این زن که از مشکلات روانی رنج می برد دختران یک و سه ساله خود را کشت.

خیلی پشیمان هستم. کاش آن لحظه حادثه خودم را کنترل می‌کردم و‌ای کاش تنها نبودم و این اتفاق رخ نمی‌داد

دخترم بهانه‌گیر بود و من و بهمن را اذیت می‌کرد و ما هم چند باری او را دعوا کرده و کتک زده بودیم. می‌خواستیم مجبورش کنیم به خانه پدرش برود و ما را تنها بگذارد.

وسوسه های شهوت وجودم را فرا گرفت. بدون تصمیم قبلی آن دختر بچه (مهرسا) را صدا زدم. وقتی به کنارم آمد، دستش را گرفتم و به درون منزل بردم. قصد داشتم به او تعرض کنم ولی...

پلیس در تعقیب مردی است که متهم شده در پی رابطه پنهانی با زنی جوان دختر خردسال او را کشته است.

دختربچه را داخل کوچه دیدم و وسوسه های شیطانی به سراغم آمد. او را به قصد تعرض و به بهانه ای به داخل خانه بردم.

پدر این کودک به اتهام قتل بازداشت شده اما می گوید بی گناه است.

این مرد به دلیل اختلاف با همسرش فرزند او را به قتل رساند.

متهم می گوید تصور می‌کنم متادون را مادر بچه‌ها تهیه کرده باشد و من در این ماجرا بی‌گناه هستم.

تحت تاثیر مصرف شیشه بودم و او را با سیخ داغ سوزاندم و بعد بدنش را به بخاری چسباندم و ...

قصد آزار آن پسر را داشتم او مقاومت کرد. او را به درون استخر خالی هل دادم. وقتی بیهوش شد کمربندش را دور گردنش پیچیدم که خفه شد.

هوویم را روی زمین انداختم و دست هایش را با چسب نواری پهن بستم! بعد از آن هم با شالی که کبری روی سرش داشت، چشم هایش را طوری بستم که چیزی نبیند. سپس..

این زن می‌گوید به دلیل فشار تحصیلی دچار مشکلات روحی و روانی شد و در نهایت دخترش را با دستان خودش خفه کرد.

زن 29 ساله که از مشکلات روانی رنج می‌برد بعد از این جنایت در بیمارستان بستری شد.

پشیمانم. کابوس های وحشتناک رهایم نمی کند به طوری که هم بندی هایم در زندان مرا از خواب بیدار می کنند.

التماس می کرد که رهایش کنم ولی من خیلی عصبانی بودم او روی دو زانویش بلند شد و درحالی که با چشمانی اشک آلود و ملتمسانه نگاهم می کرد، اشک ریزان گفت: مادر؛ مرا ببخش!

این قاتل بعد از تجاوز به کودک و کشتن او جسدش را رها کرده بود.

متهم می‌گوید این کودک را از زنی گدا گرفته بود تا از او نگهداری کند اما ...

این زن و شوهر قبلا پسربچه را مقابل بهزیستی رها کرده بودند اما...

متهم: پسربچه را به بهانه دادن پول به باغ کشاندم و قصد آزار او را داشتم اما وقتی با مقاومت کودک روبه رو شدم ...