گفتوگو با شروین وکیلی، جامعهشناس درباره رفتار ایرانیان با افغانستانیها
نژادپرستی نه؛ شکاف طبقاتی
درحقیقت بسیار تردید دارم رفتار تبعیضآمیز به آن شکلی که ادعا میشود، در اینباره وجود داشته باشد؛ یعنی زمانیکه تمایز رفتار میان یک ایرانی و افغان را میبینیم، شک دارم خارج از دامنه تمایزهایی باشد که میان شهری-روستایی، توانگر- فقیر یا کارفرما-کارگر میبینیم
دوات آنلاین-سال گذشته در نشستی که با حضور صادق زیباکلام، شروین وکیلی و جمعی دیگر از کارشناسان حوزه فرهنگ و تاریخ برگزار شد، صادق زیباکلام بهشدت با انگاره نژادپرستی در برابر افغانها در ایران و اطلاق این عنوان به این نوع رفتارها مخالفت کرد و همه کارشناسان ازجمله شروین وکیلی، جامعهشناس و مدرس دانشگاه بهشدت مخالف چنین توصیفی از چنین فضایی در جامعه بودند. در گفتوگوی پیشرو شروین وکیلی از چرایی مخالفتش میگوید و توضیح میدهد که اگر رفتار ناخوشایندی را با طبقه کارگر و افغانها در جامعه میبینیم، علت را باید در جایی دیگر غیر از نژادپرستی جستوجو کنیم.
شما پیش از این در مقام بررسی وضعیت افغانها در ایران بیان کرده بودید که رفتارهای نامناسب بعضی ایرانیان با این مهاجران نمیتواند نمود نژادپرستی باشد. سؤال این است که چرا و بر چه اساس و تعریفی میتوان به این باور رسید؟
به این دلیل که کلمه نژادپرستی کلیدواژهای معلوم در علوم انسانی است و معنای روشن و مشخصی هم دارد. نژادپرستی برچسبی است که رفتارهای تبعیضآمیز را براساس تفاوتهای نژادی نشان میدهد و نژاد همواره به تفاوت چشمگیر در چهره ظاهری و بهویژه رنگ پوست مربوط میشود. محور اصلی نژادپرستی هم در تاریخ 400 سال گذشتهمان تمایز میان سیاهپوستان و سپیدپوستان بوده است. بر این مبنا کلمه نژادپرستی هیچ ارتباطی با حوزه تمدن ایرانی برقرار نمیکند؛ زیرا ما تیرههای ایرانی و فرهنگهای متفاوت در این قلمرو داریم، اما نژادهای متفاوتی نمیبینیم. به همین ترتیب رفتارهای تبعیضآمیز بر مبنای نژاد هم از ابتدای تاریخ دیرپای تمدنمان تا به امروز غایب بوده است بهویژه درباره شهروندان افغانستان که از ابتدای تاریخ کهنشان تا یک قرن پیش ایرانی بودهاند، استفاده از این برچسب نامعقولتر است و احتمالا نشان میدهد که گوینده با مفهوم کلمهای که به کار میگیرد، آشنایی ندارد. افغانستانیها مردمانی همتیره، همنژاد، خویشاوند و همتبار با ایرانیها هستند و نه نژادشان متفاوت است، نه زبان و تاریخ و فرهنگشان.
رفتارهای ناپسند بعضی از ایرانیان با مهاجران افغان آن هم از نوع کارگر، از چه باورها و ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی ناشی میشود؟
درحقیقت بسیار تردید دارم رفتار تبعیضآمیز به آن شکلی که ادعا میشود، در اینباره وجود داشته باشد؛ یعنی زمانیکه تمایز رفتار میان یک ایرانی و افغان را میبینیم، شک دارم خارج از دامنه تمایزهایی باشد که میان شهری-روستایی، توانگر- فقیر یا کارفرما-کارگر میبینیم. من پژوهش آماری معتبر و دقیقی ندیدهام که وجود ستمی خاص را نشان دهد که آماجش بهطور خاص افغانها باشند. بدیهی است که در هر جامعهای زیرسیستمها با هم کنشهایی گاه تنشآمیز دارند. به همان ترتیبی که بین بالای شهر و پایین شهر تهران بوده یا بین اهالی استانها یا شهرهای همسایه میبینیم. آنچه مدنظر است بدرفتاری افراد فرادست با فرودستان است که عارضهای عمومی و جهانی است و بسته به شکافهای دهانگشوده میان فرادستان و فرودستان ممکن است نمودهای متفاوت پیدا کند. باز هم در اینجا بسیار تردید دارم ستم فرادستان بر فرودستان در ایران در مقایسه با آنچه در کشورهای دیگر میبینیم، بیشتر باشد و دادههایی در دست است که نشان میدهد این متغیر هم در سراسر تاریخ ایران و هم در شرایط امروزین از آنچه در سایر فرهنگها و تمدنها میبینیم، بسیار کمتر است. به بیان دیگر فکر میکنم خطوط مرزی تخیلی و شکافهایی خودساخته در کار است که با هدف تفرقهافکنی میان تیرههای ایرانزمین برساخته و تکثیر شده است که از طرفی افغان و بلوچ و کرد و ترک را نژادی متفاوت قلمداد میکند و از طرف دیگر ایشان را آماج ستمهایی نامستند و نامعلوم فرض میکند. کل این گفتمان نیازمند یک وارسی انتقادی است و باید با محکهایی عینی و آمارهایی روشن ارزیابی شود تا ببینیم چقدر واقعیت دارد.
یعنی شما معتقدید این شکافها و ستمی که مورد بحث است، واقعیت ندارد؟
من عمیقا به هر گزارهای که بدون تکیه بر دادههای عینی و تجربی، با شدت و قطعیت ابراز شود، مشکوک هستم. اگر کسی به شما میگوید که افغانها و ایرانیها دو «نژاد» متفاوت هستند، غلطی فاحش و آشکار است. اگر هم او بدون دردستداشتن آمار یا شواهد عینی اصرار دارد که ستمی به افغانها روا داشته میشود و از این حرف نتیجهای برای تخریب انگاره جمعی ایرانیان میگیرد، احتمالاً انگیزهای جز حقیقتجویی یا دفاع از حق ستمدیدگان را در دستور کار خود دارد. اگر جایی ستمی هست، باید نخست اطلاعات و آمار کافی درباره آن گرد آورد و بعد با شفاف و روشنکردن ماهیت ماجرا چارهاندیشی کرد. اشاره به مثالهایی مصداقی از اینکه فلان ایرانی به فلان افغان بهمان ستم را کرده، معنادار نیست؛ زیرا مثالهای نقیض فراوانی هم میتوان برایش یافت و همدلی و همکاری و نیکوکاری بین دو تیره هم نمود نمایانی دارد.
مهاجران افغان در ایران در فضایی که گفتید، میتوانند فرهنگ ایرانی را جذب کنند؟
چنانکه گفتم من اصولا بحث دارم که فرهنگ اینها از هم جدا باشد. من نمیفهمم مردمی که دینشان یکی است، به یک زبان حرف میزنند، قیافهشان مثل هم است، تاریخ مشترکی دارند و تا صد سال پیش یک کشور بودهاند، چرا آنقدر متفاوت از هم قلمداد میشوند؟ افغانها درست مثل تاجیکها، ازبکها، ترکمنها، بلوچها، گیلها، مازنها و ارمنها تیرهای از تیرههای ایرانی هستند، یعنی در فرهنگ فربه و تمدنی کهنسال اشتراک کامل دارند و عناصری از فرهنگ خاص خود را هم دارند که موضوع بدهوبستان با بقیه تیرههاست و بدنه فرهنگ کل تمدن ایرانی را غنیتر و نیرومندتر میکند. این دادوستد معنایی در شرایطی که حد و مرزهایی مصنوعی میان مردم ایجاد شود و نفرتپراکنی رواج یابد، دستخوش اختلال میشود و این چیزی است که باید همگی درباره آن چارهاندیشی کنیم.
12jav.net