به خاطر فشارهای روحی که به من وارد شده بود مثل مادر مرحومم عصبی شده بودم و پسرم را کتک می زدم. شوهرم مرا نزد دکتر نمی برد و غرق در مواد خودش بود.

تازه عروس وقتی از رابطه سیاه شوهرش باخبر شد او را به پلیس لو داد و باعث دستگیری عمه فرح و همدستانش شد.

به دلیل تعصب‌های خانوادگی و وجود دخترم نمی توانستم برای دومین بار طلاق بگیرم. ماندم و زندگی کردم تا قبل از زندان.

گروگان فریب وسوسه های زنانه را خورد و با پای خود به کمین آدم ربایان رفت.

متهم زن: حالت عادی نداشتیم. شب قبلش هر سه‌نفر قرص اکس خوردیم و روز حادثه هم توهم داشتیم که تصمیم به زورگیری گرفتیم.

متهم: بشدت پشیمانم آن موقع تازه باردار شده بودم و حالا که حدود هفت ماه است در زندان هستم شوهرم مرا رها کرده و چند روزی هم بیشتر به زمان زایمان من نمانده است.

می‌خواهم سالم و درست زندگی کنم. پرستار خانه می‌شوم که کسی را نبینم.

من شدم مرد خانه و او هم شد زن خانه و به بچه داری مشغول شد. هر بار که برای خرید مواد می رفتم پسر کوچک ترم را هم با خودم همراه می کردم تا کسی به من شک نکند.

راننده به من پیشنهاد غیر اخلاقی داد و من هم به شکل شفاهی قبول کردم اما زمانی که به مقصد رسیدیم از شدت ناراحتی با چاقو از پشت سر او را از ناحیه گردن مورد حمله قرار دادم.

متهم:چون دو بار جدا شده‌ بودم نمی‌توانستم برای بار سوم جدا شوم. خانواده‌ام به من فشار می‌آورند.

شوهرم سال 79 یا 80 بود که ما را رها کرد و رفت. من در اوج جوانی مجبور شدم که به تنهایی دخترم را بزرگ کنم.

خانواده‌ام از من بیزار هستند چه برسد به این که پیگیر امور قضایی من باشند و برای آزادی ام تلاش کنند به همین دلیل بی کس و تنها مانده ام و خودم باید پاسخ‌گوی شکایت های افرادی باشم که به اموال آن ها دستبرد زده‌ام و ...

2 زن که از خلافکاران حرفه‌ای هستند نقشه شومی برای مرد بنگاه‌دار کشیدند و با انداختن او به تله توانستند 30 میلیون تومان از او سرقت کنند.

زن جوانی که احساس می کرد شوهرش به او بی اعتنا است برای تنبیه او مرد غریبه ای را اجیر کرد که همین موضوع شوهرش را تا پرتگاه مرگ کشاند.

"سه ضربه زدم.فقط سه ضربه."هدی اشک می‌ریزد و اعتراف می‌کند. او شوهرش را کشته است؛فجیع و بی‌رحمانه:"از دستش خسته شده بودم اذیتم می‌کرد مشروب می‌خورد و از خود بی‌خود می‌شد بعد بدرفتاری می‌کرد.دیگر طاقت نیاوردم."

ده سال حسرت تجربه زندگی، زیر یک سقف با شوهر و فرزندان، تاوان ناتوانی در نه گفتن به تصمیمات اشتباه شوهرش بود.

از اینکه مردها را شیفته خود کند و سپس رهایشان کند احساس قدرت و پیروزی می کرد و هیچگاه نتوانست نگاهی واقع بینانه به کارهای خود داشته باشد و ببیند. در واقع همواره در حال آسیب زدن به خود بود نه به دیگران

راز وحشت در لانه سیاه، زمانی با شکایت تعدادی از اغفال شدگان یک زن جوان در شبکه اجتماعی تانگو فاش شد که نیروهای کلانتری میرزا کوچک خان مشهد با صدور دستورات ویژه قضایی این باند خطرناک شکنجه و اخاذی از مردان را متلاشی کردند.

دختر جوان که با سوءاستفاده از اعتماد مدیر شرکت، ماه‌ها از حساب او دزدی می‌کرد، پس از به جیب زدن چندین میلیون دستش رو شد.

دختر جوانی با همدستی دختر دیگری در پوشش دوستی با دو پسر جوان با طراحی نقشه‌ زورگیری با کمک سه جوان قوی هیکل دست به سرقت زدند. پلیس موفق شد پس از چند روز تحقیقات پرده از این سناریوی دزدی بردارد.