دروغ بزرگ مرد همسایه در ماجرای زن گمشده

دوات آنلاین -مردی که مدعی شده بود همسایه‌اش ۱۱‌سال قبل در جریان قتل زنی ۲۲‌ساله نقش داشته اعتراف کرده است برای انتقام از وی دست به این کار زده بود.

به نوشته روزنامه جوان، چندی قبل مردی با پلیس تهران تماس گرفت و مدعی شد ۱۱‌سال قبل شاهد قتل زن جوانی بوده و الان تصمیم گرفته راز جنایت را بر ملا کند.

وی گفت: اسفند‌ ماه‌ سال‌۸۹ در همسایگی مرد شروری به نام شاهرخ در جنوب تهران زندگی می‌کردم که همه اهالی محل از او حساب می‌بردند. یکی از شب‌های اسفند پشت پنجره خانه‌ام بودم که صحنه عجیبی را دیدم. آن شب شاهرخ همراه تعدادی از دوستانش در حال حمل جسم پتو پیچ بودند که ناگهان قسمتی از پتو کنار رفت و صورت خون‌آلود زن جوانی از زیر پتو بیرون آمد. در حالی که شوکه شده ‌بودم با گوش‌های خودم شنیدم که شاهرخ به دوستانش گفت جسد آزاده را در روستایی که نامش را هم به زبان آورد دفن کنید. آزاده همسر صیغه‌ای یکی از دوستان شاهرخ بود. من تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس خبر دهم، اما از شاهرخ می‌ترسیدم. در این مدت عذاب وجدان رهایم نکرد تا اینکه محل زندگی‌ام را تغییر دادم و تصمیم گرفتم این راز را بر ملا کنم.

تحقیقات جنایی

پس از طرح این ادعا کارآگاهان پلیس‌آگاهی به دستور قاضی مصطفی واحدی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران برای بررسی موضوع وارد عمل شدند.

تحقیقات مأموران نشان داد ۱۶‌اسفند‌سال‌۸۹ پرونده گم‌شدن آزاده ۲۲‌ساله در اداره پلیس تشکیل شده‌است، اما مأموران هیچ ردی از او پیدا نکرده‌بودند. بررسی پرونده نشان داد شاهرخ در آن زمان یکی از مظنونان حادثه بوده که دستگیر شد، اما به خاطر اینکه جرمش اثبات نشده‌است آزاد می‌شود. بدین ترتیب مأموران پلیس دوباره شاهرخ را بازداشت کرده و مورد بازجویی قرار دادند.

وی جرم خود را انکار کرد و گفت: آزاده، همسر صیغه‌ای دوستم بهرام بود و گاهی هم همراه شوهر صیغه‌ای‌اش برای مصرف مواد به خانه‌ام می‌آمد. همان ۱۱‌سال قبل من در تحقیقات گفتم که از سرنوشت آزاده بی‌خبر هستم و الان هم خبری از او ندارم. مأموران همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه راهی روستای مورد نظر شدند، اما هیچ ردی از محل دفن آزاده پیدا نکردند. بررسی‌های بعدی هم نشان داد شاهرخ بی‌گناه است.

بدین ترتیب کارآگاهان جنایی مردی راکه با پلیس تماس گرفته بود، بازداشت کردند. وی پس از انتقال به اداره پلیس گفت: من دروغ گفتم، چون از شاهرخ کینه به دل داشتم و می‌خواستم با طرح این ادعا از او انتقام بگیرم.

وی ادامه داد: شاهرخ در همسایگی ما زندگی می‌کرد و گردن کلفت محله بود و همیشه به من زور می‌گفت. چند باری از من پول قرض گرفت، اما پس نداد. او همیشه به بهانه‌های مختلف با من و فرزندانم درگیر می‌شد و حتی به جای پارک خودروام گیر می‌داد و می‌گفت حق ندارم خودروام را در آن محل پارک کنم. آزار و اذیت شاهرخ تمامی نداشت تا اینکه خانه‌ام را از آن محل به محل دیگری انتقال دادم. از او کینه به دل داشتم و دنبال انتقام بودم که متوجه شدم ۱۰‌سال قبل همسر صیغه‌ای یکی از دوستانش ناپدید شده است و مأموران هم به او مشکوک بودند. به همین دلیل برای او پاپوش درست کردم و می‌خواستم با این نقشه از او انتقام بگیرم، در صورتی که من هیچ زمانی ندیدم شاهرخ یا دوستانش جسد آزاده را از خانه بیرون ببرند.

در حالی که تحقیقات همچنان برای یافتن ردی از زن جوان ادامه دارد، مأموران پلیس شاهرخ را آزاد کردند.