گلستان سعدی/ دوری از رفیق
حکایت تازهای از گلستان سعدی را بخوانید
دوات آنلاین-حکایت تازهای از گلستان سعدی را بخوانید:
یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم ناگاه اتفاق مغیب(پنهانی) افتاد پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که درین مدت قاصدی نفرستادی گفتم دریغ آمدم که دیده قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.
رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند/ باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن
12jav.net