محمد حاتمی در گفتوگو با دوات از تاثیر زندگی شخصی و جامعه، بر آثار شپارد میگوید:
شپارد یک انسان 6 دانگ در هنر بود
شپارد به سربازی میرود و سعی میکند خلبان شود، بعد از آن درس کشاورزی میخواند و در نهایت وارد هنر میشود. بازیگر بسیار خوبی میشود که اسکار میگیرد، فیلمنامه نویسی مطرح میشود و 45 نمایشنامه از خود به جای میگذارد
دوات آنلاین- سم شپارد گرچه چهره شناختهشده جهانی در نمایشنامهنویسی است، اما آثار او کمتر در ایران مورد توجه قرار گرفته است. او در آثارش از خانواده و جامعه تاثیر گرفته؛ خانوادهای که در دوران نوجوانی او از هم پاشیده شده است.
این نویسنده امریکایی 45 نمایشنامه از خودش به جای گذاشته که در ایران شاید 2 یا 3 نمایشنامه ترجمه شده باشند. شپارد نهم مرداد در کنتاکی امریکا از دنیا رفت.
محمد حاتمی بازیگر و کارگردان تئاتر در گفتوگو با دوات درباره ویژگیهای ادبیات شپارد و دلایل مهجور ماندن آثار او در ایران صحبت میکند:
چرا در ایران به آثار ادبیات نمایشی کمتر توجه میشود؟
ما بهطور مستمر ترجمه نداریم. گاهی از یک نویسنده چند نمایشنامه ترجمه شده و بعد کنار گذاشته میشود. البته ترجمه یک بحث است؛ اما برای اینکه نمایشنامهها در جامعه نفوذ کنند، باید روی صحنه بروند تا دیده شوند، چون ما آدمهایی هستیم که کمتر مطالعه میکنیم.
چرا مترجمان کمتر به آثار مشاهیر ادبیات نمایشی جهان توجه می کنند؟
مطالعه در کشور ما کم است به همین جهت بیشتر نویسندگان مطرح دنیا ناشناخته میمانند. در ترجمه نیز یکباره تب ترجمه آثار نویسندهای تند میشود و چند اثر از یک نفر را ترجمه میکنند مثل «نیل سایمون»، اما کسی مثل «سام شپارد» که قطب بزرگی در نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی است، ناشناخته میماند.
کدام مترجمان بیشتر به این قبیل آثار میپردازند؟
در ایران این قبیل نمایشنامهها را «داریوش مهرجویی» یا «آهو خردمند» ترجمه میکنند، مثل کتاب «کودک مدفون».
نمایشنامه «رویای امریکایی» او را نیز «داریوش مهرجویی» با ترجمه خودش اجرا کرد که شاید تنها اجرا از آثار شپارد در ایران باشد.
حدود دو سال پیش «فرخ نعمتی» درباره «کودک مدفون» با من صحبت کرد و گفت که میخواهد این نمایشنامه را اجرا کند. اما به دلیل مشغلههای مختلف هنوز کار انجام نشده است.
فضای کارهای شپارد را چطور ارزیابی میکنید؟
من وقتی آخرین کار خودم را نگاه میکنم میبینم که با فضای درونی ذهن خودم مشابهات دارد. در آثار شپارد هم این مسئله وجود دارد که در نمایشنامههایش از زندگی شخصیاش تاثیر میگیرد؛ چراکه بهطور کلی انسان از جامعه و محیط اطرافش تاثیر و تاثر می گیرد.
خانوادهای که از هم پاشیده، مادری که معلم است، اما عاجز از تربیت فرزندانش است، پدری که قبلا خلبان بوده و بعد الکلی میشود... او تصویر خوبی از خانواده ندارد و به همین دلیل اتفاقا دغدغههای او همه به خانواده بازمیگردد.
او یک انسان معاصر امریکایی است و به نظر من یک ویژگی در کارهای او است که در شعری از «شفیعی کدکنی» هم آن را میخوانیم: «هیچ میدانی چرا چون موج، در گریز از خویشتن پیوسته میکاهم؟ زان که بر این پرده تاریک، این خاموشی نزدیک، آنچه میخوام نمیبینم، وانچه میبینم نمیخواهم».
به اعتقاد من شپارد همواره در زندگی شخصی خود همینطور بوده است.
شپارد به سربازی میرود و سعی میکند خلبان شود، بعد از آن درس کشاورزی میخواند و در نهایت وارد هنر میشود. بازیگر بسیار خوبی میشود که اسکار میگیرد، فیلمنامه نویسی مطرح میشود و 45 نمایشنامه از خود به جای میگذارد که در ایران شاید 2 یا 3 تای آن ها ترجمه شده باشد.
او به موسیقی نیز بسیار اهمیت میدهد، بهویژه موسیقی راک که در آثارش هم دیده میشود. شپارد در حقیقت یک انسان 6 دانگ در هنر بوده است.
12jav.net