گفت و گو با مردی که به خاطر وسوسه آدم کشت
مقتول کارتنخواب بود و من هم مثل او بودم. بعضی شبها باهم درد دل میکردیم. کامران از زندگیاش میگفت و برای همین من فهمیدم که او آدم حسابی است تا این که...
دوات آنلاین -اردیبهشت امسال، گزارش قتل مردی کارتنخواب به پلیس پایتخت اعلام شد. به دنبال اعلام این خبر تحقیقات از سوی کارآگاهان جنایی آغاز شد. تحقیقات میدانی حکایت از آن داشت که مقتول 32 ساله کارتنخواب است و خانوادهاش در تهران نیستند. بررسیها نشان میداد که گوشی تلفن همراه و پولی که همراه او بوده نیز به سرقت رفته است. در بازبینی دوربینهای مداربسته و تحقیق از اهالی محل مشخص شد مقتول با مرد کارتنخواب دیگری شب حادثه دیده شده است.
مرد کارتنخوابی که پس از جنایت متواری شده و کسی از او خبری نداشت. همین مساله حکایت از آن داشت که کارتنخواب جوان دست به قتل زده باشد. با شناسایی هویت متهم 25 ساله تحقیقات برای دستگیری او ادامه داشت تا اینکه مرد جوان در آبمیوهفروشی شناسایی و دستگیر شد و در بازجوییها به قتل اعتراف کرد. گفت و گوی تپش روزنامه جام جم با این متهم را بخوانید:
*چه شد که دست به قتل زدی؟
وسوسه، تنها انگیزهام برای جنایت بود.
*چه وسوسهای؟
مقتول تلفن همراه داشت و وضع مالی خوبی داشت. درست است که کارتنخواب بود، اما در اصل آدم درست و حسابی بود.
*این اطلاعات را از کجا بهدست آوردی؟
مقتول کارتنخواب بود و من هم مثل او بودم. بعضی شبها باهم درد دل میکردیم. کامران از زندگیاش میگفت و برای همین من فهمیدم که او آدم حسابی است.
*از چه نظر آدم حسابی بود؟
تحصیل کرده بود و قبلا هم کار درست و حسابی داشت.
*چه شد که آدمی با ویژگیهای کامران، کارتنخواب شده بود؟
او برایم تعریف کرد که با همسرش با مشکل روبهرو شده و همسرش هم مهریهاش را به اجرا میگذارد. نمیدانم مهریه همسر کامران چند سکه بود، اما هر چه تعداد بود زندگیاش را نابود میکند. کامران که نمیتواند مهریه سنگین همسرش را پرداخت کند از شهر محل زندگیاش که یکی از شهرهای شمال شرقی کشور بود فرار میکند و به تهران میآید. اما چون جا و مکانی در تهران نداشته به ناچار کارتنخواب میشود و زندگی اش از این رو به آن رو میشود.
*چه شد که او را به قتل رساندی؟
وقتی گوشی تلفن همراهش را دیدم وسوسه شدم و ناخواسته دست به قتلی زدم که هیچ چیزی جز یک تلفن همراه برای من نداشت. به سمت او حمله کرده و با ضربههای مرگبار چاقو دوستم را از پا درآوردم . بعد از برداشتن گوشی تلفن همراهش ، جسد را همانجا رها کرده و گریختم.
*بعد از قتل چه کردی؟
فرار کردم. مدتی کارتنخواب و بلامکان بودم. اما بعد از چند ماه موفق شدم در یک آبمیوهفروشی در جنوب تهران کار پیدا کنم. روزها آنجا کار می کردم و شب ها هم در همان محل میخوابیدم. اینطوری هم منبع درآمدی داشتم و هم محلی برای استراحت و زندگی و دیگر از کارتنخوابی راحت شده بودم.
*عذاب وجدان داشتی؟
مگر میشود کسی عذاب وجدان نداشته باشد. امکان ندارد کسی دست به جرمی بزند و عذاب وجدان نداشته باشد. شبها که میخواهی بخوابی، مثل بختک به تو حمله میکند و آنچه رخ داده مثل یک فیلم از جلوی چشمهایت میگذرد و صدای مقتول لحظهای رهایت نمیکند.
*قصد نداشتی خودت را معرفی کنی؟
وقتی میدیدم که مجازات کاری که انجام دادهام قصاص است، ترس به جانم میافتاد و از اینکه خودم را معرفی کنم هراس پیدا میکردم.
*فکر میکردی بازداشت شوی؟
من قتل مرتکب شده بودم و خون دامنگیر است. هر چقدر حرفهای باشی و سرنخها را از بین ببری، بازهم خون لو میدهد و دستت رو میشود. من آدم بدذاتی نیستم و واقعا از این اتفاق پیشیمانم. چندبار خواستم خودم را معرفی کنم اما واقعا ترس مرا از این کار وا داشت. اما از زمانی که دستگیر شدهام عذاب وجدانم کمتر شده است و شبها را راحتتر سپری میکنم.
12jav.net