قتل در دفاع از ناموس زن متاهل
متهم ادعا کرد زن جوان با او تماس گرفته و از او خواسته است کمکش کند.
دوات آنلاین-درگیری دو مرد به خاطر زن جوانی که درخواست کمک کرده بود در خیابان خون به پا کرد و مردی که برای کمک رفته بود طرف مقابل را به قتل رساند.
به گزارش دوات آنلاین متهم که دیروز پای میز محاکمه رفته بود ادعا کرد سحر زن جوان با او تماس گرفته و از او خواسته بود کمکش کند.
در ابتدای جلسه محاکمه متهم که در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند. دختران مقتول درخواست دیه کردند و گفتند: ما پدرمان را از دست دادیم و زندگیمان از بین رفت و حالا چارهای نداریم بجز اینکه دیه بگیریم تا بتوانیم زندگی کنیم اما پدر و مادر مقتول درخواست قصاص کردند.
وقتی نوبت به متهم رسید او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من با سحر و شوهرش از مدتها قبل دوست بودم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم. روز حادثه سحر با من تماس گرفت و گفتمردی به نام فرشید به او گفته اگر امشب را با او نگذارند آبروریزی راه میاندازد. سحر به من گفت فرشید میخواهد او را وادار به رابطه کند و گفته اگر سحر در را باز نکند آبرویش را بین همسایهها میبرد. من به او گفتم با شوهرت تماس بگیر اما سحر جواب داد شوهرم سرکار است. تلفن کردم اما اجازه صحبت تلفنی در سرکار را ندارد. گفتم با پلیس تماس بگیر باز هم قبول نکرد گفت اگر این کار را بکنم همسایه ها باخبر میشوند و آبرویم میرود. برای اینکه کمکش کنم به محل رفتم. در راه بودم که دوباره زنگ زد و گفت فرشید رسیده و میخواهد وارد خانه شود. من سوار موتور بودم و در عرض چند دقیقه رسیدم. دیدم مردی در حال پارک کردن ماشین است. به او گفتم فرشید تو هستی تایید کرد. گفتم تو به سحر گفتی باید امشب را با تو بگذارند. با عصبانیت جواب داد به تو چه ربطی دارد و تو چه نسبتی با او داری؟ من هم ناراحت شدم و با او دعوا کردم. در این درگیری به او چند ضربه زدم. او هم به من ضرباتی زد. داشت سمت ماشینش میرفت من دست در خورجین موتورم انداختم که چاقو بردارم در همین حین فرشید سمت من برگشت و درگیری بالا گرفت. من یک ضربه به پهلویش زدم دست انداخت چیزی از زیر صندلی ماشینش دربیاورد که فرار کردم و بعد با خبرشدم فوت کرده است.
قاضی در این هنگام از متهم پرسید سحر را از کجا میشناختی؟
متهم گفت: چند سال قبل از همسرم جدا شدم. دخترهایم پیش همسرم زندگی میکردند اما من مجردی زندگی میکردم. همان زمان بود که با سحر و شوهرش آشنا شدم و با هم رابطه خوبی داشتیم و من به خانهشان رفت و آمد میکردم اما فرشید را اصلا نمیشناختم.اصلا هم متوجه نشدم چرا به سراغ سحر رفته است. بعد از دستگیری بود که متوجه شدم او قبلا هم مزاحمتهایی برای سحر ایجاد کرده بود.
قاضی به متهم گفت: در بازجوییها این جزئیات را نگفته بودی و حالا در دادگاه ادعای جدیدی را مطرح میکنی مبنی براینکه از سحر خواستی با شوهرش تماس بگیرد چرا همان ابتدا این موضوع را مطرح نکردی؟
متهم گفت: آن زمان حرفهایم را خلاصه کردم که خیلی طول نکشد اما حالا تصمیم گرفتم همه چیز را بگویم. من با سحر هیچ نسبتی نداشتم. درواقع نسبت من دوستی با شوهرش بود.من میخواستم سحر را که ناموس دوستم بود نجات دهم.
با پایان گفتههای متهم و وکیل مدافع او هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
12jav.net