کابوس سیاه مربی کشتی
آن ها مرا شکنجه کردند و به شدت کتکم زدند تا ماشینم را بدزدند اما وقتی از جیبم کارت نظامی مرا پیدا کردند تصمیم به قتل من گرفتند.
دوات آنلاین-هنوز صدایش می لرزد و باور ندارد زنده است! حتما یک معجزه بود ! هنوز کابوس 3 مرد آدمکش را می بیند!
3 سال پیش بود که گلوی این مرد را بریدند و بعد از نجات معجزه آسا نمی تواند حرف بزند. حبیب مربی کشتی رده تیم ملی هم بود اما ...
صبح دیروز ؛ در جلسه رسیدگی به این پرونده بدون متهم که در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و یک قاضی مستشار برگزار شد ، مرد ۴۱ ساله ای به نام حبیب در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من سه سال پیش در تله سه مردتبعه یک کشور همسایه گرفتار شدم.آن ها به قصدکشت مرا زدند اما معجزهآسا زنده ماندم.در این سه سال زندگی ام تغییر کرده است و مخارج زیادی داشته ام.حالا با توجه به این که دزدان شناسایی نشدهاند تقاضا دارم تا دیه از صندوق بیت المال به من پرداخت شود.
وی که در جریان سرقت خودرویش تارهای صوتی اش را از دست داده و نمی تواند صحبت کند به قضات دادگاه گفت: من نظامی بودم و عصرها با پرایدم مسافرکشی می کردم. اوایل تابستان سال ۹۷ بود که در آریاشهر منتظر مسافر بودم تا این که این سه مرد سوار شدند و از من خواستند تا دربست آن ها را به حوالی میدان آذری برسانم. دو مرد مسافر که ناراحت بودند گریه کنان با من درد دل کردند .آن ها گفتند برادرشان در شهرک صنعتی در حوالی تهران در یک چاپخانه کار می کرد که بیمار شده است و نیاز به کمک دارد. آن ها میگفتند پولی برای رساندن برادرشان به بیمارستان ندارند .من که دلم برای شان سوخته بود به آن ها قول دادم تا کمک شان کنم و برادرشان را به بیمارستان برسانم .
این مرد ادامه داد :من به سمت شهرک صنعتی رفتم، اما آن جا این مردان دست و پایم را بستند .همان موقع چند مرد افغان دیگر که با ماشین ما را تعقیب میکردند هم سررسیدند. آن ها مرا شکنجه کردند و به شدت کتکم زدند تا ماشینم را بدزدند اما وقتی از جیبم کارت نظامی مرا پیدا کردند تصمیم به قتل من گرفتند. یکی از آن ها گلویم را برید و من را روی زمین انداخت. حبیب گفت:دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتم. آن ها رفتند و من بیهوش شدم تا این که نزدیک اذان صبح بود که به هوش آمدم و نوری را از یک اتاقک نگهبانی دیدم. من نزدیک ۱۷۰۰ متر به صورت سینهخیز خودم را روی زمین کشیدم تا به نزدیکی اتاقک نگهبانی رسیدم. آن جا سگی شروع به سر و صدا کرد و مرد نگهبان بیدار شد و اورژانس را خبر کرد.وی گفت: آن زمان همسرم دوقلو باردار بود ما صاحب یک پسر ۱۶ ساله هم بودیم .بعد از این ماجرا دوقلوهایم به دنیا آمدند اما قلب یکی از آن ها سوراخ است و هزینههای زیادی برای درمان می خواهد .من خودم در این مدت دو سال بارها تحت عمل جراحی قرار گرفتم داروهایم گران است و نمی توانم آن ها را تهیه کنم.
وی درباره نحوه پیداشدن ماشینش نیز توضیح داد: من قبل از این ماجرا مربی تیم ملی کشتی نوجوانان و قاری قرآن بودم اما از وقتی تارهای صوتی ام پاره شد دیگر قادر به صحبت کردن نیستم و حالا با توجه به این که متهمان ردیابی نشدهاند تقاضا دارم تا دیه از صندوق بیت المال به من پرداخت شود.بنابراین گزارش ، در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
12jav.net