چه کسی ولیعهد ناصرالدین شاه شد؛ زندگینامه مظفرالدین شاه
مظفرالدین میرزا فرزند ناصرالدین شاه قاجار و شکوه السلطنته بعد از مرگ پدرش به سلطنت رسید. با زندگینامه او آشنا شوید.
دوات آنلاین -در سریال جیران هستیم زنان درباره برای رسیدن فرزندشان به ولیعهدی ناصرالدین شاه در تلاش هستند و همه علیه یکدیگر توطئه می کنند اما در نهایت مظفرالدین، فرزند شکوه السطنته جانشین ناصرالدین شاه شد البته ئیش از او سه برادر ناتنی اش به ولیعهدی رسیدند اما فرصت پادشاهی پیدا نکردند.
ولیعهدهای ناصرالدین شاه
اولین ولیعهد ناصرالدین شاه، سلطان محمود میرزا نام داشت که در سن کم و در روز ۲۵ جمادیالثانی ۱۲۶۵ درگذشت. بعد از او معینالدین میرزا به ولایت عهدی برگزیده شد که او نیز قبل از پدر خود و در تاریخ ۲ ربیعالاول ۱۲۷۳ فوت شد.
ناصرالدین شاه سپس فرزند دیگرش محمد قاسم میرزا را برای جانشینی خود تعیین کرد اما ویلعهد سوم نیز در سن کم و قبل از پدرش در سال ۱۲۷۴ درگذشت. به این ترتیب موضوع تعیین ولیعهد در درباره ناصرالیدن شاه پیچیده شد. بزرگترین پسر زنده ناصر، مسعود میرزا ظلالسطان نام داشت که فرزند عفت السلطنه بود اما مادر او از ایل قاجار نبود و به همین دلیل امکان منصوب شدن به این سمت را نداشت به همین دلیل در نهایت ناصرالیدن شاه مظفرالدین میرزا را انتخاب کرد.
شکوه السلطنه، مادر مظفرالدین میرزا
شکوه السلطنه در سال ۱۲۵۲ هجری قمری متولد شد. پدرش فتح الله میرزا شعاع السلطنه پسر سی و ششم فتحعلی شاه قاجار و مادرش شهربانوخانم دختر ابراهیم خان قاجار قوانلو بود. او در دوازده سالگی به عقد ناصرالدین شاه درآمد. حاصل این ازدواج دو فرزند بود، نخست مظفرالدین میرزا که در ۱۴ جمادی الثانی ۱۲۶۹ متولد شد و دیگر دختری به نام زینت الدوله که در نه ماهگی درگذشت.
شکوه السلطنه در ولیعهد شدن فرزندش تأثیر داشت. او از زنان مقتدر دربار ناصرالدین شاه بود و خدمه اندرون او هریک صاحب نفوذ بودند. او گرچه در اندرون ناصری در تهران زندگی میکرد، اما بر امور دربار ولیعهد در تبریز نظارت خاص داشت.
مظفرالدین میرزا در سال ۱۲۷۷ هجری قمری زمانی که چهار ساله بود، به حکومت آذربایجان منصوب شد و یک سال بعد ناصرالدین شاه او را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد اما دوران ولیعهدی مظفرالین شاه حدود 40 سال طول کشید تا اینکه در نهایت پدرش کشته شد و وی به سلطنت رسید.
پادشاهی مظفرالدین شاه
مظفرالدین از کودکی بیمار بود و به نوشته همشهری از همان دوران کودکی که ولیعهد شده بود، اطرافیانی که داشت کارهایش را انجام میدادند و برایش تعیین تکلیف میکردند.
بیشتر بخوانید: نامههای عاشقانه ناصرالدین شاه به سوگلی اش
میگویند که در زمانه پادشاهی مظفرالدین، اوضاع حتی از زمان پدرش هم بدتر شد و هیرمند و بخشهایی از جنوب خلیج فارس و بخشهایی از شمال غرب ایران و بخشهایی از بلوچستان و... هم از ایران جدا شد. البته نقلهای دیگری هم دربارهاش وجود دارد، مثل اینکه با وجود قاطعیتی که نداشت برای جمع و جور کردن مملکت، ولی کمی بهنظر دمکرات میرسید. مخبرالسلطنه دربارهاش میگوید:«مظفرالدینشاه مزاجاً دمکرات بود، روزی مرا به فرحآباد خواست، رفتم، در ایوان راه میرفت. جز سیدبحرینی کسی نبود. نوبتی به من نزدیک شدند. آهسته سؤال فرمودند ژاپن مجلس دارد؟ عرض کردم هشت سال است...».
وقتی که درخواست روحانیون و مردم و کسبه و... برای مشروطه و عدالتخانه بالا رفت، مظفرالدین شاه خبری از ماجرا و اعتراضها نداشت. تا اینکه انگلیسیها به گوشش رساندند که چه خبر است. او هم 14مرداد 1285فرمان مشروطیت را امضا کرد. البته رفتوآمدی هم داشت تا کاملتر شود. در نهایت وقتی که تکلیف مشروطیت مشخص شد، 10روز بعدش شاه بیمار فوت کرد. او از کودکی درگیر بیماریهای خونی و کلیوی بود و وقتی که شاه شد، گفتند بیشتر از 4 سال عمر نمیکند؛ هرچند که یک دهه سلطنت او به طول انجامید؛ شاهی که اینقدر مملکت برایش مهم نبود که وقتی میخواست به سفرهای چند ماهه به اروپا برود، اطرافیانش به مسئولان گمرک فشار میآوردند که درآمد را بیشتر کنید که شاه قصد سفر دارد و پولی نداریم. جالب اینکه گروهی بهشدت علاقهمندند که شاه بیمار چند روزی دیرتر بمیرد، گروهی هم تعمدا پزشکها را کم کرده بودند که زودتر بمیرد. اما چرا؟ چون قانون اساسی مشروطه در حال نگارش بود و اگر شاه زودتر میمرد، معلوم نبود نفر بعدی موافق باشد و دوباره در این مسیر قدم بگذارد یا نه.
میگویند تنها کار درست و حسابی که او انجام داده، همین روی خوش نشان دادن به مشروطیت و تأسیس عدالتخانه بوده، وگرنه شاهی که فردی «سادهلوح، سهلالقبول، متلونالمزاج، مسخره و مضحکهپسند» بوده را چطور میتوان یاد کرد؟ کلا وضع دربار او دستکمی از وضع سرزمین خیالی برره در سریالهای مهران مدیری نداشت. مظفرالدین شاه سه باری هم به اروپا سفر کرد؛ هر بار هم چند ماهی مملکت را به حال خودش رها کرد و رفت که ببیند اوضاع چطور است. حتی سینما را هم برای نخستین بار به ایران آورد.
شاید بتوان گفت مظفرالدین شاه در زمانه خوبی شاه ایران نشد. از یک طرف آشنایی ایران با تفکرات عصر روشنگری و انقلاب صنعتی در اروپا و از سوی دیگر خباثت روس و انگلیس در ایران و اعطای امتیازات فراوان به آنها و... باعث شده بود تا اتفاقاتی خارج از اختیار او رخ بدهد. تا اینکه دستور تأسیس عدالتخانه را هم صادر کرد بدین منوال:«جناب اشرف اتابک اعظم، چنان که مکرر این نیت خودمان را اظهار فرمودهایم، ترتیب و تاسیس عدالتخانه دولتی برای اجرای احکام شرع مطاع و آسایش رعیت از هر مقصود مهمی واجبتر است، بالصراحه مقرر میفرماییم برای اجرای این نیت مقدس قانون معدلت اسلامیه که عبارت از تعیین حدود و اجرای احکام شریعت مطهره است باید در تمام ممالک محروسه ایران عاجلاً دایر شود، بر وجهی که میان هیچیک از طبقات رعیت فرقی گذاشته نشود و در اجرای عدل و سیاسات بهطوری که در نظامنامه این قانون اشاره خواهیم کرد، ملاحظه اشخاص و طرفداریهای بیوجه قطعاً و جداً ممنوع باشد...».
12jav.net