مسعود شجاعی در تراکتور ماندنی است یا رفتنی
آنچه عادت همیشگی زنوزی است و هیچ حیرتی را موجب نمیشود، عوض کردن و تغییر مربیان در یک چشم بر هم زدن و ارجح شمردن «لحظه» و «روز» بر منافع ماندگار و مصلحتهای درازمدت در این روند است.
دوات آنلاین -حالا که شجاعی در پنج بازی فقط یک باخت داشته و تیم را از نیمه دوم جدول تا چهار رتبه اول آن بالا کشیده، برخی به این باور و احتمال رسیدهاند که شاید زنوزی نه چندان پرثبات، عجلهای برای انتصاب مجدد الهامی به خرج ندهد و همچنان از شجاعی بهره گیرد
ایران ورزشی نوشت: محمدرضا زنوزی را باید عجیبترین مالک و مدیر در فوتبال باشگاهی ایران دانست و کاملاً مشخص است که نمیداند چه میکند. نگاهی ولو گذرا به روال و روند انتخاب مربیان تراکتور از جانب وی طی سالیان اخیر نشانگر مسأله فوق و تأییدی بر این فرضیه است که زنوزی بر طبق لحظه و شرایط روز اقدام میکند و نه مصلحت تیمش را میبیند و نه نظرات شخصی بعضی اطرافیان و بازیگرانش را مبنا قرار میدهد. برای وی حتی نتایج حاصله تیمش نیز چندان شرط نیست وگرنه محمد تقوی را در عین موفقیت کنار نمیگذاشت و جورج لیکنز بلژیکی را بر او ارجح نمیدانست و امسال علیرضا منصوریان را هم فقط شش هفته حفظ نمیکرد.
ظاهر قضیه این است که زنوزی فقط زمانی اقدام به انتخاب مسعود شجاعی به عنوان سرمربی موقتی تراکتور کرد که از بازگرداندن سریع «ساکت الهامی» ناامید شد. الهامی به سبب آنچه در جریان مسابقه فینال جام حذفی فصل گذشته مقابل استقلال تهران روی داد (و پس از اخراج شدنش از لب خط) به مدت شش ماه محروم شده بود و زنوزی بدون توجه به این مسأله پس از خلع منصوریان دستور بازگشت سریع الهامی را صادر کرده بود.
وقتی او مطلع شد که به سبب تمام نشدن محرومیت فوق حق استفاده از الهامی را ندارد، تصمیم خود را ناچاراً وتو کرد و از شجاعی کاپیتان تراکتور خواست که تا زمان اتمام حاشیهنشینی اجباری الهامی تیم را هدایت کند اما حالا که شجاعی در پنج بازی فقط یک باخت داشته و تیم را از نیمه دوم جدول تا چهار رتبه اول آن بالا کشیده، برخی به این باور و احتمال رسیدهاند که شاید زنوزی نه چندان پرثبات، عجلهای برای انتصاب مجدد الهامی به خرج ندهد و همچنان از شجاعی بهره گیرد.
خوب و بد برای «او» چیست؟
غیرقابل پیشبینی بودن، همانطور که سطور فوق و نگاهی به اتفاقات چند سال اخیر تراکتور نشان میدهد، اولین و مهمترین ویژگی زنوزی بوده است. او البته با هر انتصابی دست به کاری عجیب زده و گزینشهایش اغلب غیرعقلایی و کمدوام بودهاند اما در همین چارچوب نیز نمیتوان حدس زد در ته فکر او برای تعیین مربیان بعدی سرخهای تبریزی چه میگذرد و اصولاً خوب و بد برای او چیست.
اگر مربیان خارجی از نظر وی خوباند، چرا کمترین زمان را به جان توشاک ولزی و مصطفی دنیزلی ترکیهای داد و اگر تونی اولیویرای پرتغالی در حالت نیمهبازنشستگی بهسر میبرد (که قطعاً چنین بود) به چه سبب وی را به تبریز بازگرداند و زمانی که او را آورد، چرا پای وی نماند تا او که سابقه به قهرمانی رساندن تراکتور در جام حذفی را داشت و این تیم را تا چند سانتیمتری قهرمانی در لیگ (چهاردهم) نیز به پیش رانده بود، برای ادامه حضور در تبریز و کامل کردن مأموریتاش دلگرم شود؟
حاکمیت لحظه و روز
آنچه عادت همیشگی زنوزی است و هیچ حیرتی را موجب نمیشود، عوض کردن و تغییر مربیان در یک چشم بر هم زدن و ارجح شمردن «لحظه» و «روز» بر منافع ماندگار و مصلحتهای درازمدت در این روند است. هنوز کسی متوجه نشده که اگر لیکنز خوب بود، چرا زنوزی عذرش را خواست و این را هم نمیتوان فهمید که آیا فقط شش هفته برای تشخیص میزان توفیق منصوریان در این فصل کافی بوده است و آن هم در شرایطی که تیمهای تحت هدایت این مربی معمولاً دیر به راه میافتند و در نیم فصل دوم فروغی بیشتر از نیم فصل اول دارند.
امروز این نکته هم مشخص نیست که منصوریان پس از ناکامی پر سر و صدایش در استقلال تا چه میزان در ذوبآهن احیا شده بود که زنوزی به این نتیجه رسید وی میتواند اسباب تجلی دوباره تراکتور در لیگ بیستم هم بشود. قدر مسلم اینکه زنوزی پایهگذار و شروعکننده استفاده از تونی اولیویرا در تبریز نبود و مربیان نسلهای قبلی این تیم نیز زمانی مصدر کار شدند که افراد دیگری مانند آجرلو مدیرعامل و همهکاره تیم تبریزی بودند و زنوزی فقط از زمانی آمد که این باشگاه از جمع دولتیها و باشگاههای مرتبط با نهادها و ارگانها خارج و تبدیل به باشگاهی خصوصی شد.
در عین حال زنوزی در همین سه، چهار سال چنان دور تسلسل و روند بیربطی را در انتصابهایش لحاظ و اجرا کرده که همگان میپرسند، معیار و ملاک او چیست و چه باید کرد تا از نظر وی یک مربی موفق تلقی شود و اصولاً موفقیت از دیدگاه وی چیست و آیا حداقل حق یک مربی، کار کردن برای یک نیم فصل نیست و آیا زودتر و سریعتر از این میتوان درباره توفیق یا ناکامی یک مربی تصمیمگیری و اعلام رأی کرد؟
هر چیزی جز نگاهی علمی
کارنامهای که بر اثر عدم رعایت واقعیتهای فوق برای زنوزی شکل گرفته، بیش از 10 بار تعویض مربی در مدتی سه، چهار ساله است و چون تمامی انتصابهای زنوزی طی این مدت از سلایق شخصی خود او نشأت گرفته، نمیتوان سایرین را در این زمینه مقصر دانست و او را مجری آرای مثلاً مدیر فنی و سایر سران باشگاه دانست.
سرانی که مثل مربیان ماندگاری نداشته و معمولاً سریعاً رفتهاند و در نهایت فقط زنوزی مانده است و مربیانی که نمیدانند برای جلب نظر موافق این مالک و مدیر «غیروابسته به مشاوران» چه باید کرد. تنها چیزی که فراروی پرشورهای تبریزی قرار دارد، آیندهای کوتاه مدت و غیر روشن و مبتنی بر هر واقعهای الا نگاهی علمی است. چیزهایی که وقتی سرمایههای شخصی شرط و وسیله تصاحب و اداره تیمهای باشگاهی ما قرار میگیرد، حق مسلم مدیران به شمار میآید و آنها چنان پولدارند که حتی از متضرر شدنهای مکرر باکی ندارند و قادر به پرداخت جریمههای سنگین به معروفترین مربیان «به سرعت برکنار شده» هم هستند اما به همان سرعت و روال، مستعد و آماده تبدیل شدن به قربانیان بعدی ماجراهای نافرجام خصوصیسازی فوتبال هم نشان میدهند.
12jav.net