دوات آنلاین-"سه ضربه زدم.فقط سه ضربه."هدی اشک میریزد و اعتراف میکند. او شوهرش را کشته است؛فجیع و بیرحمانه:"از دستش خسته شده بودم اذیتم میکرد مشروب میخورد و از خود بیخود میشد بعد بدرفتاری میکرد.دیگر طاقت نیاوردم."
هدی که توسط کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شده است برای قتل شوهرش از پیش نقشه کشید و ابتدا او را با قرصهای خواباور بیهوش کرد و سپس با ضربات کلنگ به قتل رساند.
اکثر زنانی که به اتهام قتل در زندان هستند ،شوهر خود را هدف خشونتشان قرار دادهاند و در واقع همسرکشی رایجترین جنایت زنانه محسوب میشود.
"زهرا-الف"زن دیگری است که او نیز شوهرش را کشته و پروندهاش در مراجع قضایی تهران در حال رسیدگی است.
او میگوید:"چند بار به فکرم رسید طلاق بگیرم اما نتوانستم این کار را انجام بدهم هم شوهرم راضی به جدایی نبود و هم اینکه خانواده خودم مخالفت میکردند.روز حادثه دوباره با شوهرم دعوایم شد او شروع به کتک زدنم کرد چاقویی روی زمین بود که داشتم با ان سبزی خرد میکردم ان را به طرفش گرفتم تا بترسد و عقب برود اما نفهمیدم چه شد که چاقو در بدنش فرو رفت."
اگرچه هدی و زهرا خودشان دست به قتل زدهاند ،در بیشتر موارد زنان فقط پشت پرده جنایتها میایستند و اجرای سناریوی خونینی را که طراحی کردهاند تماشا میکنند.آنان نقش اصلی را در این سناریو به مردانی اجیر یا اغفال شده ،میسپارند.
زنی که در استان سیستان و بلوچستان شوهرش را به قتل رسانده،در اعترافات خود گفته است:"از رفتارهای شوهرم ذله شده بودم او بداخلاق بود و مرتب کتکم میزد و من چارهای جز سکوت نداشتم تا اینکه پسری به خواستگاری خواهرم امد او عاشق خواهرم بود و میگفت اصلا نمیتواند زندگی بدون او را تحمل کند ولی من با ازدواجشان مخالفت و کاری کردم ان پسر تقریبا ناامید شود خواستگار خواهرم حاضر بود هر شرطی را قبول کند تا من از مخالفت دست بردارم درنهایت شرط خودم را گفتم و توضیح دادم باید شوهرم را بکشد تا بتواند به خواستهاش برسد ان پسر هم قبول کرد و روز حادثه به خانه ما امد و بعد از کشتن شوهرم با چاقو فرار کرد بعد من با پلیس تماس گرفتم و به دروغ گفتم دو سارق که نقاب به صورت داشتند وارد خانهمان شدند و بعد از قتل فرار کردند."
"نرگس-ب"زن دیگری است که نقشه قتل شوهرش را طراحی و با کمک مرد دیگری اجرا کرد او اگرچه اکنون اتهامش را رد میکند و منکر دست داشتن در جنایت میشود،بعد از دستگیری توسط کارآگاهان پلیس آگاهی شهریار در اعترافات اولیهاش گفته بود:"چون با شوهرم اختلاف داشتم به زنی که از دوستانم بود و ضع مالی خوبی نداشت گفتم حاضر هستم برای کشتن مردی که مزاحمم میشود پول خوبی بدهم ان زن هم با شوهرش صحبت کرد و بالاخره قرار شد آن مرد قتل را انجام بدهد البته او در جریان کار متوجه شد هدف اصلی شوهر من است اما باز هم مخالفتی نکرد من دو میلیون تومان به وی پرداخت کردم و قرار شد بعد از اتمام کار چهار میلیون تومان دیگر هم بدهم روز حادثه ان مرد شوهرم را به بهانهای به خارج از شهر کشاند و با شلیک گلوله کشت."
این فقط شوهران نیستند که قربانی جنایتهای زنانه میشود و گاه خشم افسارگسیخته زنان متوجه فرزندانشان میشود. بنا به آمار بعد از ناپدری و پدر،مادران بیشترین سهم را در قتل کودکان دارند.
"معصومه"زنی 21 ساله است که دختر دو ساله خود را به قتل رسانده و جنازه او را مخفیانه دفن کرده بود.راز این زن زمانی فاش شد که با مراجعه به پلیس ادعا کرد کودکش مفقود شده است.معصومه میگوید:"من از شوهرم جدا شدهام و خودم توانایی نگهداری از فاطمه را نداشتم برای همین به شوهرم گفتم او بچه را پیش خودش ببرد اما قبول نکرد روز حادثه بچه را پیش پدرش بردم تا شاید بتوانم فاطمه را همانجا بگذارم اما همسر سابقم باز هم قوبل نکرد بچه را نگه دارد وقتی در خیابان بودیم فاطمه شروع به گریه و زاری کرد یک لحظه کنترل خودم را از دست دادم و چند ضربه محکم به سر و صورتش زدم و بعد فهمیدم او نفس نمیکشد بعد از ان جنازه را به شهر خودمان در شمال کشور بردم و در قبرستانی متروک دفن کردم بعد دوباره به تهران برگشتم و مدعی شدم فرزندم گم شده است."
زن دیگری که در تهران پسر دبستانی خود را به قتل رسانده است،توضیح میدهد:"آن روز پسرم به مدرسه نرفته بود من هم اعصابم به هم ریخته بود وتحمل هیچ سر و صدایی را نداشتم از بازیها و شیطنتهای پسرم کلافه شدم و بعد نفهمیدم چه طور شد که او را به اتاق خواب بردم و رختخوابها را رویش ریختم و مدتی بعد متوجه شدم پسرم خفه شده است بعد با شوهرم تماس گرفتم و گفتم پسرمان بدحال شده و سریع خودش را برساند ما با هم پسرم را به بیمارستان بردیم و انجا گفتند دیگر کاری نمیشود ،کرد."
"اعظم"زنی از ساکنان استان اردبیل است که به اتهام قتل در زندان به سر میبرد.او میگوید:"شوهرم از زن اولش جدا شده بود و با پسر چهار سالهاش زندگی میکرد وقتی ما ازدواج کردیم چارهای نداشتم جز اینکه ان بچه را هم تحمل کنم بعد از مدتی اختلافات من و شوهرم شروع شد و برای انتقام گرفتن از او بچهاش را کشتم بعد هم فرار کردم.میخواستم از کشور خارج شوم که گیر افتادم."
جنایتهای زنانه انواع دیگری هم دارد اما اکثر آنها خانوادگی است."سحر"دختر جوانی است که به اتهام قتل پدرش به قصاص محکوم شده است.او میگوید:"پدرم با ازدواج من مخالف بود و هیچ دلیل منطقی هم نداشت میدانستم مادرم هم با پدرم مشکل و اختلاف دارد برای همین به او پیشنهاد دادم پدرم را بکشیم و او هم قبول کرد روز حادثه در غذای پدرم داروی خواباور ریختیم و بعد مادرم چهار شربه و من 41 ضربه به پدرم زدم و او را کشتیم."
"مونا"نیز در استان فارس خواهرش را به قتل رسانده است.او توضیح میدهد:"فهمیده بودم خواهرم با پسری غریبه رابطه دارد چند بار به او تذکر داده بودم اما توجهی نکرده بود برای همین هم تصمیم گرفتم او را بکشم چون خواهرم آبروی خانوادگی ما را به باد داده بود و باید به سزای عملش میرسید."
هرچند آمار دقیقی از نسبت مردان قاتل به زنان جنایتکار وجود ندارد،مروری ساده بر اخبار منتشر شده و پروندههایی که در اختیار محاکم قضایی قرار میگیرد،نشان دهنده ان است که هنوز امار قتلهای به وقوع پیوسته توسط زنان اندک و ناچیز است اما با ریشهیابی همین جنایتها و موشکافی پروندههای موجود میتوان عوامل زمینهساز در جنایتهای زنان را تشخیص داد و برای رفع و از بین بردن آنها اقدام کرد.
زنان قاتل در جهان
جنایتهای زنانه در همه کشورهای جهان دیده میشود.زنی 43 ساله که دو کودک 11 ماهه و 5 ساله خود را در اسپانیا کشته است بعد از دستگیری در اعترافاتش گفت:" شوهرم به زندان افتاد و من ميترسيدم دادگاه به خاطر وضعيت ماليام بچهها را از من بگيرد برای همین تصميم به قتل آنها گرفتم. من عاشق بچههایم بودم و نميخواستم از آنها دورشوم."
زنی 28 ساله نیز در آلمان پنجقلوهایش را دقایقی بعد از تولد کشت.او بعد از دستگیری به پلیس گفت:"من دو بچه دیگر هم دارم و فکر کردم کردم از عهده تامین مخارج پنجقلوها برنمیآیم به همین دلیل قبل از آن که همسرم از موضوع مطلع شود آنان را به قتل رساندم."
زن جوانی نیز که در تگزاس آمریکا مردی را به قتل رسانده است،میگوید:"من با این مرد دوست بودم و مدتی طولانی با هم زندگی میکردیم اما این اواخر دچار اختلاف شده بودیم و احساس میکردم وقت ان رسیده است تا هرچه زودتر از هم جدا شویم ولی او قبول نمیکرد رفتارهایش برایم آزاردهنده بود برای همین شب حادثه بعد از جرو بحثی مفصل با کلتی که برای خودش بود و ان را در کشو اتاق خواب میگذاشت وی را به قتل رساندم.بعد هم به پلیس تلفن زدم و موضوع را گفتم من زمان قتل واقعا شوکه بودم و نمیفهمیدم چه کار میکنم."
مثلث فرد، خانواده و جامعه
کاظم بیرجندی-آسیبشناس اجتماعی
هرگز نمیتوان به این سوال که زنان چرا دست به قتل میزنند پاسخی دقیق و قطعی داد چرا که به تعداد انسانهای روی زمین ،شرایط متنوع ،انگیزههای متفاوت و بسترهای رفتاری گوناگون وجود دارد.
به عبارتی آنطور که نقل شده همه ادمیان به هم شبیه هستند چراکه ویژگیهای مشترکی دارند.برخی از آدمها فقط به هم شبیه هستند چون شرایط یکسانی را تجربه کردهاند و هیچ انسانی به دیگری شبیه نیست زیرا هر شخصی اوضاع خانوادگی،فردی و ...منحصر به فردی دارد.
با این وجود میتوان با تقسیمبندی کلیتری به این سوال جواب داد.زنان به دلیل شرایط روحی و روانی و همچنین توان جسمانی خود معمولا کمتر به رفتارهای خشونتامیز میاندیشند یا لااقل میتوان گفت کمتر دست به چنین اعمالی میزنند بنابراین وقتی چنین رفتاری از زنی سر میزند سه ریشه اصلی دارد.یکی از انها شرایط روانی فرد است تجربه نشان داده بسیاری از زنان از انواع اختلالات شخصیتی رنج میبرند البته شاید میزان اختلا آنها به حد جنون نباشد اما همان مقدار از بیماری در عملکرد انها تاثیر داشته است.
دلیل دوم به خانواده باز میگردد معمولا زنانی دست به رفتارهای خشن میزنند که در خانواده از حقوق طبیعی خود محروم شدهاند و این اتفاق را بیش از همه در خانوادههای مردسالار شاهد هستیم این زنان چون نمیتوانند برای خواستههای خود پاسخی مناسب پیدا کنند و همیشه سرکوب شده و به انان فهمانده شده است حقی برای اعتراض یا مطالبه خواستهشان ندارند به تدریج به سمتی میروند که با حرکتی تکانهای و انفجاری خود را از قید و بندهای خلاف منطق و حتی قانون و عرف خلاص کنند.
دلیل سوم هم بیشک اجتماعی است.اگر در جامعه امکانات لازم مهیا باشد تا زنان بتوانند حقوق خود را پیگیری کنند و تحت حمایت قرار بگیرند،امار این قتلها کم میشود.از طرفی جامعه وظیفه دارد شهروندان را برای زندگی اجتماعی و خانوادگی اماده کند و مهارتهای لازم را به انها یاد بدهد این کار از طریق رسانههای جمعی انجام میشود و به نظر میرسد کمکاریهایی در این حوزه انجام شده است.
اختلالات روانی در زنان قاتل
عاطفه کشاورزی-روانشناس
هر قتلی را در دو زیرگروه اتفاقی یا با سبقتصمیم میتوان جای داد.در این بین زنان به غیر از موارد فرزندکشی غالبا با تصمیم قبلی دست به جنایت میزنند و کمتر شاهد قتلهای اتفاقی توسط آنان هستیم همین موضوع نشان میدهد آنها قبل از اجرای قتل ،مدتهای طولانی به این موضوع اندیشیدهاند و پیش از ان نیز برای از بین بردن مشکلات خود راههای دیگر را سنجیده اما به نتیجه نرسیدهاند.
بنابراین زنان معمولا در شرایطی دست به قتل میزنند که فشارهای شدید عصبی به اختلال رفتاری در انان منجر شده است.خشم افسارگسیخته را در بسیاری از این زنان میتوان تشخیص داد آنان به محض ارتکاب جنایت و تخلیه هیجان خود احساس گناه و پشیمانی میکنند همین نشان میدهد رفتار آنها در تفکری ناسالم ریشه دارد که خود ان ناشی از شرایطی است که به فرد تحمیل شده است.در بسیاری از موارد وقتی زنان دچار اضطرابهای شدید،بدبینی،پرخاشگری،اختلال در خواب،احساس نارضایتی از خود و...میشوند اگر به موقع نزد روانپزشک و روانشناس مراجعه کنند مشکل آنها کنترل و درمان میشود و هرگز کار به ارتکاب قتل نمیرسد اما متاسفانه فرهنگ کمک گرفتن از رواندرمانگر در کشور ما هنوز ان طور که باید و شاید جا نیفتاده است.
مورد بعدی وقوع فرزندکشی است اکثر مادران قاتل بدون برنامهریزی قبلی و تحت تاثیر هیجانی کنترل نشده فرزند خود را به قتل میرسانند که چنین رفتاری نیز از همان اختلالات روانی نشات میگیرد و میتوان آن را پیش از وقوع حادثهای غیرقابل جبران درمان کرد.باید توجه داشت منظور از این تحلیل این نیست که چنین زنانی حتما بیمار روانی هستند بلکه مقصود این است که اکثر قریب به اتفاق انان به صورت طیفی از درجاتی از اختلال برخوردارند. از سوی دیگر بسیاری از شوهرکشیها در پی مشکلات طولانی مدت خانوادگی به وقوع می پیوندد که با "زوجدرمانی"میتوان بسیاری از این مشکلات را حل کرد و اگر هم راه چارهای برای حفظ زندگی مشترک وجود نداشته باشد مشاور میتواند در فرآیند طلاق به زوجین کمک کند تا چنین حوادثی رخ ندهد.
همذات پنداری با قاتل
سعید فخریان-حقوقدان
قانونگذار دو مبحث مهم را پیش بینی کرده است که به آنها علل موجهه جرم و علل رافع مسئولیت کیفری گفته میشود در علل موجهه جرم مواردی را ذکر کرده که در آن شرایط اگر فردی اعم از زن یا مرد مرتکب قتل شود مجازات قصاص از او ساقط میشود دفاع مشروع یکی از علل موجهه است که ما قبلا هم زنان متهم به قتلی را داشتهایم که در دفاع از ناموس خود مرتکب قتل شدند اما چون شرایط دفاع مشروع را که البته سخت و پیچیده است ،داشتند ،حکم برائت گرفتند.
به عنوان نمونه دختری به نام نازنین در منطقهای خارج از شهر کرج توسط چند پسر ربوده شده بود و در آستانه تعرض قرار داشت که یکی از ان مهاجمان را کشت و عمل وی دفاع مشروع تشخیص داده شد.البته دفاع مشروع وقتی معنی پیدا میکند که جان و ناموس فرد در خطر باشد و امکان فرار یا توسل به قوای دولتی وجود نداشته باشد از سویی دفاع باید متناسب با حمله باشد.درخصوص علل رافع مسئولیت کیفری هم قانونگذار در ماده 51 آورده است جنون به هر درجه که باشد رافع مسئولیت کیفری است البته جنون با بیماری روانی متفاوت و تشخیص ابتلا به جنون برعهده پزشکی قانونی است.
به عنوان نمونه زنی در یکی از شهرهای شمالی کشور فرزند خود را به قتل رسانده و معلوم شده بود وی دچار جنون است و تحت تاثیر توهم دست به این جنایت زده است به همین خاطر تبرئه شد.قتل در خواب نیز از دیگر مواردی است که رافع مسئولیت کیفری محسوب میشود.
به غیر از موارد ذکر شده هر قتلی که رخ بدهد و قاتل هر جنسیت و انگیزهای که داشته باشد و چه با تصمیم قبلی و چون بدون سبق تصمیم چنین عملی را انجام داده باشد ،عمد محسوب میشود و قانونگذار هیچ تفاوتی بین زنی که در استیصال مرتکب جنایت می شود یا فردی که برای زیادهخواهی دیگرکشی انجام میدهد قائل نشده است البته قانون چارهای جز داشتن نگاهی یکسان با تمام مجرمان ندارد و اگر غیر از این باشد دیگر نمیتوان عدالت کیفری را اجرا کرد اما از منظری دیگر وقتی پرونده زنان متهم به قتل را بررسی میکنیم میبینیم احساس دلسوزی نسبت به این زنان بیشتر است زیرا انگیزههای ارتکاب جرم در آنها برای ما قابل فهم است و معمولا این جمله به زبان میآید که اگر ما هم جای قاتل بودیم شاید همین کار را میکردیم اما هرگز این نوع نگاه را نباید با طرز تلقی قانون از عمل مجرمانه اشتباه گرفت.
البته این را هم باید گفت که اگرچه قانون به انگیزه قتل توجهی ندارد انگیزه در تصمیمگیری اولیای دم مقتول بسیار مهم است و در بسیاری از موارد دیده شده اولیای دم قربانی وقتی شرایط متهم را فهمیده و از جزییات اگاه شده از درخواست قصاص صرفنظر کردهاند.
12jav.net