معرفی کامل سریال دیوار به کارگردانی سیروس مقدم، خلاصه داستان و بازیگران
همه آنچه درباره سریال دیوار باید بدانید به همراه ساعت پخش و تکرار و نقدی بر این مجموعه را میتوانید در این مطلب بخوانید.
دوات آنلاین -سریال دیوار به کارگردانی سیروس مقدم که تولید سال 1391 است و قبلا نیز پخش شده بود بار دیگر روی آنتن شبکه یک رفته است.
خلاصه داستان سریال دیوار
در خلاصه داستان این سریال آمده است: جمیل، رئیس یک باند تبهکاری است که توسط همسر خواهرش، سرهنگ یونس سبزی به زندان افتادهاست. او ۱۵ سال زندان بودهاست اما در آستانه رهایی از زندان، از دلبستگی میان دخترش (خورشید) با پسر سرهنگ سبزی (امیرحسین) مطلع میگردد و با اینکه کینه و نفرت نسبت به یونس، سرتاسر وجودش را گرفته، با ازدواج فرزندانشان موافقت میکند. اوکه در تمام این سالها به انتقام فکر میکرده، در روز عقد دخترش از زندان آزاد میشود و ….
بازیگران سریال دیوار
آتیلا پسیانی، مهدی سلطانی، فریبا کوثری، مهرداد صدیقیان، تینا آخوند تبار، کامران تفتی، حمیدرضا هدایتی، امیر حمیدزاده، علیرضا مهران، الهه حسینی و… در سریال دیوار بازی کردهاند.
ساعت پخش و تکرار سریال دیوار از شبکه یک
دیوار هر شب ساعت 22:15 از شبکه یک سیما پخش میشود و تکرار آن را میتوانید در ساعات ۱:۳۰بامداد، ۹:۴۵ صبح و ۱۵ روز بعد تماشا کنید.
نقدی بر سریال دیوار
لطیف امینی در تابناک در نقد این سریال نوشته بود:
در آغاز، سیر داستان جذاب بوده و مخاطب را به دنبال خود میکشد، ولی در کلانشهر بزرگی مثل تهران که طبیعتاً هم افراد ناهنجار و بزهکار کم نیستند، اتفاقی میافتد که خانواده یکی از پرسنل نیرو انتظامی را درگیر خود کرده است و این هم از باب تصادف چندان بعید به نظر نمی رسد.
زن یونس در شدیدترین فشارهای روانی است، زیرا از یک طرف برادرش به عنوان دزد و قاتل تحت تعقیب است و از سوی دیگر، شوهرش مأمور این پرونده است تا جمیل (برادر زنش) را برای بار دوم دستگیر کند. پسرش هم که خواستگار و عاشق و دلداده دختر برادرش جمیل (خورشید) است و باید این مسأله را هم به گونهای درست به سرانجام برساند.
اولاً در چند مورد جمیل رشته کلام را به دست میگیرد؛ یا با دخترش خورشید حرف میزند، یا با خواهر زاده اش امیر حسین که خواستگار خورشید است و یا با یونس که داماد جمیل و مأمور نیروی انتظامی است. در دیالوگهایی که از طرف جمیل اجرا میشود، انگار که کنفسیوس است که صحبت میکند، نه یک سارق مسلح. تازه دیالوگهای خسته کننده و طولانیاش هم خود جای تأمل دارد.
دوم آن که آنجایی که جمیل، خواهر زادهاش (امیر حسین) را گروگان گرفته و در یک اتوبان شلوغ در حال فرار از دست پلیس است، یکباره جمیل امیر حسین را که راننده است، مجبور میکند تا به لاین مقابل برود و با طرز وحشتناکی تصادف کند. در ادامه صحنه میبینیم که اتفاق در یک چهار راه خلوت رخ داده نه در وسط اتوبانی شلوغ.
سوم این که پس از تصادف، جمیل به آسانی نیرنگ میزند و پرسنل امداد را به گروگان میگیرد و به یک دامداری دور افتاده میبرد که بسیار سطحی و ضعیف مینماید.
چهارم؛ جمیلی که بسیار خطرناک و قدرتمند و با جرأت نشان داده شده است، در پایان سریال به شکل باور نکردنی ساده و آرام به دام میافتد؛ یعنی بر پشت بام یک ساختمان چند طبقه میرود؛ نه راه پس دارد و نه راه پیش.
جالبتر اینکه با آن پرونده سیاهش، گویا تحولی در او پدید آمده و بسیار ساده و آسان پشیمان شده و همین عذاب وجدان مانع میشود تا کاری کند و تنها راه باقی مانده را در خودکشی میبیند.
دیالوگ پایانی میان جمیل و یونس هم که طولانی و خسته کننده بود. جمیل باز هم مثل حکیمی فیلسوف مآبانه، در حالی که آویزان است، سخنرانی میکند و یونس در حالی که با یک دست او را نگه داشته بود، با او سخن میگفت.
12jav.net