2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
گلستان سعدی / مردی که پا نداشت

گلستان سعدی / مردی که پا نداشت

حکایت زیر حکایت معروفی است که شاید شما هم شنیده باشید اما ندانید این حکایت در واقع حکایت شماره 18 باب سوم گلستان سعدی است:

دوات آنلاین-حکایت زیر حکایت معروفی است که شاید شما هم شنیده باشید اما ندانید این حکایت در واقع حکایت شماره 18 باب سوم گلستان سعدی است:

 

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم (توانایی خرید کفش نداشتم) به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم

 

مرغ بریان به چشم مردم سیر/ کمتر از برگ تره بر خوان است

 

وان که را دستگاه و قوت نیست/ شلغم پخته مرغ بریان است

12jav.net

 

پیشنهادات ما
کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.