم و هیچ نتیجهای نگرفتیم و حذف شدیم. ولی پارسال شرکت کردیم و در 18 تیم مقام پنجم کشور را آوردیم، این نشان دهنده رشد تیم ما است ولی هنوز زود است بخواهیم به خارج از کشور برویم. از طرفی هنوز راگبی در ایران هنوز جا نیفتاده به این دلیل برای سفر خارجی زود است.
- توصیهات به آنهایی که الان مصرف کننده هستند چیست؟
_( باخنده) آنهایی که مواد را دوست دارند بزنند و حالش را ببرند، اما آنهایی که دنبال درمان هستند بگردند و راه صحیح را پیدا کنند.
12jav.net