مکعب با تأثیر از یک فرضیه روانشناسی اجرا میشود
کارگردان نمایش مکعب: برای تئوری ذهنیام هزینه کردم
با آمدن فرضیه مکعب ذهنی در انتها تماشاگر به مکعب خود فکر میکند. این فرضیه هم مثل فرضیه خورشید و تأثیر آن روی انسان اثبات نشده است؛ اما نمیشود آن را به این بهانه انکار کرد.
دوات آنلاین-علی سلیمانی را با بازی در تئاتر، سینما و تلویزیون و کارگردانی چند فیلم بلند و مستند میشناسیم. او این روزها با بازی و کارگردانی نمایش «مکعب» در خانه نمایش، اولین تجربه کارگردانی خود را پشت سر میگذارد. این نمایش که به شکل مونولوگ در حدود 40 دقیقه اجرا میشود، مروری بر دوران کودکی تا ازدواج این بازیگر دارد و علاوه بر داشتن صحنههای کمدی، تماشاگر را به تفکر درباره خود و ذهنیاتش وادار میکند. به بهانه اجرای «مکعب» به گفتوگو با این بازیگر و کارگردان پرداختیم.
*چطور شد پس از اینهمه سال بازی در تئاتر به فکر کارگردانی افتادید؟
من بهجز بازیگری تحصیلات روانشناسی هم داشتم. فرایندی در ذهن من اتفاق افتاد که با حضور همسرم و دخترم تکمیل شد، فرضیه «مکعب ذهنی» را بهعنوان فرایند ذهنی بازیگران و تنهایی هنرمندان در ذهن خودشان که چالشهای متفاوتی با زندگی شخصی افراد دیگر شغلها دارند، دستمایه این اثر قرار دادم. این ماجرا فرایندش این شد که روایتهایی از کودکی تا شهرت من دستمایه یک کار دراماتیک شود و نتیجه آن مکعب است. اکنون اگر یک نفر مکعب را ببیند میگوید چقدر هزینه کردهاید و آیا میارزید؟ اما من پس از سالها بازی در تئاتر در اولین تجربه کارگردانی برای تئوری ذهنیام هزینه کردم تا بازتاب آن را ببینم. از دل این داستان و فضا، داستان یک فیلم سینمایی بیرون میآید با این سوژه که در تنهایی یک هنرمند در ذهن خودش هیچیک از اطرافیانش از مادر تا همسر و فرزندش نمیتوانند وارد شوند.
*سبا سلیمانی -دختر شما- بهعنوان نویسنده اولین تجربه نوشتن خود را پشت سر میگذارد. او چگونه این متن را که بازتاب ذهنی شخصی شماست نوشت؟
دختر من پشتصحنه تئاتر و سینما بزرگ شده است. زمانی که خاطرات دوران کودکی خودم را برای او تعریف میکردم و او با کودکی خودش مقایسه میکرد، متوجه میشد در فضای خیلی متفاوتی بزرگ شدهایم. این خاطرات را با استفاده از فرضیه مکعب ذهنی که مثل نخ تسبیح عمل کرد، کنار هم گذاشتیم. خاطرات برای من است و سبا درواقع نخ تسبیح را به آن اضافه کرد. در ادامه با کمک همسرم - سهیلا جوادی- که طراح صحنه و گریم این نمایش است، به جزئیات کار رسیدیم که بسیار برای تماشاگر مهم است. من فرایندهای تاریخی مهمی مثل دوران مدرسه، جنگ و سربازی داشتم که برای فردی که در سطح پایین متولد شده و خارج از آن محیطی که به دنیا آمده نرفته عجیب است. این شخص اکنون در حال بزرگکردن جهانبینی و مکعب خود است. درواقع همه تلاش من این است که به مخاطب بگویم تا میتواند مکعبش را وسیعتر و جمعیت قلبش را بیشتر کند. به خاطر دارم مادرم جملهای داشت که میگفت: « قلب تو باید پرجمعیتترین قلب جهان باشد». فرایند این بزرگشدن، اجرای امروز«مکعب» است.
*این مکعب میتوانست مکعب هر شخصی باشد، چرا زندگی شخصی خودتان را دخیل کردید؟ داستان فرد دیگری را میگفتید.
این یک فرضیه روانشناسانه است که همه ما مکعب داریم، اما مکعب ذهنی بازیگران و هنرمندان، تنهایی آنهاست. یک مهندس باید بداند که همکارش چطور کار میکند، چون بر هم تأثیرگذار هستند؛ اما برای منِ بازیگر اصلا مهم نیست که بازیگر روبهرویم کارش را چطور انجام میدهد. در بازیگری فرم بینی، مو و چاقی و لاغری من مهم است و اهمیت دارد، اما در مهندسی و مشاغل مختلف اینگونه نیست؛ بنابراین برهوت تنهایی یک هنرمند بهویژه بازیگر زیاد است. بازیگر در آن برهوت دنبال یک دست تمسک میگردد که آن دست تمسک یک معجزه بزرگ است که خدا فقط در آن قرار داده و آن خلاقیت و آفرینش هنری است. این در همه مشاغل وجود دارد، اما بین هنرمندان بیشتر است و تنهایی آنها نیز به فراخور این موضوع بیشتر است.
*تمرینات نمایش «مکعب» از چه زمانی شروع شد؟
از دو ماه پیش تمرینات را در منزل شروع کردیم.
*نمایش، تکپرسوناژ است و صدای سهیلا جوادی را به شکل راوی میشنویم.
ما اسمش را گذاشتیم صدای ذهن. در انتهای نمایش وقتی میپرسم تو کی هستی؟ میگوید؛ من تو هستم و در تو هستم.
*«مکعب» با توجه به تکپرسوناژبودن میشد به شکل استندآپ کمدی اجرا شود و دیگر نیازی به دکوری با این حجم و ویدئوپروژکشن و موسیقی نبود.
بله! اما استندآپ کمی آرتش کم است و بخش آرتیستیک کار وزین نیست. البته نیت خنداندن تماشاگر است و قابل احترام است، اما میخواستم کمتر به این سمت برویم. برای این کار سهیلا دکوری طراحی کرد که چند میلیون تومان برای شکلگیری این آیینهها و مکعب هزینه برد تا در محتوا تأثیر بگذارد و محتوا در انتقال مفهوم تأثیرگذار باشد. همه این جزئیات دست به دست هم داد تا از استندآپ کمی فاصله گرفتیم و درامی را به وجود آوردیم که از دیدگاه خودمان اکنون نسبت به نمایشهای مونولوگ پیشرو است.
*البته تفاوت عظیم مکعب با استندآپ، شکل روایت است، زیرا تماشاگر در لحظاتی میخندد سپس متأثر میشود و در انتها به فکر فرومیرود. حتی ممکن است برای متوجهشدن فرضیه مکعب ذهنی مطالعه کند.
بله؛ با آمدن فرضیه مکعب ذهنی در انتها تماشاگر به مکعب خود فکر میکند. این فرضیه هم مثل فرضیه خورشید و تأثیر آن روی انسان اثبات نشده است؛ اما نمیشود آن را به این بهانه انکار کرد.
*چرا میگوید مکعب؟
چون به آدم استیج و میزانسن میدهد. میشود گفت دایره ذهنی، اما دایره چون تکرار میشود نمیتوانست اینجا قرار بگیرد، زیرا ما چیزی را تکرار نمیکنیم. بازیگر باید خلاقانه وجوه جدیدی از آیینه خودش را در صحنه به وجود آورد. در مکعب رو به پیش است و خودش را در یک وجه دیگری میبیند. این نمایشنامه با فیلمهایی که من قبلا بازی کردهام تفاوت جهانی دارد. جهان ذهنی آن نقش با جهان ذهنی تئاتر سعدی حسین کیانی که در آن بازی داشتم فرق میکند؛ بنابراین روبهپیش است.
*ساختمان اداره تئاتر چند سالی است که تغییر کرده و در وضعیت مناسبی نیست. چرا خانه نمایش را برای اجرا انتخاب کردید؟
اول اینکه آقای راسخراد، مدیر اداره تئاتر، استاد من هستند و پیشنهاد ایشان و سهیلا و سبا فضایی را به وجود آورد تا ارائه هنر کنیم و کمکهزینه بگیریم. کارکردن خیلی سخت نیست، چگونه کارکردن مهم است. برای همین کمی طول کشیده و من در 46سالگی کارگردانی میکنم و میفهمم کارگردانیکردن چقدر سختی دارد، زیرا در بازی فقط باید خودمان را هدایت کنیم؛ اما در کارگردانی علاوه بر خودمان باید فضای ذهنیای را که داریم به چند نفر دیگر نشان دهیم تا بتوانیم فضایی جذاب و دراماتیزه ایجاد کنیم.
*این نمایش در روزهای پایانی اجراست. در اولین تجربه کارگردانی چقدر توانستید به چیزهایی که ابتدا در ذهن داشتید، روی صحنه برسید؟
فکر نمیکردم واقعا اینقدر خوب شود.
*بازخورد مخاطبان با اثر چطور بود؟
بازخورد مخاطب اصلا مهم نیست. به قول استاد سمندریان، تماشاگر سیبزمینی است و هر چیزی را که بدهیم میفهمد. اصلا تماشاگر مهم نیست، بازتابی که من بر تماشاگر میگذارم، مهم است. برشت میگوید اگر من گفتم، تماشاگر میفهمد اگر من نگفتم، نمیفهمد. تماشاگر بههمیناندازه از تقابل با اثر درام تأثیر میگیرد.
*یعنی تماشاگر یک شیء بیجان است!
عرضم این بود که تماشاگر به معنای تماشاگر خیلی برایم مهم نیست، به معنای مشارکت با درام برایم مهم است.
*خانه نمایش سالن شناختهشدهای نیست، از اجرا در این سالن راضی هستید؟ تنها 20 اجرا دارید، آیا اجرای «مکعب» را ادامه میدهید؟
خانه نمایش بهتر از آنی بود که ابتدا تصور میکردم. به خاطر دارم پیش از اجرا با خودم میگفتم خدایا میشود این دکور را در این سالن بزنم و اجرا بروم که خوشبختانه اتفاق افتاد. اکنون نیز قصد دارم با پایان اجرا در این سالن با این نمایش به مشهد، شهرکرد و دیگر سالنهای تئاتر بروم. زیرا با متریالی که دارم دیگر دغدغه مالی ندارم و فقط دغدغه تفکر بیشتر را دارم. در مکعب هنرمندان را دستمایه هنر قراردادم، زیرا تنها هنری که انسان بهوسیله انسان برای انسان محتوا تولید میکند تئاتر است، در هیچ هنر دیگری این ویژگی وجود ندارد. در سینما بهوسیله دوربین و در نقاشی با بوم اتفاق میافتد؛ اما ویژگی انسانی را اگر از تئاتر برداریم حتی در تئاتر عروسکی نیز بدون عروسکگردان کاری انجام نمیشود. خیلیها سعی داشتند بدون انسان روی صحنه کار کنند و جذابیت به وجود آورند؛ اما نشد. این بخش برای من مهم است برای همین در همهجای جهان هرکسی که میرود تئاتر ببیند، بیشتر از بقیه میفهمد، چون قرار است فهمی را دریافت کند که خودش دیگر دریافت نکرده و از زاویه نگاه دیگران دریافت میکند. بیضایی میگوید همه فکر میکنند که درست فکر میکنند، اما همواره آنی درست فکر میکند که همواره به خودش نقد میکند و حرفی جدید و فهمهای جدید را میفهمد.
*ممیزی خاصی بر«مکعب» اعمال شد؟
نه؛ حتی یک دیالوگ را آقای راسخ گفت نگو که من گفتم بگویم و الان هم آن را در اجرا میگویم.
*تجربه همزمان بازیگری و کارگردانی سخت نیست؟
خیلی شگفتانگیز است. تئاتر زندگی شخصی من را تحتالشعاع قرار میدهد و بزرگوارانه خانواده، من را تحمل میکنند. دختر من در چهارسالگی میگفت چرا با من حرف نمیزنی و الان میفهمم که با این شکل از زندگی روی او هم تأثیر گذاشتم. شگفتانگیز است که خودت کارگردانی کنی و قضاوت کنی بازیات را پیش از اینکه دیگران قضاوت کنند.
*از وضعیت فروش نمایش راضی هستید؟
امیدوارم تئاتر در سبد خانوادهها قرار گیرد.
*با این وضعیت اقتصادی!
به نظرم شرایط تئاتردیدن وجود دارد، اما در اولویتهای آخر مردم است. شخصی که برای آرایش صورتش 200 هزار تومان هزینه میکند یا برای لباسش هزینه گزافی میپردازد، آیا نمیتواند تئاتر با بلیتی 15 هزار تومان ببیند؟ مشکل ما فرهنگی است، ما باید برویم در دل مردم. بستر خوبی در تئاتر وجود دارد، اما از آن استفاده نمیکنند.
*تئاتر خصوصی با فروش گیشه، وضعیت را برای هنرمندان سختتر کرده است؟
تئاتر خصوصی یعنی اینکه پول ندهند! ماجرا این است که نقشه راه نداریم که تئاتر ایران از این نقطه به آن نقطه باید برسد. سینما حدودی دارد و شاکله کلیاش مشخص است، اما در تئاتر با 20 میلیارد بودجه اینهمه نمایش تولید میشود. خصوصیشدن خوب است، اما نقشه و برنامه نداریم. باید به این سمت برویم که متنهای خارجی را ایرانیزه و اجرا کنیم و هملت امروز را نشان دهیم. سیاستگذاران هم باید سیاستگذاری شفاف داشته باشند.
12jav.net