2024/04/30
۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
داستان‌های شاهنامه/ امید تازه میان لشکر ایران بعد از شکست سنگین از تورانیان

داستان‌های شاهنامه/ امید تازه میان لشکر ایران بعد از شکست سنگین از تورانیان

توس گفت: باید کشتگان را دفن کنیم. سپس هیونی نزد شاه بفرستیم تا او سپاهی برایمان گسیل کند و یا رستم را با سپاه به کمکمان بفرستد.

دوات آنلاین-در سپاه توران نامداری به نام ارژنگ بود که جنگجو طلبید و توس به‌سوی او تاخت و تیغ آبدار بر سرش فرود آورد و او کشته شد.

 

دلیران توران شمشیر انتقام کشیدند. پس هومان و توس به جنگ هم درآمدند. هومان گفت : دلیران ایران شرم نمی‌کنند که نشسته‌اند و سپهدارشان به جنگ می‌آید. پس از رستم نامداری جز توس نیست.

 

توس گفت : تو نیز از نامداران سپاهت هستی اگر حرف مرا می‌پذیری با خویشانت به نزد شاه ایران پناه ببر و جانت را به باد نده.

 

هومان گفت: وقتی شاه ما دستوری دهد چه درست و چه غلط باید قبول کرد. گمان نکن پیران از جنگ با شما شاد است.

 

دراین ‌بین گیو سررسید و گفت: گول او را مخور و زودتر با او بجنگ.

 

هومان برآشفت و گفت: ای شوربخت اگر من هم به دست توس کشته شوم پیران و افراسیاب که هستند ولی اگر توس به دست من کشته شود همه سپاه شما پراکنده و تباه می‌شوند. تو از خون برادرت گرم شده‌ای و عصبانی هستی چرا توس را جلو می‌فرستی ؟

 

گیو گفت: من کسی هستم که شاه را از مرز توران به ایران رساندم و اگر توس این نبرد را به من ببخشد به تو نشان می‌دهم من که هستم.

 

توس گفت: نه! من با هومان می‌جنگم.

 

پس توس و هومان باهم درآویختند. ابتدا با عمود و سپس با شمشیر هندی و سپس باهم کشتی گرفتند و دوال کمر را گرفتند که کمربند هومان باز شد و هومان سوار بر اسب فرار کرد. توس کمان کشید و به‌سوی او تیراندازی کرد و اسب هومان تیر خورد و هومان به زمین افتاد اما نامداران توران اطرافش را گرفتند. سپاه ایران به توس آفرین گفتند.

 

جنگ به‌ روز بعد کشیده شد. هومان به سپاه گفت: هر وقت خروش برآوردم شمشیرها را بکشید و بجنگید و به پیران هم گفت : ما امروز پیروز می‌شویم .

 

توس به گودرز گفت: ممکن است ما شکست بخوریم. شنیدید هومان به پیران چه گفت؟ امروز روز جنگ ما نیست.

 

گودرز گفت: به دلت بد نیاور و این‌چنین سخن مگو که روحیه سپاه کم می‌شود. اگر خدا بخواهد می‌تواند بدی را از ما دور کند. پس تو سپاه را آماده‌ساز.

 

توس سپاه را آراست. در راست گودرز و در چپ رهام و گرگین بودند. تا شب جنگیدند اما جنگ به نفع ایرانیان پیش نمی‌رفت. پس‌ازآن جنگ تن ‌به ‌تن آغاز شد. گرازه با نهل – رهام با فرشیدورد – شیدوش با لهاک – بیژن با گلباد – گیو با شیطرخ- گودرز با پیران و هومان با توس می‌جنگیدند. اما بخت از ایرانیان برگشته بود و هومان می‌خروشید که امروز کارتان را می‌سازیم.

 

در میان توران جادوگری بود که پیران به او گفت: بر سر کوه برو و برف و سرما و باد را به اینجا بفرست و او چنین کرد.

 

ایرانیان توان جنگ را از دست دادند و بسیاری از آنان کشته شدند. بزرگان ایران به خاطر این جادو و مکر به خدا پناه بردند.

 

مردی دانش‌پژوه به نزد رهام آمد و کوه را که جای افسون و جادو بود نشانش داد. وقتی جادوگر رهام را دید با عمودی از پولاد چینی به جنگش آمد. رهام تیغ کشید و دستش را برید. بادی برخاست رهام او را بست و به هامون رفت هوا دوباره مثل قبل شد و خورشید سر زد.

 

رهام سر جادوگر را از تن جدا کرد. توس گفت: ای گودرز در قلب سپاه با درفش کاویانی بمان و در راست سپاه گیو و بیژن را قرار بده و در چپ گستهم و در جلوی سپاه رهام و شیدوش و گرازه بگمار. اگر من کشته شدم تو سپاه را نزد شاه ببر.

 

دوباره جنگ سخت‌تر شد. موبدی به توس گفت: پشت تو دیگر کسی نمانده است و همه کشته شدند. تو جلو نرو.

 

توس به گیو گفت که تو سپاه را برگردان باید به گوشه‌ای رفت و استراحت کرد.

 

وقتی همه بازگشتند پیران گفت: از ایرانیان کسی نمانده و پیروزی ما قطعی است باید همه را نابود کنیم تا دیگر کسی قصد توران نکند.

 

در چپ و راست اجساد ایرانیان بر زمین افتاده بود و بسیاری از گودرزیان کشته‌ شده بودند و همه ناراحت و سوگوار بودند.

 

توس گفت: باید کشتگان را دفن کنیم. سپس هیونی نزد شاه بفرستیم تا او سپاهی برایمان گسیل کند و یا رستم را با سپاه به کمکمان بفرستد.

 

ایرانیان رزمگاه را ترک کردند و به‌سوی کوه هماون رفتند. توس به گیو گفت : آن‌ها که سالمند به بیژن واگذار و خودت با مجروحان به کوه پناه ببرید. من مطمئنم که آن‌ها دوباره حمله می‌کنند.

 

صبحگاه سپاه توران به رزمگاه آمدند و آنجا را خالی یافتند و خوشحال شدند که ایرانیان فرار کرده‌ان.د پس به دنبال آن‌ها راه افتادند. افراسیاب پیام فرستاد که برگردند اما هومان گفت: باید آن‌ها را دنبال کرد چون اگر به ایران بروند با لشکری نو به همراه رستم بازمی‌گردند. پس نباید درنگ کنیم.

 

پیران هومان را با سی هزار سپاهی روانه کوه هماون کرد. وقتی تورانیان دوباره به آن‌ها حمله بردند توس جوشن پوشید و به راه افتاد. هومان به او گفت : شما به کین‌‌خواهی سیاوش به اینجا آمدید و حالا چون شکاری به کوه پناه بردید آیا شرم نمی‌کنید؟ فردا که آفتاب زد کارتان را می‌سازم.

 

سپس هیونی نزد پیران فرستاد که این اندیشه ما خطا بود و تمام کوه را سپاه فراگرفته است و تو باید با سپاهت به اینجا بیایی.

 

وقتی خورشید سر زد پیران به هماون رسید و به هومان گفت: صبر کن تا با توس صحبت کنم. پس نزد او رفت و گفت: پنج ماه است که می‌جنگید و بسیاری از گودرزیان کشته‌ شده‌اند و من به کینه فرود سر از تن شما جدا می‌کنم.

 

توس گفت: دروغ می‌گویی تو تخم کینه را به وجود آوردی . سیاوش به خاطر تو در توران ماند و به تو امید داشت اما تو به او کمک نکردی. اگر ما به هماون آمدیم به خاطر این بود که آنجا غذا کم بود پس سپاه را به کوه کشیدم.

 

پیران کوه را محاصره کرد و یک هفته همه راه‌ها را بست. به‌طوری‌که تهیه غذا برایشان دشوار شد . هومان گفت: باید کارشان را بسازیم. پیران گفت: حالا که غذا ندارند مجبور می‌شوند که به ما پناه آورند و جنگ را کنار بگذارند.

 

گودرز گفت: ما باید بجنگیم فقط برای سه روز غذا داریم و سپاه گرسنه است. وقتی شب شد باید افرادی را برگزید و به آن‌ها شبیخون زد .

 

پس چنین کردند توس یکسوی لشکر را به بیژن و سوی دیگر را به شیدوش و خراد سپرد و درفش کاویانی را به گستهم داد و خودش با گیو و رهام و چندین سوار به‌سوی سپاه توران رفت.

 

هومان که خروش سپاه را شنید آمد و بسیاری از تورانیان را کشته دید و خشمگین شد و به سپاهش گفت: در برابر هر یک نفر آن‌ها ما سیصد تن داریم چگونه نتوانستید در برابر آن‌ها مقاومت کنید؟ خوابتان برد؟ راه را بر آنان ببندید.

 

پس تورانیان آن‌ها را محاصره کردند. هومان گفت: همه را سالم نزد من آورید. توس و گیو و رهام هر سه باهم ناگهان حمله بردند. از آن‌طرف فهمیدند که آن‌ها محاصره ‌شده‌اند پس به کمکشان رفتند و تا صبح جنگیدند. توس شاد بود و امید داشت تا لشکری از جانب شاه برسد.

 

هومان دشت را پر از اجساد تورانیان دید و به پیران گفت : سپاه که استراحت کرد جنگ را شروع می‌کنیم .

 

منبع: کافه داستان

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.