قتل مرد قناد برای سرقت میلیاردی
3 مرد و زن برای سرقت از مرد قناد نقشه کشیدند و در نهایت او را از پا درآوردند.
دوات آنلاین -مردی که برای تعمیر یخچال خانهاش با تعمیرکاری در فضای مجازی تماس گرفت نمیدانست که پای او و همسرش به پرونده قتل قناد سالخورده باز میشود.
به نوشته روزنامه جوان، روز سی و یکم شهریورماه امسال زن جوانی به اداره پلیس تهران رفت و از ناپدید شدن پدر ۸۵سالهاش خبر داد. شاکی گفت: پدرم قناد است و در خانهای در یکی از خیابانهای شرقی تهران به تنهایی زندگی میکند. چند خواهر و برادرم خارج از ایران اقامت دارند و من هم ساکن کرج هستم. معمولاً هر چند وقت یکبار به خانه پدرم میآیم. امروز چند بار با تلفن همراه پدرم تماس گرفتم، اما جواب نداد. نگران شدم و به تهران آمدم، اما او در خانهاش نبود و کسی هم از او خبر نداشت.
با شکایت زن جوان تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی برای پیدا کردن مرد سالخورده وارد عمل شدند. مأموران پلیس در نخستین گام پس از بررسی محل زندگی مرد قناد دریافتند، پس از گم شدن وی مقدار زیادی طلا، پول سنگهای قیمتی و اموال با ارزشی دیگر که حدود یک میلیارد ارزش دارد از وی سرقت شده است. بررسیهای بعدی نشان داد عاملان سرقت بدون تخریب وارد خانه شده و دست به سرقت زدهاند.
همچنین معلوم شد آخرین بار ساعت۷ بعد از ظهر ۲۶شهریور همسایهها مردی را در حال پیادهروی در نزدیکی خانه پدر شاکی دیدهاند. بررسیهای بعد نشان داد با کارت عابر بانک وی حدود ۷۰میلیون تومان پودرهای بدنسازی، گوشیهای تلفن همراه، لوازم خانگی و وسایل دیگر خریداری شدهاست. همچنین مشخص شد عاملان خرید با کارت ملی مرد گمشده، زن و مرد جوانی هستند که هنگام خرید صورت خود را با ماسک بهداشتی پوشاندهاند.
مأموران پلیس در گام بعدی با بررسی دوربینهای مداربسته موفق شدند چهره زن و مرد جوان را به دست آوردند. یکی از مغازهداران به مأموران گفت که زن و مرد جوان بهروز و مهتاب نام دارند که به مغازه پسری به نام شایان رفت و آمد دارند. شایان وقتی مورد تحقیق قرار گرفت گفت که بهروز در کار خرید و فروش گوشی و عتیقه است و گاهی هم به مغازه او رفت و آمد میکند. مأموران پلیس در ادامه بهروز را دستگیر کردند.
بهروز ابتدا مدعی شد کارت مرد قناد را پیدا کرده و با آن خرید کردهاست، اما در بازجوییهای بعدی ادعای تازهای مطرح کرد و گفت کارت را از مردی به نام فریبرز گرفتهاست. بعد از اینکه فریبرز بازداشت شد گفت که با همدستی بهروز و همسر وی، مرد ۷۰ساله را به قتل رسانده و اموال او را سرقت کردهاند. با اعتراف متهم بهروز و همسر وی به قتل مرده گمشده اعتراف کردند.
سرهنگ مرتضی انصاری، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران گفت: متهمان اعتراف کردند که جسد مرد قناد را در جاده تلو دفن کردهاند که مشخص شد ۲۸شهریور مأموران پلیس در آن محل جسد مرد ناشناسی را کشف و به پزشکی قانونی منتقل کردهاند. پس از این دختر مقتول با حضور در پزشکی قانونی جسد پدرش را شناسایی کرد.
گفت و گو با متهم
*بهروز مقتول را میشناختی؟
نه، من تا روز حادثه اصلاً او را ندیده بودم. دوستم فریبرز او را به من معرفی کرد. واقعیتش فریبرز نقشه سرقت و قتل را طراحی کرد.
*با فریبرز چند سال است که رابطه داری؟
سال قبل یخچالمان خراب شد و نیاز به تعمیر پیدا کرد که از طریق فضای مجازی با فریبرز که در کار تعمیرات وسایل خانه بود آشنا شدم و او برای تعمیر یخچال به خانهام آمد و از آن روز به بعد ما با هم رفت و آمد داشتیم.
*فریبرز گفته که شما پیشنهاد سرقت از خانه مقتول را دادی؟
دروغ میگوید، مدتی قبل من و همسرم مشکل مالی پیدا کردیم و به همین خاطر سراغ فریبرز رفتم و از او خواستم پول قرض بگیرم که به من گفت مرد سالخوردهای را میشناسد که به تنهایی زندگی میکند و وضع مالی خوبی دارد او گفت مرد سالخورده فرزندانش خارج از کشور هستند و کسی از او سراغی نمیگیرد و ما میتوانیم اموال او را سرقت کنیم و او را به قتل برسانیم. وقتی فریبرز پیشنهاد داد قبول کردم.
*درباره روز حادثه توضیح بده.
ساعت۹ شب ۲۶ شهریور ماه بود که همراه فریبرز و همسرم به در خانه قناد رفتیم. فریبرز که او را میشناخت. به دروغ گفت که برای مجلسی نیاز به او داریم و به این بهانه او را سوار خودرو کردیم و به طرف جاده تلو راه افتادیم در میانه راه دهان و دستهای او را بستیم و به زور کارت عابربانک او را گرفته و پس از این در نزدیکی عابربانک توقف کردیم و رمز را امتحان کردیم.
متوجه شدیم حدود ۷۰میلیون تومان داخل کارت پول دارد. بعد مرد سالخورده را با بند کیف خفه کردیم و جسد او را در حوالی جاده تلو رها کردیم. پس از اینکه همسرم را نزدیکی خانهمان پیاده کردیم دوباره به خانه مرد سالخورده بازگشتیم و از آنجا ۷۰گرم طلا ۱۵میلیون تومان پول نقد و مقدار زیادی سنگهای گرانقیمت و جواهرات و وسایل با ارزش دیگر سرقت کردیم.
*فریبرز ادعا کرده که از پولهای سرقتی چیزی گیرش نیامده است؟
بله درست است. من و همسرم به فریبرز گفتیم زمانی که جسدی را در جاده تلو رها کردیم کارت عابربانک او را نیز همان جا گم کردیم، اما ما با کارت عابربانک آن مقدار زیادی وسایل خریدیم و به فریبرز هم چیزی نگفتیم از سوی دیگر طلاها را هم فروختیم، اما به فریبرز گفتیم بهتر است به طلاها دست نزنیم تا آب از آسیاب بیفتد و سعی کردیم کلاه سر او بگذاریم.
*حرف آخر.
خیلی پیشمانم، اما میدانم فایدهای ندارد.
12jav.net