دختری که مورد سوء استفاده خواستگارش قرار گرفته است، راز فریب شیطانی را فاش کرد.

دختر جوان گفت: ارتباط احمقانه و هوس آلود که نام «عشق» را یدک می‌کشید تا حدی ادامه یافت که یک روز مرا به باغ ویلای یکی از بستگانش برد و در آن جا اتفاقی افتاد که آینده‌ام را به نابودی کشاند.

آن پسر با ترفند شیطانی مرا فریب داد و سپس به سوء استفاده از من پرداخت و مرا بازیچه هوسرانی های خودش قرار داد تا جایی که به طور ناخواسته باردار شدم.

این مرد افغان دختر جوان را ربود تا او را به زور پای سفره عقد بنشاند.

با گریه و التماس از آن ها خواستم مرا رها کنند و بالاخره آن دو مرد خطرناک تلفن همراه و 50 هزار تومان پولم را گرفتند و رفتند.

باورم نمی شد یک بی فکری ساده و اعتماد نابجا مرا دچار چنین دردسر بزرگی کرده بود، نمی توانستم تن به خواسته های شیطانی اش بدهم از طرفی ترس از آبروریزی مرا در برزخ عجیبی قرار داده بود.

وقتی وارد خانه شدم آن پسر به زور مرا آزار و اذیت کرد و حتی از من فیلم و عکس سیاه تهیه کرد و در آخر هم هر چقدر پول و کارت بانکی داشتم از من گرفت.

وقتی آن پسر با جملاتی عاشقانه از ابراز علاقه اش به من سخن می گفت انگار در آسمان ها پرواز می کردم به همین دلیل خیلی زود قرار ملاقات گذاشتیم و...

او مدام من را تهدید می کند که اگر به خواسته های شیطانی‌اش تن ندهم عکس‌های شخصی ام را منتشر می کند و آبرویم را نزد خانواده ام خواهد برد.

آن مرد با توسل به فریب و حیله مرا هدف آزار قرار داد و دوستش نیز از این صحنه های زننده فیلم گرفت. وقتی احساس کردم همه این ها یک نقشه هوس آلود بوده، با سرخوردگی به خانه بازگشتم اما...

دختر جوان: ما مدتی با هم ارتباط تلفنی و پیامکی داشتیم که او به من ابراز علاقه کرد و گفت دوست دارد با من ازدواج کند. او با حرف‌هایش مرا فریب داد و...

پسر جوان با فریب این دختر این دختر را به خانه کشانده و از او فیلم و عکس های سیاه گرفته بود.

آن پسر تهدید کرد اگر در برابر خواسته بی شرمانه اش مقاومت کنم مرا می کشد و جسدم را درون چاه فاضلاب همان منزل می اندازد، به طوری که کسی هم از این حادثه باخبر نشود.

متهم به دروغ خود را پزشک معرفی کرده و با دختر جوان قرار ازدواج گذاشته بود.

آن مرد مدعی شد که دکترای مهندسی انفورماتیک دارد و در کشور استرالیا زندگی می‌کند و در شهر ملبورن شرکت بزرگی دارد. من حرف‌های او را باور کردم تا اینکه به من پیشنهاد ازدواج داد.

مدیر شرکت به شدت مرا کتک زد و از رفتارهای زننده اش فیلم گرفت. او سپس مرا تهدید کرد که اگر از این ماجرا به کسی چیزی بگویم آن فیلم زننده را برای خانواده ام ارسال می کند.

بعد از چندین سال آشنایی، یک روز این بازیگر معروف به من گفت که اول برویم محضر و خانه‌ات را به نام من بزن و بعدش می‌رویم دفتر عقد و ازدواج.

قرار بود آن پسر مرا ستاره سینما کند، اما پس از مدتی فهمیدم حرف‌هایش دروغ است به همین خاطر تصمیم گرفتم رابطه‌ام را با او قطع کنم اما وقتی متوجه تصمیم من شد تهدید کرد و...