چند سال بود از همسرم جدا شده بودم و با دخترم زندگی میکردم. یکسال قبل به عنوان مسافر سوار ماشین یک پسرجوان به نام محمود شدم.او که مجرد بود سر صحبت را باز کرد و این شروع آشنایی ما بود .او چند بار به دیدنم آمد و پس از مدتی به من ابراز علاقه کرد. او میگفت قصد ازدواج دارد.