پایان تلخ رابطه پنهانی مرد متاهل
زن گدا، برای اجرای نقشه سرقتش، لباسهای ماركدار تاناكورا خریداری كرد و درحالی كه وانمود میكرد وضع مالی خوبی دارد با راننده میانسال طرح دوستی ریخت تا از خانه اش سرقت كند .مرد راننده برای اینكه راز ارتباط پنهانیاش فاش نشود ماجرا را مخفی كرد اما كارآگاه بازی دخترش او را گرفتار كرد.
دوات آنلاین-زن گدا، برای اجرای نقشه سرقتش، لباسهای ماركدار تاناكورا خریداری كرد و درحالی كه وانمود میكرد وضع مالی خوبی دارد با راننده میانسال طرح دوستی ریخت تا از خانه اش سرقت كند .مرد راننده برای اینكه راز ارتباط پنهانیاش فاش نشود ماجرا را مخفی كرد اما كارآگاه بازی دخترش او را گرفتار كرد.
شروع ماجرا
مهناز وقتی وارد خانهاش شد، پدرش را دید كه روی كاناپه بیهوش افتاده است. دختر جوان ابتدا تصور كرد پدر به خواب رفته اما وقتی چند بار او را صدا كرد و جوابی نشنید نگران شد. پدرش به سختی نفس میكشید و همین موضوع باعث شد او با اورژانس تماس بگیرد.با حضور امدادگران اورژانس دختر جوان متوجه شد پدرش مسموم شده و این درحالی بود كه پدر راز این مسمومیت را برملا نكرد، اما زمانی كه دختر جوان سراغ طلاهایش رفت در كمال ناباوری دید كه طلاها به سرقت رفته و بجز صندوق طلاها چیز دیگری در خانه سرقت نشده است. این موضوع نشان میداد سارق بهخوبی با خانه آشنایی داشته و از محل صندوق طلاها با خبر بوده است.
صدایی خاص
با سرقت طلاها و بیهوش شدن مرد میانسال موضوع به پلیس گزارش و تحقیقات پلیسی آغاز شد. در بررسیها هیچ سرنخی از عامل سرقت طلاها كه حدود 200 میلیون تومان ارزش داشت، بهدست نیامد. تا اینكه زن ناشناسی با لهجهای خاص با خانه مالباخته تماس گرفت. زمانی كه مهناز گوشی تلفن را پاسخ داد او اسم اشتباهی گفت و سریع تلفن را قطع كرد، اما لهجه خاص زن ناشناس در ذهن دختر جوان ماند.
در حالی كه دختر جوان از سرقت طلاهایش بهشدت ناراحت بود به پدرش مشكوك شد. تماسهای پنهانی پدرش و رفت و آمدهای او نشان میداد كه پدر موضوعی را مخفی كرده است. از طرفی روزی كه طلاهایش به سرقت رفته بود علایمی از ورود به زور به خانه آنها دیده نشده و همین مساله نشان میداد پدرش مهمان داشته، اما پدر منكر ماجرا بود و میگفت ناگهان بیهوش شده و آن روز مهمانی نداشته است.
این درحالی بود كه پزشك متخصص اعلام كرده بود پدرش با مصرف شربت مسموم بیهوش شده است.
ضبط صوتی در خانه
مهناز هر روز بیشتر به رفتارهای پدرش مشكوك میشد و از طرفی نمیخواست از این موضوع با مادرش حرفی به میان آورد؛ چرا كه مادرش ناراحتی قلبی داشت و اگر او از رفتار مشكوك پدرش حرفی به میان میآورد حال مادر بدتر میشد.
به همین دلیل دختر جوان هر روز صبح دستگاه ضبط صوتی را به صورت پنهانی روشن كرده و خانه را ترك میكرد و شب كه به خانه برمیگشت آن را گوش میداد.
كارآگاه بازیهای دختر جوان درنهایت به نتیجه رسید و زمانی كه او برای ساعاتی خانه را ترك كرده بود متوجه شد پدرش مهمان داشته است. صدای زن ناشناس با صدای تماس گیرنده یكی بود و این موضوع را لهجه زن ناشناس تایید میكرد. او همان زنی بود كه لهجهای خاص داشت.
شناسایی زن ناشناس
حالا نوبت آن رسیده بود كه مهناز زن ناشناس را پیدا كند. حسش به او میگفت زن ناشناس را میتواند در اطراف محل كار پدرش پیدا كند. غلام ـ پدرش ـ راننده بود و در مسیر خاصی كار میكرد.
مهناز چند روز به كمین نشست تا اینكه بالاخره زن ناشناس را دید.
زنی با لباسهای مارك اما كهنه و چهرهای كه حدود 60 سال میخورد سراغ پدرش آمد و سوار بر خودروی پراید پدر شد. با آنكه فاصله مهناز با پدر زیاد بود اما صدای زن میانسال را شنید كه با غلام حرف میزد و او همان شخصی بود كه لهجهای خاص داشت.
بعد از رفتن غلام، دختر جوان سراغ رانندههای خطی رفت و در پرس و جو از آنها متوجه شد كه زن میانسال، زن گدایی است كه با ترفند پولدار بودن با رانندههای خطی دوست شده و بعد از آن وارد خانه آنها شده و نقشه سرقتهایش را اجرا میكرده است.
دستگیری زن سارق
چند روز پس از سرقت از خانه راننده میانسال، مهناز به پلیس مراجعه كرد و این بار هویت سارق خانه شان را برملا كرد و گفت: پدرم به دور از چشم مادرم مدتی است با زنی آشنا شده است.
من به این موضوع مشكوك شدم و توانستم هویت او را شناسایی كنم.
كبری زن میانسال و گدایی است كه آنطور كه از رانندههای خطی پرسیدم قبلا هم به همین شیوه از افرادی سرقت كرده است.
با اطلاعاتی كه مهناز در اختیار پلیس قرار داد بلافاصله ماموران وارد عمل شده و كبری را دستگیر كردند.
كبری كه ابتدا منكر سرقت بود زمانی كه با مدارك مواجه شد به سرقت از خانه مرد راننده اعتراف كرد. او گفت: وضع مالی خوبی ندارم و مدتی است تصمیم به سرقت گرفتم.
لباسهای ماركدار تاناكورا تهیه و بعد از كمی آرایش سعی میكردم وانمود كنم وضع مالی خوبی دارم.
با این ترفند با رانندهها طرح دوستی ریخته و بعد از مدتی آنها مرا به خانهشان دعوت میكردند. بعد از اینكه وارد خانه مرد راننده شدم بدون اینكه او متوجه شود داخل آبمیوه داروی بیهوشی ریخته و پس از بیهوش كردن او، سرقت را انجام دادم.
البته قبل از سرقت با چند سؤال محل طلاها و پولهای او را پرسیدم و بعد از آن نقشه بیهوشی را اجرا كردم.
تمام طلاها را به مردی در ازای یك میلیون تومان فروختم. خریدار طلاها را هم نمیشناسم. او مردی دورهگرد بود.
زن میانسال بازداشت شد و تحقیقات در رابطه با سرقتهای احتمالی او ادامه دارد.
منبع: جام جم
12jav.net